این داستان تقدیم به شما

سلام من سینا هستم
حدودا سه سال پیش بود که من اون موقع یک پسر 15 ساله بودم و اشکان دو سال ازم بزرگ تر بود(17 سالش بود).من سبزه و بودم و اشکان سفید.اشکان نسبت به من خیلی خوش قیافه تر و هات تر بود و همیشه دخترای محل دنبالش بودن ولی به دخترا حسی نداشت اینو بعدا فهمیدم.اشکان از اول که منو دید دنبال یه راهی بود که منو بکنه چون من برخلاف اشکان کون قلمبه و لبای خوبی داشتم.اول از بمال بمال و این حرفا شروع شد و اشکان هی کون منو به بهونه های مختلف میمالید منم بدم نمیومد تا اینکه اشکان منو برد داخل خونشون به بهونه اینکه پلی استیشن بازی کنیم و این حرفا.خونشون هم تا اخر شب خالی بود و از اول ظهر من رفتم خونشون.اولش خیلی عادی مشغول پلی استیشن بازی کردن شدیم که اشکان منو چسبوند به خودش و یه جورایی به من داشت میفهموند که میخاد بکنه منو منم از خدام بود و برای اینکه خیلی تابلو نباشه بهش گفتم اندازه کیرت چقدره؟ گفت دوس داری ببینیش؟گفتم اره .گفت بیابریم تو اتاق نشونت بدم .منو اشکان برد تو اتاقش و نشوند روی تختش که خیلی تخت نرم و خوبی داشت.اینم بگم که قد من از اشکان کوتاه تر بود به طوری که من وقتی رو تخت نشسته بودم اشکانم رو به روم وایساده بود کیرش دقیقا جلوی چشمم بود.
 
خلاصه اشکان شلوارشو کشید پایین دیدم یه کیر کلفت شونزده سانتی جلومه.گفت دوسش داری؟ گفتم معلومه که اره.یه کیر سفید شونزده سانتی خوشگل که خیلی تمیز و کلفت بود.اشکان بعد از حرف من با دستش کیرشو اورد گذاشت رو لبام.منم با اشتیاق کیرشو با خایه هاشو میلیسیدم اونم لذت میبرد و اه و ناله اش تو کل خونه پیچیده بود.حدود یک دقیقه من مدام براش خوردم و بعد از اون اشکان منو دمر خوابوند و یه بالش گذاشت زیرم و کون من که خوش فرم بود رفت بالاتر و اشکان اول سر کیرشو گذاشت لبه کونم.هی کیرشو میچرخوند لب سوراخم یکدفعه تا ته فرو کرد و سریع جلو دهنمو گرفت که صدای فریادم بلند نشه.دستامم محکم گرفته بود و عین وحشی ها تلمبه میزد.منم از شدت درد صدام در نمیومد ولی خیلی حس خوبی بود.اشکان دو دیقه پشت سر هم تو همون حالت تلمبه زد و بعد سریع کیرشو از کونم در اورد و سریع کیرشو گذاشت تو دهنم و تا ته فشار داد کیرشو تو دهنم و ابشو با قدرت خالی کرد تو دهنم و منم برای بار اول
طعم ابشو چشیدم خیلی خوب بود بعد از اون قضیه من هفته ای یکبار به اشکان کون میدادم و این داستان تا یک سال ادامه داشت و واقعا عاشق کون دادن به اشکان بودم

 
نوشته : سینا ولی دولا

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *