این داستان تقدیم به شما

ما تو یه اپارتمان شخصی ساز ۴ واحده زندگی میکنیم هر طبقه دو واحد واحد روبه روی ما چند روزی بود که خالی شده بود طبقه پایین هم یه واحدش پر بود که اونا هم یه زوج جوان بودن ولی بیشتر سال رو تو شهرستان میگذروندن.همکارم سعید که اونم مثل من اون موقع ۲۹ سالش بود چند وقتی بود دنبال یه خونه میگشت که اجاره کنه منم که دیدم خونه روبرو ما خالی هستش چه بهتر که یه اشنا بیاد تو این خونه, سعید و زنش فریبا از دوست های قدیمی من و زنم الناز هستن از دوران دانشگاه میشناسیمشون تو این مدت بعد از دانشگاه هم رابطمون رو قطع نکردیم و هر دو سه هفته یه بار خونه همدیگه میرفتیم و دور هم خوش میگذروندیم و پیش همدیگه احساس راحتی میکردیم. الناز هم از این موضوع خیلی خوشحال شد که بالاخره با اومدن یه دوست به این خوساختمون میتونه صبح ها که تو خونه بیکاره از تنهایی در بیاد.الناز و فریبا خیلی با هم صمیمی بودن و مثل خواهر واسه همدیگه بودن…
 
 
خلاصه سعید خونه رو اجاره کرد و بعد از دو روز اومدن تو خونه جدید یه هفته اول ما یه سره خونه اونا بودیم و به اونا تو چیدن وسایل خونشون کمک میکردیم,قبلا که خونه سعیدشون میرفتیم زنامون با یه دامن و بلوز استین کوتاه و یه شال که بود و نبودش فرقی نمیکرد تو جمعمون بودن .تواین یه هفته که داشتیم وسایلشون رو میچیدیم من و سعید که از شرکت برمیگشتیم بعد از اینکه نهار رو دور هم خونه سعیدشون میخوردیم یه استراحت کوتاه میکردیم و شروع میکردیم به جابجا کردن وسایل,الناز و فریبا هم که نسبت به قبل احساس راحتی بیشتری میکردن دیگه شال که سرشون نمیکردن,یه تاپ که یه مقدار آستینش روی بازوهاشون رو گرفته بود می پوشیدن و گردنشون خوب نمایان بود ولی این حالت دیگه واسم عادی شده بود,فریبا دامنی پوشیده بود که نصف ساقش لخت بود و مثل شیشه میدرخشید منم بیشتر از قبل که تو جمع خودمون بودیم بهش نگاه میکردم ساق های تو پری داشت انگشت های پاش هم گوشتی و نا خن های براق و خوشگلی داشت که من با دیدنشون خیلی حال میکردن .سینه ها و باسنش رو هم که از روی لباس میدیدم بزرگتر از الناز دیده میشد, خلاصه هر شب کار من شده بود دید زدن فریبا,البته بعضی موقع ها سعید رو هم زیر چشمی میدیم که داره به الناز نگاه میکنه و دید میزنتش ولی واسم مهم نبود چون خیلی به هم اعتماد داشتیم و با هم احساس راحتی میکردیم .
 
 
بعد یه هفته وسایل چیده شد کاملا و زندگی به روال عادی برگشت.ولی باز هم هر شب خونه همدیگه بودیم و تا اخر شب با هم بازی میکردیم و فیلم نکاه میکردیم و حرف میزدیم دیکه خیلی راحت تر از قبل با هم رفتار میکردیم و حرف میزدیم که کم کم دیگه با زنای همدیگه دست میدادیم و بعضی موقع ها هم چشم های زنای همدیگه رو از پشت میبستیم و شوخی میکردیم با هم.الناز و فریبا هم نسبت به روز های اول احساس راحتی بیشتری میکردن دو هفته از اومدنشون به این خونه گذشته بود یه شب که پیش هم بودیم تو خونه سعیدشون من زودتر رفتم در خونه سعیدشون رو زدم و فریبا اومد در رو باز کرد دیدم یه تاپ استین حلقه پوشیده که گردنش کاملا بیرونه و تا بالای خط سینش لخته یه دامن کوتاه هم پاش کرده که تا روی زانوهاش میومد .فریبا:سلام خوبی سامان جون خوش اومدی,الناز کجاست نمیادمن:چرا الان میاد به هم دست دادیم و من رفتم تو حالشون پیش سعید فریبا هم رفت تو خونمون دنبال الناز .دیگه تو اون اپارتمان ما دو تا خانواده تنها بودیم . واحد پایینمون که بیشتر اوقات سال خونه نبودن. فقط ما تو این اپارتمان بودیم زن ها مون هم راحت تر بودن دیگه همینطوری با لباس خونه تو راه پله ها و حیاط میچرخیدن.کنار سعید نشسته بودم و حرف میزدم که دیدم فریبا و الناز بعد ده دقیقه اومدن چشمم به الناز افتاد یه تاپ استین خلقه تنگ پوشیده بود و خیلی هم نازک که قشنگ بند کرستش زده بود بیرون از یقه بازش خط سینه هاشم قشنگ دیده میشد یه دامن کوتاه تر از فریبا که بالای زانوش بود پوشیده بود.یه لحظه جا خوردم ولی با خودم گفتم که بیخیال بابا ما و سعیدشون مه این حرف ها رو نداریم سعید هم مثل برادر من بهش اعتماد دارم …

 
همونطور که من زنشو دید میزنم اونم زن منو دید میزنه ,خلاصه دیگه تصمیم گرفتم که به الناز گیر ندم و ازاد بزارم هر جور لباس راحته تو جمعمون لباس بپوشه .فریبا و الناز جلوی ما نشسته بودن و با هم حرف میزدیم و خاطرات گذشته رو تعریف میکردیم و میخندیدیم.یه لحظه چشمم رفت رو پاهای فریبا دیدم دامنش یه ذره رفته عقب تر و قشنگ میتونستم شورتش رو از لای پاش ببینم ولی واسه اینکه ضایع نشه زیاد نگاه نمیکردم , فریبا هم انگار نه انگار که جلوی من نشسته انچنان غرق صحبت بود که حواسش به دامنش و لای پاش نبود.بعضی موقع ها هم که دستاشو میداد بالا زیر بغلش رو میدیم که سفید بود و برق میزد معلوم بود تازه شیو کرده .الناز هم مثل فریبا دامنش رفته بود عقب تر و نصف بیشتر رونش اومده بود بیرون شورت اون رو هم میتونستم ببینم و حدس میزدم که سعید هم داره نگاه میکنه ولی من خودمو به بیخیالی زدم انگار که از این حالت الناز جلوی سعید خوشم اومده بود فک میکنم به خاطر این راحتی و اعتماد بینمون بود که این قدر زنا احساس راحتی میکردن .فریبا:بچه ها نظرتون چیه هر شب شام رو با هم بخوریم و یه سره پیش هم باشم هر شب خونه یکیمون الناز : اره عالیه حتی نهار . هر روز با هم یه نهار درست میکنیم و یه شام . یه سره هم پیش همیم من و سعید هم گفتیم اره فکر بدی نیست شما که صبح ها پیش همین یه نهار درست کنین و شام رو هم با هم کنار هم باشیم . اینطوری بیشتر خوش میگذره.خلاصه شام رو زنا با هم درست کردن و خوردیم و واسه خواب رفتیم خونمون…
صبح روز بعد مثل همیشه من و سعید با هم رفتیم شرکت,تو شرکت مشغول بودم که یه دیدم گزارش کار هایی که نوشتم و یه سری فایل ها و جداولی که خیلی هم مهم بودن تو خونه جا گذاشتم,به سعید گفتم میرم خونه اینارو فراموش کردم بیارم.رسیدم خونه ساعت های ۹ بود .اروم در خونه رو باز کردم که یه وقت الناز نترسه و از خواب نپره . البته اتاق خواب با در ورودی واحدمون فاصله زیادی داشت ولی باز هم اروم در رو باز کردم رفتم تو حال و از روی میز گزارش ها رو برداشتم میخواستم برگردم که یه دفعه صدای اه و ناله از تو اتاق شنیدم اروم رفتم در اتاق خواب .در اتاق خواب نیمه باز بود از لای در نگاه کردم دیدم به به الناز و فریبا لخت لخت روی هم دیگه حالت ۶۹ گرفتن و دارن کوس همدیگه رو میخورن و حسابی دارن حال میکنن طوری روی تخت دراز کشیده بودن که فریبا به پشت و پاهاش رو به در باز کرده بود و الناز هم روی فریبا داشت کوسش رو میخورد ف یبا هم از زیر کوس النازو میخورد .چه سرو صدایی راه انداخته بودن. خونه رو خالی گیر اورده بودن و حسابی حال میکردن,منم قشنگ میتونستم کوس فریبا رو ببینم,عجب کوس سفید و براقی داشت رون ها و باسن تو پری داشت,الناز انگشتشو میکرد داخل کوس فریبا و منم اون پشت داشتم با دیدن این صحنه ها حال میکردم,کیرم هم بدجور بلند شده بود تو شلوار داشت میترکید
 
کنجکاو شدم ببینم تا اخر چکار میکنن بیخیال کار و شرکت شدم.بعد از ده دقیقه الناز از روی فریبا بلند شد .الناز :برم بیارم الان
فریبا :اره برو بیار واست بازش کنم عزیزم
من موندم اینا میخوان چیو باز کنن
الناز اومد سمت در میخواست بیاد بیرون منم سریع رفتم پشت کاناپه خودمو مخفی کردم الناز اومد رفت تو اشپزخونه دو تا خیار برداشت و رفت تو اتاق دیگه در رو هم نبستش کامل باز بود من دوباره اروم رفتم پشت در و مخفیانه بدون اینکه اونا بفهمن,دیدم که الناز به پشت دراز کشید روی تخت و پاهاش به سمت در بود فریبا هم نشست پایین تخت و پاهای الناز رو از هم باز کرد و شروع کردن به خوردن و لیسیدن
فریبا: الناز اول همیشه بگو واست خوب بخوره و خیسش کنه وقتی سوراخ کونت خیس بشه راحت تر باز میشه خیلی هم حال میکنی وقتی سوراخ کونتو یه نفر داره لیس میزنه من که عاشق این کارم همیشه سعید واسم میخوره و میکنه منو
الناز: سامان هم همه جای منو میخوره ولی نمیزارم از کون بکنه منو دردم میاد
فریبا: اره دفعه اول دردت میاد ولی کم کم که سوراخت باز تر بشه دردش از بین میره و خیلی حال میکنی.ازهمین روشی که میگم همیشه انجام بده.اول که داخل سوراختو خوب میشوری حالا یه انگشت میکنم تو کونت چطوره
الناز:خوبه فعلا که دردی نداره
فریبا:الان انگشت دومو میکنم توش چطوره؟
الناز : هنوزم که درد نداره
 
فریبا با دوتا انگشتش یکم جلو و عقب کرد آه و ناله الناز در اومده بود بعدش خیار رو کرد تو دهن الناز و کاملا خیسش کرد اورد اروم اروم فشار میداد داخل کون الناز الناز هم صداش بلند تر میشد و میگفت جر خوردم
فریبا:یکم تحمل کن دردش تموم میشه بعدش حسابی حال میکنی
الناز : آه اه اه اووخ ارووم تر
بعد از پنج دقیقه جلو عقب کردن خیار دیگه الناز صداش کم تر شد و داشت حال میکرد و میگفت بیشتر بکن اره چه حالی میده فریبا خیار رو در اورد و مستقیم کرد تو دهن خودش و کامل خیار رو لیس زد
فریبا: وقتی خوب داخل کونتو اب بگیری و بشوری دیگه تمیزه تمیزه . هووومم چه مزه ای میده کونت
دوباره کرد داخل کون الناز و چند بار جلو عقب کرد ایندفعه برد جلو دهن الناز . الناز هم که معلوم بود حسابی شهوتی شده کاملا لیس میزد و میخورد میگفت اصن مزه بدی هم نمیده ها .هههه
منم کم کم داشت ابم میومد با این صحنه ها ,سینه ها و کون فریبا رو که دیده بودم بزرگه حدس زده بودم که از کون میده به سعید و اینجا بود که فهمیدم.فهمیدم که این دوتا زن چقدر حشری هستن حتما هروز که با هم حال میکنن شبا هم به شوهراشون میدن چقدر حشرین
فریبا:الناز راستی تو چرا ناخن های پات اینقدر بلندن و لاک نمیزنیشون
الناز:سامان همینجوری دوست داره و حسابی پاهامو انگشتای پامو واسم میخوره و لیس میزنه .خیلی حال میده
فریبا:عه چه خوب.سعید که اصن بدن منو نمیخپره فقط کوسمو لیس میزنه با کونم ولی فک کنم اینطوری که تو میگی خیلی حال میده
الناز : اره

 
فریبا والناز جاهاشونو عوض کردن فریبا وی تخت دراز کشید و پاهای سکسیشو از هم باز کرد و خوب کوس وکونش زده بود بیرون الناز سوراخ کون فریبا رو حسابی لیس زد . از اون فاصله دید من دور سوراخ کون فریبا یه حلقه تیره رنگ بود پوس دور کونش تیره تر بود از مال الناز بیشتر . معلوم بود که حسابی از کون میده ..الناز خیار رو کرد داخل کون فریبا و اونم فقط با یه اه و ناله معمولی لذت میبرد بعدش خیار رو در اورد و کرد تو دهن فریبا و بعدش برد داخل دهن خودش و حسابی خیسش کرد ..چندبار دیگه خیار رو کرد و بیرون اورد سوراخ فریبا گشاد تر شده بود بعدش شروع کرذ به خوردن دوباره سوراخ و ایندفعه
زبونش رو میکرد داخل سوراخ و کامل دور و بر سوراخ رو میخورد ..اخخخخ چه صحنه ای بود ای کاش اون موقع من جای الناز بودم و سوراخ کون فریبا رو میخوردم
من که دیدم دیگه خیلی اینجا موندم و شرکت هم داره دیر میشه رفتم به سمت در واحد که یدفعه به این فکر کردم اگه یه وقت زنا از زبون سعید بشنون که من اومدم خونه سر صبح و اینا منو ندیدن چی با خودشون فک میکنن,تصمیم گرفتم برگه هارو دوباره بزرام روی میز وایندفعه برم بیرون و در بزنم و در رو باز کنم بیام تو تا اونا هم متوجه بشن و خودشونو جمع کنن

 
همینکارو کردم وقتی داشتم داخل میشدم که الناز لباس خواب یه سرش رو پوشیده بود و از داخل اتاق سراسیمه اومد سمت من
الناز : عه سامان چرا برگشتی خونه چیزی شده
من: نه اومدن یه سری برگه جا گذاشتم ببرم. مگه باید چیزی شده باشه
الناز : نه عزیزم نگران شدم اخه این وقت صبح
من : نه چیزی نشده راحت باش
یه لب ازش گرفتم وخداحافظی کر م و رفتم به سمت شرکت توراه شرکت همش به صحنه ای که دیدم فک میکردم و احساس میکردم که در حق سعید نارفیقی کردم که از اعتمادش سو استفاده کردم
ولی باز به خودم میگفتم که این کار اتفاقی بوده و کسی نفهمیده واشکال نداره در عوضش اگه سعید هم زن منو دید بزنه من ناراحت نشم.با همین تفکرات برگشتم شرکت و تا بعد از ظهر که برگشتیم خونه تو همین فکرا بودم.
یه هفته از ماجرای دید زدن فریبا و الناز گذشت …….
بعداز ظهر برگشتیم خونه و با سعید رفتیم خونه ما که نهار بخوریم. دیدم خانوما چه نهار خوشمزه ای هم درست کردن و حسابی سر حال بودن . نهار و خوردیم و غروب هم با هم دیگه رفتیم بیرون یه دوری زدیم و شب هم تا دیر وقت بیرون بودیم و واسه خواب برگشتیم.هر کدومون رفتیم واحد خودمون که بخوابیم اول الناز رفت یه دوش گرفت و اومد بیرون وقتی من داشتم میرفتم که دوش بگیرم دیدم الناز همونطوری لخت رفت داخل دستشویی وقتی از حموم اومدم بیرون دیدم که الناز هم تازه از دستشویی اومد بیرون
من:الناز تا الان تو دستشویی بودی چکار میکردی فک کنم تموم شدی
الناز:اره دیگه خوب خودمو خالی کردم
الناز که همونطوری لخت رفت به سمت تخت منم رفتم دنبالش و از پشت گرفتمش و و سینهاشو میمالیدم و گردنش رو میبوسیدم بعد هم رو تخت به پشت درازش کردم و یه مقدار ازش لب گرفتم و با سینه هاش بازی میکردم و شکم و نافش رو لیس میزدم بعد رفتم از پایین پاهاش شروع کردم به خوردن و اومدم به بالا به کوسش رسیدم و شروع کردم به خوردن چوچولش کاملا لبهای کوسشو میخوردم زبونم رو داخل کوسش میچرخوندم صدای النار هم بلند شده بود و اه اه میکرد …بعدش الناز نشست و منو دراز کرد و شروع کردن به خوردن کیرم.کامل میکرد تو دهنش شانس اوردم قبل از حموم قرص تاخیری رو خورده بودم وگرنه الان ابم میومد.بعد پنج دقیقه الناز رو تخت به پشت دراز کشید و گفت:عزیزم بیا منو بکن که دارم میمیرم
من:باشه عشقم تو جوون بخواه
 
رفتم پاهاشو از هم باز کردم و یکم کوسشو لیس زدم و بعدش ارووم ارووم کیرم رو فرو کردم داخل کوسش بعد از چند بار جلو عقب کردن کامل میکردم داخل کوسش..کیرم راست راست شده بود
الناز:عزیزم سوراخ کونم رو هم میخوری؟ میخوام امشب از کون منو بکنی
من:عه. راست میگی.چططور شده.چکار کردی . نظرت عوض شده
الناز: اره عزیزم خودمو خوب خالی کردم و داخل کونمو خوب شستم میخوام امشب حسابی حال کنیم
من : باشه عزیزم
الناز:سامان اول با انگشتات یکم سوراخمو باز کن
من هم اول دور سوراخ کونشو لیس زدم و خوب خیسش کردم بعد انگشت اشارمو کردم داخلش یکم جلو عقب کردم و بعدش انگشت دوم رو کردم و خوب جلو عقب کردم تا خر میبردم داخل ..الناز دستمم گرفت از کونش اورد بیرون برد سمت دهنش دو تا انگشتامو خوب کرد تو دهنش و گفت: داخل کونمو خوب شستم و تمیز کردم خیالت راحت خیلی تمیزه
من: عه اینا رو از کجا دیدی یا کی بهت یاد داده
الناز : تو چه کار داری از کی یاد گرفتم
من:عه پس از کسی یاد گرفتی کی بهت یاد داده این ها رو
الناز:به تو چه.زشته اگه بگم
سامان:الناز جوون من بگو اذیت نکن کنجکاو,شدم اخه تو هیچ وقت این کارارو نمیکردی
الناز:مممممم از فریبا جون یاد گرفتم
من:عه فریبا .اونم این کارهارو میکنه
الناز :دیگه به تو ربطی نداره

 
من شروع کردم به خوردن دوباره کونش و زبونم رو میکردم داخل کونش و میچرخوندم داخلش و با انگشتم دوباره با کونش بازی کردم دوباره بردم سمت دهنش که بخوره من:نه جدی میگم فریبا هم به سعید از کون میده
الناز هم که خیلی حشری شده بود و حالیش نبود گفت اره سعید از کون میکنتش منم به فریبا گفتم که تو همه جای منو لیس میزنی و میخوری حتی پاهامو ولی سعید همه جای فریبا رو نمیخوره
من : جووون الناز عاشقتم
و با حرف های الناز که اینقدر راحت داشت جلوی من در مورد فریبا میگفت خیلی شهوتم زد بالا کیرم رو گذاشتم جلوی کوسش و با فشار دادم داخل و تند تند میکردمش که صدای الناز دیگه خیلی بلند شده بود کیرم رو دراوردم از اب کوسش که اومده بیرون مالیدم رو سوراخ کونش و خودم هم اب دهنمو ریختم روی سوراخ کونش بعد سر کیرم رو گذاشتم جلوی سوراخش و ارووم ارووم داشتم فشار میدادم داخل تا ختنه گاه کردم داخل که الناز گفت اخخخ بیارش بیرون
من: صب کن عزیزم یه چند بار دیگه که جلو عقب کنم خوب سوراخت باز میشه
الناز :اره فریبا هم اینو میگفتش
 
دوباره با شنیدن اسم فریبا داغ شدم و ایندفعه یکم بیشتر فشار دادم کیرمو.دیدم که الناز خیلی داره درد میکشه سریع از کشو کنار تخت کرم رو اوردم و مالیدم رو سوراخ الناز و یکم هم روی کیرم دوباره ارووم ارووم سر کیرم رو بردم داخل کون الناز ایندفعه راحت سر خورد و رفت داخل تا نصفه های کیرم رفت داخل یکم ارووم ارووم جلو عقب کردم و بعد از چند بار کاملا کیرم رفته بود داخل معلوم بود تو این یه هفته که با فریبا لز میکردن حسابی کونش رو باز کرده واسش فریبا. الناز هم دیگه اخخخ اووخ نمیکرد و داشت حال میکرد و آه آه میکرد بعد از پنج دقیقه که که تو کونش جلو عقب کردم در اوردم کیرم رو صورتمو بردم جلو سوراخش و حالا سوراخش که خوب باز شده بود زبونمو داخل سوراخش چند بار چرخوندمو خوب سوراخشو خوردم دوباره از کون کردمش دو دقیقه ایندفعه الناز گفت:کیرتو بیار برات بخورمش و تمیزش کنم جووون
من هم رفتم روی الناز و کیرم رو بردم جلوی دهنش و کامل واسم خورد و لیس زدش و میگفت چه کیر خوشمزه ای هووومممم
 
به الناز گفتم به پهلو دراز بکشه منم رفتم پشتش پای چپش که بالا بود رو با دستم دادم بالا النازم پاشو بالا نگه داشت و از پشت کیرم رو گذاشتم تو سوراخ کونش و جلو عقب کردم و از بالا با سینه هاش بازی میکردم الناز عجب حالی میکرد کیرم رو دراوردم گذاشتم تو کوسش و چند بار اونجا عقب جلو کردم من عاشق این پوزیشن هستم بعدش به الناز گفتم بلند شو روی کیرم بشین و خودت بالا پایین برو
الناز هم بلند شد و من به پشت دراز کشیدم ..الناز خودش اومد رو به سمت من بالای من نشست و با دستش کیرم رو با کونش تنظیم کرد و بالا پایین میکرد خودشو طوری که کامل کیرم میرفت داخل کونش از کونش دراورد و گذاشت داخل کوسش بعد روی من دراز کشید و با من شروع کرد به لب گرفتن منم تو همون حالت کیرم رو توی کوسش بالا و پایین میکردم یکم سخت بود و لی خیلی حال میداد بهش گفتم عزیزم نزدیکه ابم بیاد الناز هم سریع بلند شد و کیرم را با کونش تنظیم کرد دوباره کیرم رفت داخل کونش و تا اخر رفت داخل و چند بار بالا پایین کرد که یه دفعه ابم با فشار ریخت داخل کونش الناز گفت: واایییی چقدر داغه آه آه
این دفعه اولی بود که ابم رو داخل الناز خالی میکردم چوون همیشه که از کوس میکردمش واسه اینکه بچه دار نشیم ابم رو یا میریختم بیرون یا الناز میخوردش ولی داخل کوسش خالی نمیکردم
من: الناز عشقم خیلی حال داد حالا که از کون میدی بهم میتونیم بیشتر حال کنیم
الناز:اره عزیزم
بعدش از روی کیرم که داخل کونش بود بلند شد و کیرم رو کامل کرد داخل دهنش و خوب تمیزش کرد
بعدش هم با هم رفتیم یه دوش گرفتیم و چون خیلی خسته شده بودیم سریع اومدیم خوابیدیم

 

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *