این داستان تقدیم به شما

سلام دوستان.
من مهندس موادم و تو یه شرکت خصوصی کار میکنم . ساعت کاریم بازه . یعنی اگه مسئولیتم رو انجام بدم کسی باهام کاری نداره که کی هستم و کی نیستم.
***

از روز اول عروسیمون یادم میاد که سر هر قضیه ای خانومم دوست داشت برعکس من رفتار کنه . همه زن گرفتند ما ان گرفتیم. با همین کاراش همیشه لج من رو در میاورد . از مینا بدتر(مینا زنم)دوستش شراره بود . جنده خانوم از اون فیمنسیمهای داده نکرده بود. همیشه میگفت زن و مرد با هم برابرند و این کس و شعر ها . از همه بدتر این بود که شراره مینا هکیشه تو کون هم بودند . بار ها از مینا خواستم رابطه اش رو با شراره قطع کنه ولی مینا لج میکرد و بیشتر با شراره که شر به تمام معنی بود وقت میگذروند. منم میترسیدم که اخلاق گند شراره مینا رو از اینی هم که هست بدتر کنه .
یه بار داشتم مینا رو ببرم خونه مادرش که به زور شراره رو هم برسون . منم با کمال بی میلی سوارش کردم . تو راه ماشین پنچر شد. اومدم با احترام اچار بوکس رو دادم دست شراره و با پر رویی گفتم بفرما . مرد و زن برابرند . یه دفعه شما پنچری بگیر. دیدم مینا ناراحت شدو . که گفتم اگه دوست داری کمکش کن . کلی حال کردم . نشته بودم سیگار دود میکردم و این دو تا خانوم در تلاش برای اثبات مردی. یکی هم نیست بگه مگه تا الان شده من بچه زائیدن بخام . تا الان شده برای اثبات خودم دو ساعت رژ بمالم . بگذریم که بعضی از اقایون ابرو مون رو برده اند.
 
هیچی بعد از یه ربع تلاش رفتم اچار رو گرفتم و خودم پنچری ماشی رو گرفتم . خانومها رو سوار کردم . مینا رو گذاشتم خونه مادرش و با اخم و تخم شراره رو هم بردم که برسونم.
بد بخت شراره میخاست بره کلاس یوگا . خوب خره بمون خونت برای شوهر بدبختت یه شلوار اتو کن . یه شام درس کن . این جنده بازی ها چیه . دیدم میگه اقای مهندس اگه ایراد نداره من رو ببرید خونه خودم . لباسام روغنی شده . گفتم ایرادی نداره . من که با همین لباس روغنی هم میتونم برم سر کار . البته که شما از من کمتر نیستی . حتما با لبلس پاره و کثیف هم میتونی بری پیش دوستات. بهش خورد . داشتم عقده ای بازی در میاوردم. ولی به هر حال رسوندمش خونه . تو را براش توضیح دادم که مرد و زن بصورت متفات و برای وظایف متفاوتی طراحی شدن . وقتی رسیدم در خونشون ازم خواهش کرد برم بالا یه شربتی بخورم. اعصابم که از پنچری خورد بود . هوام که گرم بود . بدم هم نیومد. رفتم بالا شربت رو میخوردم که گفت اگر زمانتون اجازه میده من لباس تمیز بپوشم و من رو برسونید. اصلا خوشم نیومد . ولی خوب ما مردا کمی شلیم . زود خر میشیم.
گفتم باشه.
 
رفت لباس بپوشه شیطونیم گل کرد که یه دید بزنمش. از لای در خیلی اروم یه نگاه انداختم . معمولی بود . بقول معروف زنها همشون یه گوه هستند.در زدم . گفت نیا هنوز لباس ندارم . با پررویی در رو باز کردم گفتم ما که با هم برابریم. حالا چرا فرق کرد . گفت اقا مهران گیر دادی ها . نمودی ما رو . ول کن . گفتم این چه حرفیه نمودی یعنی چی؟؟؟ نمودی یعنی بنده شما رو کردم . من هنوز هیچ کار نکردم . اخم کرد گفت . نه تو رو خدا حالا بیا ما رو بکن . وای نمیدونید . شلوار داشت . پیرهن دکمه ای هم پوشیده بود ولی هنوز دکمه هاش رو نبسته بود کامل . رفتم بغلش کنم . نمیزاشت . گفتم پنجاه درصد هر شوخی جدیه . تو جدی گفتی. قسم و داد و بیداد که ولم کن و این حرفها. شاید هم راست میگفت ولی من که باور نکردم.از پشت بهش چسبیده بودم . دستهاش رو مانع کرده بد که سینه هاش رو بگیرم . منم سمت کسش میرفتم سینه هاش بی دفاع بود کسش رو میگرفت .ممه هاش دستم بود . زیر گوشش گفتم . الکی تلاش نکن . سعی کن لذت ببری. دیگه محکم گرفتمش و بزور تا تختش کشوندم و افتادم روش. وزنم اجازه نمیداد تکون بخوره . حالا دیکه گردنش رو لیس میردم و خودم رو به کونش میمالیدم . کس و سینه هاش به تخت چسبیده بود و دسترسی نداشتم . بعد از چند دقیقه به پهلو خابوندمش و شیشه دو تا قاشق کنار هم . حالا از روی همون شلوار لیش کسش رو میمالیدم و از لای پیرهن دکمه دارش سینه هاش رو . حدود شش یا هفت دقیقه بعد کم کم شل شد…

 
کار تموم بود . وقتی از شر پیرهنش خلاس شدم ممه هاش رو طوری چنگ میزدم که تمام لج بازی های مینا از یادم بره . لاله گوشش رو که میخوردم یاد اون گوشواره ای افتادم که مینا با لجبازی مجبورم کرد براش بخرم . لبش طافی اون ماتیکهایی بود که به مینا میگفتم جلوی غریبه نزن و گوش نمیکرد. بیشتر از اینکه مشغول گاییدن شراره باشم داشتم اعصاب خودم رو میگااییدم . تو همین درگیری بودم که شراره با صدای ناز الودش گفت . بست نیست . نمیخای به منم برسی. جالبه هنوز شلوارش رو در نیاورده بودم. خیلی اروم و با تمام مهارت یه کس لیس حرفه ای شرتش رو کندم . حسابی براش لیس زدم . بدم میومد ولی ادامه میدادم . برش گردوندم و حالت سگی از پشت خیلی اروم فرستادم کیر رو تو کس. اییییی . اییییی و. لحن صداش هنوز تو گوشمه . سعی میکرد از توی اینه میز توالت چهره اش رو هم ببینم . پنج . شش . شاید هم هفت دقیقه ابم اومد . نمیدونم چرا فکر نکرده ریختم توش. گفت دیوونه چیکار کردی. شانس اوردی قرص میخورم. حالا کمی داشت عقلم کار میافتاد . من چیکار کرده بودم . … با زن شوهر دار. منی که تا حالا پا کج نزاشته بودم . نه . عذاب وجدانی در کار نبود. راضی بودم .
 
یه بوس از شراره گرفتم .دوباره مشغول شدم . دیوونه بست نیست . تو که ما رو گاییدی ول کن دیگه . این صحبتهای شراره هم من رو دیونه میکرد هم میفهموند که باز جا داره. شرروع کردم به ناز . قربون صدقه . نیم ساعت . توی تخت بغلش بودم تا کیرم دوباره راست شد. باز هم از پشت ولی این دفعه قصد کاری بزرگ داشتم. در گوشش گفتم . از کون دادی. داده بود. کیرم رو گذاشتم لب کون . معلومه راضی نبود . طولانی میشه بگم چه دهنی ازم گاییده شد تا کیرم سرش تو رفت . فحشهایی خوردم که اگه پای کیر میان نبود تاب تحملش رو نداشتم. کیرم که تا نصفه رفت . داشت داد میزد . اشکش درومده بود . و التماس میکرد در بیار. ولی یه فیمنیست رو باید جوری گایید که به برابری مرد و زن ایمان بیاره!
 
تا ته کردم تو. نمیدونم چرا بی اختیار محکم جوری زدم کمرش که جای پنج تا انگشتم روش موند. کار از فحش گذشته بود. داشت گریه میکرد . اونم با صدای بلند. سیلی دوم رو کمی بالاتر تقریبا روی کتفهاش زدم . حالا بجای سکس از ازار لذت میبردم . کیرم بشدت تحت فشار بود. تلمبه های خشن . کاری که هیچ وقت جرات نکردم با مینا بکنم. یادمه وقتی محکم زدم کنار باسنش روی رونش . ابم با چنان شدتی ریخت که کیرم داشت از فشار درد میکرد. از روش بلن شدم . داشتم شلوارم رو یپوشیدم که شراره صدام کرد . وقتی برگشتم چنان سیلی محکمی توی گوشم زد که هنوز گوشم زنگ میزنه ولی می‌دونم تا آخر عمر ش مزه ی کیر منو فراموش نمیکنه و از این به بعد خودش میاد سراغم…

نوشته: مهندس منگنه

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *