این داستان تقدیم به شما
من علی هستم
قدم ۱۶۰ وزنم ۶۰ ک
منو پسر خالم باهم عین برادر میوندیم و من هم روی مامانم قیرت داشتم هم روی خالم و از انجایی که پسر خالم قیرتش مثل باباش کیری بود خالم با تاب شلوارک میه مد رو بالکن با نیم استین میه پیش دوستای شوهر خالم ۶..۷ بارم کرده بودنش ولی بازم براش عادی بود
تا اینکه یک روز با خالمو مامانم رفته بودیم بیرون که خالم گفت فلان چیز رو فراموش کردم برو برام بیار منم گفتم باشه ولی اول شما رو برسنم خالمم گفت باشه رسندم برگشتم خونه خالم کلید انداختم امدم تو خونه دیدیم هشکی نیست جز پسر خالم که داره تو اتاق خالم می چرخه گفتم محمد پشماش ریخت وقتی برگش پشمای منم ریخت یه شرت از خالم دور کیرش بود یه ماچیکم تو کونش داره عقب جلو میکنه گفتم کسکش خجال بکش
حالامنم راس کرده بودم کون سفید بدون موی اون رو دیده بودم
گفت علی کیر مخام امد نشت شلوار منو در اورد کیرم خورد تو سورتش خندیدم یه ساک زدو تموم
چند روز برنامه این بود خالم میرفت بیرون پسر خالم به من میداد
تا این که مامان بایای من رفتم سفر من گفتم نمیام
خالمم گفت لاکه نمیری بیا خونه ما شوهرش گفت منو دوستام میریم گردش تا دو روز نیستم
تو خونه من بودمو خالمو پسرخاله جندم خالم با یه شورت قرمز رنگ یه تاک مشکی تو خونه راه میرت یه لحظ بهش حشری شدم ولی کبیدم سر خودم گفتم کیرم تو دهنت که به یکی که مثل مامانت هست حشری نشی که یه نگاه به پسر خاله کردم دیدم چشاش قلفه رو کون خالم
پاشدم دست خالمو گرفت بردم تو اتاق گفت چی کار میکنی گفتم یه نگاه به سرو تیپت بنداز شبیه زنای هرزه شدی
زد تو گوشم گفت مامانت می دونه تو از این حرفا میزنی گفتم نه ولی تو می دونی پسرت با شرتایی که تو میندازی تو حموم جق میزنه اینو
گفتم ساکت شد نشت رو تخت شروع کرد به گریه نشتم بقلش گفتم اگه لباساتو درست کنی کسی کارت نداره
که دیدم پاشد کفت ای کاش تو شوهر من بودی خندد منم پاشدم بقلش کردم
گفت عزیزم بیا بگو چه لباسایی بپوشم منم گفتم لباساتو بیار وقتی اورد همه شرت خندیدم گفتم کارت باید پول بردای خندی گفت پس بریم خرید
وای پیش من شرتشو در اورد گفت عزیزم کیر میخام
گفتم خاله زشته
گفتش من این حرفا هالیم نیست تا شوهرم نیست باید یکی نیازای منو بر طرف کنه
منم دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیر گفتم خاله بکن امدم پاشدم شلوار شرتمو بایه حرکت در اوردن خالم وقتی کیر راست منو دید گفت پشمام نشت کیرو خورد منم داشتم کیف می کردم انگار کیرو کرده بودم لای پر
بعد کیرو کشید بیرون از دهنش پاشد رفت رو تخت امدم بزار کوصش گفت برو کاندوم رو از آشپزخونه بیار
رفتم بیرون دیدم پسر خالم تو حمومه گفتم خاله دوتا بسه گفت دومیش برای کی
گفتم برای پسرمون
خندید گفت اره
بعد ما رفتی تو حموم همه با شرت بودیم البته خالم سوتین رو داشت بعد گفت دو تا تون برگردید میخام پشمای دوتاتون رو بزنم یه نگاه به پسر خالم کردم دیدم داره میمیره از ترس بعد خالم گفت شرتا رو بکنید من که پشمای کیرمو تازه زده بوم پسر خالممم که کل بدنش پشم نداش خالم دید ما نمیکنیم امد شرت منو کشید پا این بعد یکی زد به کیرم خندید رفت سر پسرش که گفت تو یه خط واستید وای خم شد که مال پسرشو ببینه منم که کیرم کاندوم داشت سر کیرمو توف زدم شرتشو دادم کنار سرشو بردم تو کفت اه گفتم جون
یه نگاهی به پسر خالم انداختم دیدیم پشماش ریخته گفتم مگه تو دوست نداشتی یکی هم مامانتو بگاهه هم خودتو خندید گفت دارم خاب می بینم بعد کشیدم بیرون از کص خاله رفتم سراغ پسر خالم شرتشو کامل در اوردم یه تف انداختم تو دستم رو کیرم مالیدم گذاشتم روی کون پسر خالم
که دیدم خالم دوس نداره کون پسرشو پاره کنم گفتم بیا مامانتو جر بدیم همون کیر پر تفو کردم تو کونش خالم گفت حال کردی شدت بازی رو گفتم همه گریه میکنن که کونشون بازه خاله ی من کیف میکنه خندید که دیدم پسرش دلش به تاب تاب افتاده گفتم حالت داگی بشین نشت من از کون می کردم پسرش از کوص صدای اه اه اه کل ساختون رو پر کرده بود
اب من با چنتا تولب امد همشو رختن رو صورت خالم
پسر کشید بیرون خالم گزاشت دهنش فقد ساک میزد ابش بعد از ۴۰ دقیقه امد #خالم زد رو دست گفت #قرص خوردی پسر #خالم خندید گفت اره خالم که صورتش..دهنش..کونش پر اب #کیرتو پاشد گفت خیلی نامردید
منو پسر خالم که ابمون امده بود زدیم قد هم گفتیم چرا کفت شما #ارضا شدید من نشدم گفتم خاله داز شو خندید من دوباره کیرمو پر توف کردم تا یه ساعت داشتم #تلمبه میزدن
بهتری خاطره که تا به الان داشتم بود
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید