این داستان تقدیم به شما
آبتین هستم 27ساله اهل شهریار 15 اسفند تهران سر کارم بودم مامان زنداداشم زنگ زد گفت چه ساعتی میری شهریار گفتم 4
گفت بی خبر نرو آرمان(داداشم) رفته اهواز شیلا هم میخا بیاد خونتون چند روزی بمونه سارا ( زنم) دعوتش کرده
تا فهمیدم شیلا جون میخا بیاد خونمون سراز پا نشناختم
با آرمان دوقلو هستیم من عاشق شیلا بودم اما نصیب اون شد!
عروسیشان تو تابستان بود من دو ماه پیش ازدواج کردم
زنم خوشگله اما شیلا خیلی خوشگلتره و لوند و خوش استایل و سکسی
قرارمان شد تو مترو ایستگاه بهشتی ببینمش من از میرداماد سوار شدم شیلا گفت تو ایستگاه بهشتی منتظرمه
تا رسیدم دیدم موهای زیبایش را جمع کرده کلیپس زده بدون شال با گردن لخت خوشگلش با تتوهای زیبایش یه تیشرت استین کوتاه بزور کمرشو پوشونده تا منو دید پا شد دست دادیم قسمتی از کمر و نافشم هی دیده میشد با یه شلوار مشگی چسب که خط شورت قشنگ چشم منو بقیهی مردها را اسیر کرده بود
گفتم شیلا خیلی زیبایی
گفت بیشتر کجاهام گفتم همه جات
گفت از کجام بیشتر خوشت اومد (شوخی زیاد باهم میکردیم) گفتم باسنت و اون خط مایو و برآمدگی لای پات
گفت از مال سارا یعنی خوشگلتره؟
زنت مربی باشگاهم که هست
گفتم مال او نوک سوزنی از مال تو نمیشه
حرکت کردیم انداختم جلوم چسبیده بهش رفتیم و سوار شدیم تا برسیم صادقیه از رو شلوارش کیرم از زیررشلوار اسلشم لای پاش بود در ازدحام جمعیت چسبیده به میلهی دور شیشهی بغل در خفتش کرده بودم
دیدم باسنشو فشار داد رو کیرم تا برسیم شادمان دو بار ابم اومد چیزی نمونده بود کیر مو بکنم زیر شلوارش! دیگه خودشم میدونست من تو چه حالی هستم رسیدیم صادقیه منتظر سریعالسیر شدیم گفت کاش همه مردم کور بودن و منتو فقط میدیدیم
گفتم آخ گفتی میدونی چکارت میکردم
گفت آره همینجا شلوارمو در میاوردی و اون کیر سیاه کلفتتو میکردی تو کص سفید تنگم
آخه چرا تو سبزه به این خوشگلی و آرمان سفید بی مزه
کیر تو به این گندگی مال آرمان قد یک انگشت؟!
تو اندامت پهلوانی آرمان لق و شل و ول؟! و …
زنگ زدم سارا چی میخای بگیریم
گفت من بیرونم برین تا بیام همه چیز خودم میگیرم
تا رسیدیم خونه فرصت ندادم شیلا را لخت کردم چنان گاییدمش که ناله هاش کل خونه را سرگرفت امروز دومین روزه که شیلا را دارم میکنم بقدری کصش تنگه بزور کیرم توش جا میشه همشم آبمو میریزم تو کصش نمیدونم حامله بشه یا نه
جای سالم تو تنش نذاشتم اونم بقدری تنمو چنگ زده و گاز گرفته تا یکماه نتونم پیش سارا لخت شم
آرمان تا 28اسفند نمیاد صبح من میرم تهران سرکارم شیلا هم با سارا میره باشگاه
بعد از ظهر اولین روز که امروز بود مرخصی ساعتی گرفتم از ساعت 3 تا اومدن سارا چهار بار شیلا را گاییده ام و زدم بیرون زنگ زدم اضافه کاری داریم شاید دیر بیام رفتم پرسه زدن تا ببینم تا 28 ام چند بار بکنمش میگه فکر نمیکنم حامله بشم چون ده روز مانده پریود بشه
اگه حامله بشه موندم چکار کنم چون من سبزه ام آرمان سفید مثل کاغذ
آبتین از شهریار
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید