داستان سکسی تقدیم به شما
سلام اول از همه بگم این یك داستان بیغیرتی هست اگه دوس نداری نخوان خواهشا
سال ٩٨به اجبار خانواده ازدواج كردم حالا چرا اجبار چون من دوجنسگرا هستم چرا ازدواج كردم بخاطر حرف و حدیث ها
وقتی با فاطمه رو به رو شدم با خودم گفتم اینقدر زیبایی تو ی نفر سخت پیدا میشه چون واقعا خیلی سكسیه از اندامش بگم قد ١٦٧وزن ٥٥سایز سینه هاش ٧٠
متولد ١٣٧٦
از خودم بگم قدم ١٨٣ وزنم ٩٠ سایز كیرمم ١٥ هستش متولد ١٣٦٧ انصافا قیافم دخترونه و خیلی خوشگلم(از بچگی به دوجنسگرایی پی برده بودم این باعث شده بود كه سكس هم داشته باشم به عنوان مفعول و حتی سیسی و زن پوش)
خب اسم خانوممو تو اول داستان گفتم اسم خودم آیهان
فاطمه تو روز اول كه باهاش رو به رو شد گفتم باهاش میشه زندگی كرد چون تقریبا روشن فكر بود
ما با رسم و روسوم قدیمی اشنا شدیم یعنی خانواده ها اول صحبت كردن بعدا ما همدیگرو دیدیم
تو سال ٩٨ اسفند بود كه نامزد كردیم م تو دوران نامزدی بعد چهار ماه اولین سكسمون شروع شد كه بعععله من دیدم خانوم ماه من پرده نداره با اینكه ادعاش میشد اولین باره خودشم از این موضوع تعجب كرده بود كه ما دوتا رفتیم به پزشك مامایی و اونجا بود كه فهمیدیم پرده خانومم حلقه ای هستش و اون خیلی خوشحال شد ولی من افسوس خوردم (چون با خودم فكر كردم كه میشه با این عنوان فانتزی های كاكولدی من به واقعیت بپیونده)
بعد دو ماه از اون ماجرا ما عروسی كردیم كه واقعا محشر شده بود برا خودش كه مطمعینم تمام فامیلامون كیراشون راست شده بود
بعد از شروع به زندگی پدر اینجانب به طور كلی اخلاق عوض كرد و با خشونت تمام و حرف های ركیك باعث شد كه ما از پدر و مادر فاصله بگیریم و این كینه شد تو دل فاطمه
و از اونجا فانتزی من به واقعیت پیوستن نزدیك شد
تو اولین سكس بعد از دعوا كه همیشه فاطمه از خوردن كیرم امتناع میكرد به ناشیانه ترین حد ممكن كیرمو خورد و من كوس ناز و تنگشو كه تو اولین لیس گفت آیهان مادرتو دارن میكنن كسكش سگ پدر
شنیدن این حرف همان و راست شدن كیر من تا اخرین خد ممكن همانا كه باعث تعجب فاطمه هم شد تا جایی كه اون فقط به خانوادم فحش میداد منم كسشو میهورد و در بهترین حالت ممكن فاطمه تو دهنم ارضا شد و خودشو به دهنم فشار داد تا ابش به طور كلی تو دهنم خالی شد
بعد از اون فاطمه علت این كارمو پرسید و منم دلمو زدم به دریا همه چیزو روك و پوست كنده با فاطمه گفتم و در تمام این مدت دهن فاطمه از تعجب باز مونده بود
بعدش فاطمه گفت همه اینا رو گفتی منو امتحان كنی و حاظر به قوب واقعیت نشد
یك هفته از این ماجرا گذشت و خسته و كوفته از سركار اومده بودم كه دیدم فاطمه بشدت دستپاچه شده و داره هی به گوشیش نگاه میكنه و در تلاشه كه من نفهمم
بعد از مدت كوتاهی اس ام اس اومد به گوشیش و فاطمه هراسان رفت سمت گوشی و واقعا دستپاچه شده بود كه دوباره سعی كرد من نفهمم كه بیشتر تحریك شدم بدونم جریان چیه كه گوشیرو از دستش قاپیدم و دیدم تو تلگرام فقط یه متنی وجود داره (خودت میگی یا من بگم)
بازم تو خیالم گفتم داره جور میشه
بی اعتنا گوشیرو دادم بهش گفتم جریان چیه شروع كرد به گریه كردن كه قبل تو با یكی دوس بودم عكس بخت خودمو فرستادم به اون و قسم خورد كه پاك كردم
گفتم خب الان چیه گفت كه دوس پسر سابقش میگه یا باهام سكس كن یا عكسو میفرستم دم درتون
تو همین لحظه خودمو زدم به ترس و لرز كه اگه بیاد دم در عكس بده خانوادم اون عكسو ببینن چی میشه كه شروع كردم به سیم جیم كه ادرس خونه رو از كجا میدونه و غیره كه گفت تعقیبم كردن و از این چرت و پرتا
گفتم خب برو باهاش سكس كنو كه فاطمه امتناع كرد نه من نمیخوام با كسی جز شوهرم سكس كنم و این حرفا كه گفتم یبار سكس با دوست پسر قبلیت بهتر از بی آبرویی تو خانواده هست
گفت یعنی تو برات مهم نیست كه من با یكی دیگه سكس كنم گفتم چرا اتفاقا خیلی مهمه چون منم دوس دارم ببینم و كمی جر و بحث تا اخر تصمیم بر این شد فاطمه با دوس پسر قبلیش سكس كنه و فیلم بگیره بیاره ب من
روز موعود رسید واقعا كیرم به حدی بزرگ شده بود كه داشت شلوارمو پاره میكرد
فاطمه رفت دو ساعت بعد برگشت با حالت خوشحال و خیلی بشاش اومد تو و مستقیما پرید تو بغلم و لب بازی و این حرفا كه گفتم چیه كبكت خروس میخونه
گفت بهترین سكس عمر بود فداتشم
اینبار من تعجب كردم كه چطور شد تو كه تا دو ساعت پیش ادعا مریم مقدس داشتی
زد زیر گریه كه من بخاطر تو تن به اینكار زدم و این حرفا
گفتم زر نزن فیلم گرفتی گفت نه
عصبی شدم چرا مگه قرار نبود فیلم بگیری حرفم تموم نشده بود كه زنگ خونه زد
دیدم گفت اینم سوپرایز من
بعله دوس پسرش بود اونده بودن خونه سكس كنن
ی پسر قد بلند و هیكلی اومد جلو من سلام داد و احوالپرسی كه بعد از چند دقیقه دیدم خانومم با طناب اومد تو و دستامو بستن ی حس عجیبی ترس و شهوت و نگرانی
جلو من با خانومم لب گرفتن و شروع كرد به لخت كردن خانومم
فاطمه تو اوج شهوتش بود
دوس پسرش كه اسمش محمد بود لباسشو دراورد و بدن ورزشكاریش با شكم شش تیكه و اندام كات دار جلوم وایساد
خودم به كیرش حسودیم شد چون واقعا بالای ٢٠سانت كلفت و رگ دار و سفید بدون كوچكترین مو بود
فاطمه كه با امتناع و ناشیانه كیر منو میخورد شروع كرد به ساك زدن كیر محمد و واقعا عالی ساك میزد و تف دهن فاطمه از كیر محمد اویزون بود كه من با زانو رفتم از توف فاطمه گرفتم و قورتش دادم كه فاطمه گفت از این بع بعد فقط حق داری جندگی منو ببینی مادر جنده سگ پدر
تو این حال كیر من دوباره به بالاترین حد ممكن رسید و محمد گفت بیغیرت زن جندت داره مادرتو به همه پیشنهاد میده و عكساشو میفروشه
گفتم مادرم گوه زنمو میخوره باید هرچی زنم بگه انجام بده
هر دوتاشون زدن زیر خنده و پسر زنمو مجبور كرد قمبل كنه رو دهن من و تا تونست یهویی گیرشو كرد تو كوس زنم
فاطمه یه آهی كیش از سر لذت كه من كم مونده بود ارضا بشم
محمد هر از گاهی كیرشو از تو كس زنم در میاورد و میكرد تو دهنم كه من ساك میزدم
زنم یهو گفت محمد بزار تو كون آیهان كه من ادا تنگا دراوردم كه نه این قرارمون نبود و اونا بزور منو برگردوندن و فاطمه توف انداخت تو كون من و محمد كیرشو گذاشت روی سوراخ من و اروم فشار داد تو و من خودمو وا دادم و اه كشیدم و هردوتاشون زدن زیر خنده
فاطمه گفت میگفتی دوجنسگرا هستم من باور نمیكردم از این به بعد توام مثل من باید كون بدی و محمد بیخیال من شد دوباره افتاد رو فاطمه و تو كسش تلمبه مبزد و فاطمه هم تو اوج شهوتش بود كه یهویی داد زد ایهان كسمو بخور ابم داره میاد و نشست تو دهنم و ارضا شد تو دهنم
انگار تو خواب بودم با ارضا شدن فاطمه منم ارضا شدم و محمد دوباره افتاد تو جون فاطمه و تو كسش تلمبه میزد
نمیدون این پسر چی خورده بود كه كمرش مثل اهن بود مگه ابش میمومد ٥بار فاطمه ارضا شد به هر روشی تو كس فاطمه تلمبه میزد و گاهی منو میكرد ولی ارضا نمیشد
بعد دو ساعت سكس كه دیگه نه جونی برا من مونده بود نه برا فاطمه كه محمد گفت دارم میام من رفتم زیر كیرش كه بریزه تو دهنم ولی فاطمه پاهاشو قفل كرد و همه آبشو ریخت تو كس فاطمه
بعد از اون فاطمه پاشد و نشست تو دهن من و تمام آب محمد همراه با آب خودش ارضا شد تو دهن من
بهترین روز زندگیم بود
بعد از اون ماجرا هنوزم كه هنوز ما سه تا سكس داریم همراه با ده ها نفر دیگر كه اومدن و رفتن ولی ما سه تا ثابتیم
و اینم بگم فاطمه حامله شد نمیدونیم پدر بچه كیه ولی اسم میره تو شناسنامه من
نوشته: DayhaN
نوشته های مرتبط:
منِ حشری
منِ سزاوار (۳ و پایانی)
منِ سزاوار (۲)
منِ سزاوار (۱)
ممــنوعـه ی مَن
دكتر كار بَلد و منِ عشق سن بالا
فاطمه فاطمه است
پالیسی برای فاطمه و نیلوفر
جنده بازی خاله فاطمه (۱)
فاطمه چادری زن سفید و کون گنده ی من
مهسا، پارسا، فاطمه (۱)
سکس با فاطمه تو آلمان
گاییدن دختر خاله فاطمه
عقده های من و فاطمه زن صیغه ای
فاطمه خودش خواست
زندایی فاطمه به انتخاب خودم
خاطره هتل مشهد با فاطمه
سکس با خواهرزنم فاطمه
فاطمه جونم (۴)
من و زن دادش فاطمه
دوران زیبای زندگیم با فاطمه
فاطمه جونم (۳)
فاطمه
فاطمه جونم (۲)
فاطمه جونم (۱)
فانتزی میثم و فاطمه
سکس با دختر خاله فاطمه
فوت فتیش دوباره منو فاطمه
من و فاطمه و دوستش
من و فاطمه و مهران
سکس با زندایی فاطمه
فاطمه منو تا مرز بیغیرتی برد
ربات پربرکت و آشنایی با فاطمه
فاطمه منشی متاهل
فاطمه جونم
زن عمو فاطمه
فاطمه مامان حشری
فاطمه گل اندام
سکس خشن با فاطمه
فاطمه دختر هات
خاله فاطمه؛ آرزو و رویای نوجوانی
سیزده سالگی فاطمه
اولين سكس آتشين با فاطمه
سکس با دوست دخترم فاطمه
اولين سكس من با فاطمه
ماجراجویی من و فاطمه
لز من با دوستم فاطمه
زن دایی فاطمه
گاییدن فاطمه زن مردم
عشق فاطمه یا شهوتی شیطانی
داستان فاطمه
اسمم فاطمه است
اولين سكس من(ترانه)به كمك فاطمه
فاطمه 30 ساله
سکس با دختر عمه فاطمه
فاطمه خانوم و آقای دکتر
من و خواهرزنم فاطمه
سکس با زن داداش فاطمه
فاطمه زن همسایه
سکس با فاطمه خانم گوشت
سکس مسیح و فاطمه
شب بیاد موندنی مهدی و فاطمه
دختر عموى نازم فاطمه
فاطمه ناله می کرد چون اسب
با فاطمه در خونه خالی
سکس با مادرخانوم عزیزم فاطمه
سکس فاطمه و هم کلاسى ها
فاطمه، زن داداش کون گنده
من و مامان فاطمه
فاطمه کون تکرار نشدنی در تاریخ
فاطمه دختر پاک و شاسی بلند
اولین سکسم با فاطمه
اولین سکس فاطمه
زدن پرده فاطمه
گاییدن خاله فاطمه
شب عاشقی با فاطمه
فاطمه و دوست نامرد
محمد بسیجی و فاطمه
عشقم فاطمه در آغوش دیگری
من و زن عمو فاطمه
فاطمه , زن ومادر
فاطمه , ماهتاب آفتاب عالمتاب
دختر , زن , مادر , فاطمه
اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
دیدگاهتان را بنویسید