این داستان تقدیم به شما
سال ۹۴ بود اونموقع ۲۱ سالم بود تو کار خرید و فروش ماشین رفته بودم و خوب پول در میاوردم تو یکی ازین سایتای همسریابی ثبت نام کرده بودم و خودمو ۳۰ ساله جا میزدم مخ این طفلکا رو میزدم با قول ازدواج یه دل سیر میکردمو ول میکردم
به پسرای عزیز ک میخوان سریع تر بکنن و فرار کنن توصیه میکنم حتما از اپشن قول ازدواج استفاده کنن خیلی جوابه
خلاصه با یه فاطمه نامی اشنا شدم زیاد تحفه ای نبود ولی جنده به تمام معنا
اولین بار باهاش قرار گذاشتم سوارش کردم تو ماشین همش پامو میمالوند میگفت جونن چقدر خوبیو ازین حرفا جمله بعدیش این بود که راستی بریم مانتو بخریم فکر میکرد خیلی زرنگ و تیغ زنه
منم نه نمیگفتم مگفتم اره عزیزم بخریم هرچی تو دوس داری
داشتیم میرفتیم ک گفت جلو داروخونه وایسا چیزی بخرم نگه داشتم و از فرصت استفاده کردم و تاخیری رو از داشبورد برداشتم و کیرمو تمام تاخیری زدم بعدم ک اومد بردمش تو یه کوچه خلوت شروع کردم ازش لب گرفتن و سینه هاشو میمالوندم همینجوری ک لباشو میخوردم دستشو گرفتم گذاشتم رو کیرم شروع کرد مالوندن میگفت جون چه کیر بزرگی وای قرار اینو بخورم (حالا منم همچین خر کیر نیستم و کیرم معمولیه) خیلی بزرگه و ازین جور اداهایی ک مثلا من تاحالا کیر ندیدم
خلاصه رفتم رو گردنش و در گوشش گفتم میخوریش؟گفت درش بیار
دکمه و زیپمو باز کردم و کیرمو در اوردم کیرمو گرفتو گفت جوون یواش کله کیرمو کرد تو دهنش سرشو میک میزد شهوتی شد بودم و بهش گفتم همشو بخور
کم کم همه کیرمو کرد تو دهنش و یواش ساک میزد
سرشو گرفته بودم و بعضی وقتا فشار میدادم تا ته بره تو حلقش یه جوری ک عُق میزد داشت نزدیک میشد ابم بیاد بهش گفتم اوف داره میاد دستمالو حاضر کرده بودم ک بریزم تو دستمال دیدم جججووون ول کن معامله نیست ابمو ریختم تو دهنش تا قطره اخرشو مکید و بعدم در باز کرد و تف کرد بیرون
میگفت وای اابت دهنمو بی حس کرد کسخل نمیفهمید اون از تاخیریه ک به کیرم زدم اینجا بود که فهمیدم جنده نیست و من کونیم! بدبخت نمیدونست تاخیری یعنی چی! حالا صحنه چندشش اینجاش بود من ارضا شدم و اون ول نمیکرد میخواست لب بگیره ازم با همون وضع خلاصه هر جور بود نشوندمش سر جاشو راه افتادم
میخواستم ببرم بندازمش در خونشون ولی میگفت دهنم بی حس شده بهم اب پرتغال بده داشتم فکر میکردم چجوری از شرش خلاص بشم یهو تو ذهنم جرقه زد بردمش در اب میوه فروشییه کارت بانک ملی داشتم ک خالی بود و کلا ازش استفاده نمیکردم همونو دادم بهش و گفتم برو برای من معجون بخر برا خودتم هر چی دوس داری تا من برم ماشینو پارک کنم اینجا شلوغه رمز کارتم الکی بهش گفتم و پامو گذاشتم رو گاز و خداحافظ
بعد دو دقه زنگ زد گفت رفتی گفتم نه الان دور میزنم میام و بعدشم دیگ جوابشو ندادم چشمتون روزه بد نبینه فحش خوار مادری بود ک نصیبم میکرد تو اس ام اس
نوشته: علی بیست و یک
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید