این داستان تقدیم به شما

من عمید هستم چند روز پیش یه دوستان دوران دبیرستانم بهم زنگ زد حال احوال کرد بعد گفت میخوام ببینمت منم گفتم باشه هر روز خواستی بگو این دوستم اسمش عطا هست تو دبیرستان این با ۵ ۶ دیگه از بچه خیلی منو میکردند ولی من بیشتر دوست داشتم به همین عطا بدم کیرش کلفت بود چند بار اول لاپایی میکرد ولی یه بار شهوتی شدم گفتم بکن تو سوراخ کونم گفت دردت میاد گفتم نه تو بکن اونا داشت میکرد منم میگفتم جون بکن بکن های که یه مرتبه گفت مادر جنده چقدر گشادی تا اینو گفت یه حالی کردم ابم اومد که از بعد این ماجرا تا کل ناموسمو فحش نمیداد ارضا نمیشدم خلاصه چند روز بعد منو زنم داداش زنم تو خونه بودیم که دیدم عطا با شبیر احسان اومدند خونمون نشستند به حرف زدن زنمم با یه شلوار جین و یه تیشرت چسبون بود تا بالای ناف
 
خلاصه زنم با داداشش تو اتاق داشتند حرف میزدند ماهم از قدیم حرف میزدیم که شبیر گفت عمید بچه نداری گفتم نه گفت یادش بخیر چقدر کونتو کردیم منم خندیدم که گفت پاشو شلوارتو بده پایین ببینم کونت مثل قبله منم شهوتی شدم شلوارمو یه کم دادم پایین که شبیر گفت تو کاری نکن منم پشت بهش بودم که تا زیر کونم داد پایین گفت دیدی گفتم بچه ها مادر جنده خواهر کسده هنوز کونش مثل زنا میمونه شروع کرد دست کشیدن لا کونم یه مرتبه لا کونمو باز کرد یه تف انداخت به سوراخم زیپ خودشم باز کرد گفت بشین زن جنده منم چون همش کونی بودم و برده گفتم چشم یواش یواش نشستم گفتم وای جون شروع کردم بالا پایین شدن اونم میگفت افرین کونی زن جنده میکرد تا اینکه عطا هم کیرشو در اورد گفت زن جنده زود باش منم تو شهوت اصلا زنم یادم رفت کیرش خوردم شروع کردم به ساک زدن احسانم کیرشو میخوردم که دیدم زنم داره میخنده گفت میدونستم کونی خاک تو سر کونیت کنند اومد جلو خواستم بلند بشم که شبیر گفت بشین کونی زن جنده که دیدم زنمم لخت شد کون بزرگ گشادشو انداخت بیرون عطا گفت حالا خوب شد دوتایی کنار هم قمبل کنید کونیا منو زنمم گفتیم چشم عطا کرد تو کون من شبیر هم کرد تو کون مژگان زنمو شروع کردند به تلمبه زدن شبیر گفت کونی حال میکنی چه کیری کردم تو کون زنت چقدر هم گشاده بعد گفت جنده چندتا کیر تو این غار رفته کیر این کونی که دودوله زنم گفت خیلی ۶۰ ۷۰ تا جون بکن احسان داشت کیرشو میمالید که عطا کشید از کونم بیرون احسان فرو کرد تو کونم
 
گفت میدونی شوهرت اونروزا تا میداد میگفت بکن مامانمم بکن خواهرمم بکن فدای کیرت بشم که زنم گفت جون مامانو خواهرای منم بکن مریممونو بکن سارا رابکن بعد عطا دیدم یواشکی بهم گفت این داداش زنت داره جق میزنه چه کیری هم داره بکنه توکون زنت گفتم وای جون اره اونم اشاره کرد اومد جلو شروع کرد اب شبیر که دم سوراخ خواهرش بود لیسید بعد لا کون زنمو باز کرد فرو کرد تو کونش که زنم گفت جون داداششم گفت وای چه گشادش کردی اونروزا که مثلا خواب بودی میومدم میکردم تنگ تر بود

 
بقیه رو بعدا مینویسم
 
نوشته: سید عمید خامنه ای
 

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *