این داستان تقدیم به شما
سلام بهمن هستم 28 ساله از بروجرد بعد از کاردانی سربازی رفتم تو آموزشی بودم داداشم زن گرفت و برگشتم خونه تو سربازی مرخصی که اومدم با همه دیده بوسی کردم نوبت فاطی زنداداشم که رسید فکر نمیکردم اونم منو ببوسه با اونم دیده بوسی کردم بوسه هاش بقدری لذتبخش و داغ بود انگار لب و دهنش را از رو چراغ ورداشتن دوس داشتم بازم ببوسمش و اونم منو ببوسه اخه من اونو نبوسیدم اون منو بوسیده بود مرخصیم تموم شد باز همه را بوسیدم فاطی تازه از خواب بیدار شده بود رفتم اتاقش خدا حافظی کنم با تیشرت گلبهی زیبای تنی و شلوار ظریف خونه بود ملافه را ورداشت پرید پایین دست دادمو بغلش کردم با تمرینهایی که با ابجیم و مامانم کرده بودم لبمو گذاشتم رو لباش طوری که. لب پایینش تو دهنم بود مک زدمو و فشار دادم چند ثانیه ای تا میتونستم خوردم اونم شروع کرد خوردن !! با صدای خواهرم ازش جدا شدم فاطی هاج و واج مونده بود انتظارشو نداشت انگار خواب دیده بود از همه خداحافظی کردم و قرانی اوردن و ابی پاشیدن پسر برادر بزرگم با موتور منو تا سر ایستگاه برد
تا سربازیم تمام بشه 11 بار به مرخصی اومدم دیگر نشد از فاطی لب بگیرم فقط بوسه از گونه هم کردیم چون در حضور جمع بودیم و بوسه خداحافظی هم مثل اون
از فاطی بگم دختری تقریبا قد متوسط به بالا با چشمان رنگی زیبا چهره ای خندان و لب های نسبتا برجسته سفید با سینه های سفت و اناری که بغلش می کردم اینو حس کرده بودم کمری باریک با قوس کمر عالی باسنی بسیار زیبا و خوشفرم بزرگ و گرد و برجسته که زنداداشهای بزرگم همیشه از حسودی مسخره اش می کردند که فاطی کونش گنده است و بخاطر تنبلی و تن به کار ندادن است موهای موجدار پرپشت و طلایی خلاصه اش کنم یک زن زیبای ایده ال با همه انچه هرمردی دوست دارهسربازیم تمام شد اومدم چند ماهی دنبال کار گشتم اواخر خرداد بود در شرکتی که داداشمم اونجا کار می کرد کاری پیدا کردم که وظیفه ام قبض دادن و کنترل حمل ماسه از رودخانه به محل کارخانه اسفالت بود من کنترلچی بودم تو خونه پدری منو بابا مامان و فاطی و داداش زندگی می کردیم البته اتاق فاطی و داداش با یک فضای مشترک که ایوان می گفتیم از دو اتاق و اشپزخانه ای که بابا مامان و من بودم جدا می شد البته تراس بزرگی هم سرتاسر روبه جنوب داشتیم یادش بخیر الان خیلی تغییر دادیم خیلی با صفا بود با درختهای چنار و بید و چند درخت میوه تابستانها سایه بود و زمستانها آفتابی
ما در حاشیه شهر قسمت تقریبا فقیر نشین شهریم
روزها می گذشت و علاقه ام به فاطی شدیدتر از هر روز می شد صبح ساعت 6.5 یکی از کامیونها که خونشون نزدیک خونه ی ما بود منو با خودش میبرد رودخونه بارگیری را شروع می کردیم تا ساعت 14 شیفت من بود با امدن نفر بعدی(نادر) که اون هم از فامیلهای ما بود من سوار بر اولین کمپرسی بارگیری شده به سمت خونه نزدیکی های باغی که داشتیم پیاده می شدم و میرفتم خونه بدنم عرق کرده و گردو خاکی منم وسواس به بهداشت بوده و هستم و شیکپوش میرفتم حمام عمومی و دوشی می گرفتم میرفتم خونه حمام زنانه مردانه بود دوقلو هوا روز بروز گرمتر می شد تا فکری سرم زد یه تانک 500 لیتری خریدم بردم گذاشتم بالای اتاق فاطی زیرش انبار و اتاقهای همکف بود جای وسایل و حتی تنورستان هم داشت در گوشه اخرین اتاق اتاقکی دادم یکی از راننده ها در یک روز تعطیلی که بنا هم بود و 5 تا راننده دیگرم اومدن کمک از صبح تا نزدیک ساعت 4 یک حمام با کاشی کاری شده و کفسازی شده ی بزرگ ساختند و با شیلنگ از تانک لوله کشی کردم یک روشویی با سردوشی و شیری در روز بعدش با سپردن مسئولیتم به شیفت دوم موندم درستش کردم شیلنگی هم از سر چاه اب پمپ داشتیم کشیدم به تانک تا با اب اون هر روز که میام دوش بگیرم
دیگه بعد اون روز تا ساعت 3 یا 4به خونه می رسیدم مادر یا فاطی لباسی تمیز و حوله ای برایم اویزون می کردند می پریدم دوشی می گرفتم که اب کاملا ولرم بود و خیلی هم حال میدادتیرماه همان سال بود داشت تمام میشد روز قبلش نادر شب بمن اطلاع داد لودر معدن خراب شده دیرتر برو معدن محمود راننده ای که منو می برد معدنم اومد در خونه اونم گفت من ساعت 10 میام بخواب تا اون ساعت گفتن قراره یک لودر دیگری بار زدن شاید برسه 9 بیدار شدم صبحانه را مامان داد خوردم فاطی هم چایی را اماده کرده بود خوردیم تا اماده بشم دیدم مامان ساک حمامشو بسته به فاطی میگه به ناهار رسیدگی کن ابگوشت گذاشتم حواست باشه نسوزه بابا هم یه مغازه عطاری داشت داخل شهر با یکی شریک بود یا دنبال جمع اوری دارو گیاهی بودند یا خرید خیلی به ندرت تا شب خونه پیداش می شد داداش هم تو همین شرکتی که من بودم در طول خط کار می کرد که فاصله اش تا کارگاه بیش از 60 کیلومتر بود صبح سرویسشان می برد غروب افتاب می اورد حتی خیلی وقتها همانجا می ماندن و مشغول اضافه کاری هم میشدند منومامان با هم از خونه خارج شدیم مامان برگشت به فاطی گفت من زود میام ظهر نشده بر می گردم تو گوشش پچ پچ کرد و هر دو خندیدن (نگو فقط میخواسته غسل کنه) که فاطی گفت خوب میذاشتی تو حمام خودمون میرفتی مامان جووون خخخخخ…
گفت نه اونجا ابش سرده اون دفعه تازه سر ظهر بود دیدی که رفتم تا چند روز مریض بودم کامیون رسید و رفتم سمت معدن تا 11 خبری از اومدن یا نیومدن لودر جدید نشد تا 11:20 بود خبر رسید امروز لودر نمی رسه معدن را تعطیل کردم برگشتم خونه ساعت 12 بود تا رسیدم حیاط مامانو صدا کردم جواب نداد یه لحظه از پشت پنجره اتاق خودم فاطی را دیدم انگار داشت تختمو مرتب می کرد طبق عادت رفتم حمام دوش بگیرم حوله ام و شلوارکم اویزون بود با یه تیشرت دوش چند دقیقه ای شاید سه دقیقه ای گرفتم و نیمه نصفه خشک شدم هوا گرم بود شلوارکو تیشرتی پوشیدم و با اواز پله ها را رفتم بالا سمت اتاقم قبل اینکه وارد بشم در اتاقمو زدم گفتم کسی نیست ؟!! فکر می کردم فاطی تو اتاقم هنوز داره دکور عوض میکنه
اخه هفته ای حداقل یکبار دکور اتاقم را و مال خود و حتی بابا مامانو جابجا می کرد خیلی خوش سلیقه بود و هست
صدایی نیامد تا درو باز کردم فاطی رو تختم با پاهای باز و تاپ که تا نزدیک زیر سینه هاش بالا بود تاقباز خوابیده بود و بالش را گذاشته بود رو صورتش !!!
ساپورت مشکی ضخیمی تنش بود معلوم بود شورت زیرش نیست چون نقش کصش معلوم بود بدون صدا یواش رفتم کش ساپورتشو گرفتم دادم پایین کصشو تا نصفه های چاکش که نیمه باز بود دیدم و تکانی که به لبهاش داد فهمیدم خواب نیست شوک شدم حتی کیرم شل شد!!
نمیدونم چرا شلوارشو در نیاوردم شروع کردم رونهاشو مالیدن و تعریف از پر بودنشون و تناسب انها آنقدر بی عرضگی کردم هی به بهانه اندازه گرفتن کلفتی رونهاشو گرفتم با مال خودم مقایسه کردم دید کاری نمی کنم انگار که از خواب پاشه پرسید زودتر اومدی ؟ گفتم تعطیل شد دستام حلقه کرده بودم به رونش چسبیده به باسن و دستم می خورد رو کصش گفت مال تو کلفت تر از مال منه کون گونده (منم باسنم از همه تو مردا بزرگتر بود شبیه دخترا بود ) هی گفتم نه ببین گفت تو اخه از رون لختت حلقه می کنی میدونی ساپورتم چقدر ضخیمه گفتم بذار از زیرش بگیرم اگه باز مال تو چاقتر نبود گفت اخه شورت ندارم بذار دمرو بخوابم شلوارمو بده پایین حلقه کن تا از رو بری!!
تو چرخیدن شلوارشو از سمت شکم کلی داد پایین بالش کشید زیرش گفت بذار پاهام از تشک بره بالا بتونی خوب حلقه کنی که باسنش مثل قرص ماه زد بالا تا نزدیک نصف به پایینشم لخت شد هنوز شلوارشو از زیر میداد پایینو هی بالشو جاش دولا کرده بود میگفت خوبه؟ اومد بالا؟ تو حرفاش گفت راستی زنداییت نیم ساعت پیش اومد تا گفتم مامان حمامه گفت من رفتم برم خبر بدم در نیاد منم میرم حمام همدیگرو لیف و چرک کنیم حالا حالا ها نمیاد(دونستم داره چراغ سبز میده که خاطر جمع باش مامان حالا حالا ها نمیاد) همینجوری حرف می زد می پرسید اندازه بگیر اگه مال من لاغرتر نشد؟!
شلوارش تا کشیدم پایین باز خودشو بالا کرد تا زانوهاش رفت پایین باسن سفید مرمری رونهای پر و صاف بدون مو دنیایی از زیبایی و شهوت که تو عمرم ندیده بودم جلو چشام یهویی ظاهر شد!! من تا اون روز نمیدونستم از پشت به اون راحتی همه اندام کص را میشه دید تا کصشو دیدم نفسم تو سینه حبس شد باز دمم بقدری با صدا بود بشکل آآآههههههه اومد بیرون بود فاطی هم آهی عمیق جوابمو داد گفت زود باش دستمو حلقه کردم هی خودشو بالا میکشید کسشو خوب ببینم می پرسید دیدی ؟! خوب میبینی؟! خوب شد؟!گفتم دارم می بینم منظورش کصش بود ولی یه جوری با ایما و اشاره می رساند تا گفت خوب بکوووونش !!!!!!! زود عوضش کرد حلقه بکوووون کصش باز و بسته میشد برای اولین بار دستمو کشیدم رو کصش فقط آهی جوندار کشید گفت مامان نیاد؟!! زود باش هر کاری داری بکووون دیگه !!
شلوارکمو در اوردمو کشیدم شلوارشو خودشم هماهنگی کرد در اومد خوابیدم روش اولین سکسمو با فاطی و نخستین سکیمو با زن (خودم هم کون داده بودم و هم گاییده بودم با پسر داییم چند باری تو 14. 15 سالگی کون هم گذاشته بودیم چند باری هم کارگری داشتیم کونمو تو همون زمانا گاییده بود) ولی کص نگاییده بودم تو کمتر از یک دقیقه تمام کردم تا خواستم بکشم بیرون دستاشو اورد باسنمو فشار داد که درنیار بذار ابت تمووم بشه اخه هی ابم با فشار میریخت تو کصش نمیدونستم که حس می کنه و میدونه ابم می ریزه تو کص خوشگلش!زیرم مثل ماهی خودشو پیچ و تاب داد انگار رگهای همه بدنمو دونه دونه می کشن صدام در اومد نفسم بند می شد هی میگفت ترا خدا دووم بیار تا منم بشم. فشارم بده کصمو بگااااا پاره اش کن دارم میشم هی با دستاش باسنمو فشار میداد و زیرم پیچ و تاب میخورد سرشو چرخونده بود به چشام نگاه می کرد زیباتر هم شده بود تا رفته رفته درد و حساسیت کیرم کمتر و کمتر شد دیگه از این به بعد من بودم باز با حرص و شدت می گاییدمش که خوابیده بودم روش تو فیلمی که دیده بودم از عقب چطوری زنه را می گایید اونموقع فکر می کردم گذاشته کونش تازه فهمیده بودم کونش نبوده بلکه کصشو می گاییده گرفتم از موهاش سرشو کشیدم عقب از بالا لبشو گرفتم تو لبام متوجه شدم ابش اومد و جیغ زد جووووووون شدم فدات بشم فدای کیرت بشم بکوووون شدم لباش می لریزد و رنگش سرخ و سفید می شد تا باز هم حس کردم ابم داره میاد گفتم فاطی جون باز داره ابم میاد گفت بریز تو کصم تشنه ابته برییییییییز فدای خودتو ابتو و کییییرت که محکم زدم موج باسنش به کمرش می اومد و اولین سکسمون اینجوری تمام شد خستگی در کردیم همش لبامون تو لب هم بود ممه هاشو میخوردم اکنون هر دو لخت مادر زاد بودیم پرده ها کشیده و در قفل
یاد ابگوشت افتاد رفت اشپز خونه تو رفتنی یکی از پیراهنهای منو کرد تنش چقدرم با وجود بزرگ بودن بهش می اومد تا زیر باسنش اومد هر دو میدونستیم اگه مامان قصد چرک کردن حمام باشه تا عصر حمامه اونم با زن دایی که بدتر از مامان بود
منم پشتش با پوشیدن شلوارکم رفتم اشپزخونه تو حین کار کردن کار من بوسیدن و خوردن لپ های باسنش بود از کصش اب اویزون بود هی دستشو میزد و قربان صدقه ابم می رفت انقدر وسوسه شدم تو اشپزخونه که در هم نداشت یک اجاق گازی بود و یخچالی و چندتا کابنت دست دوم و دو تا کابینت زمینی که سنگی روش بود بدون اینکه من بگم خوابید رو سنگو گفت بکوووون ببینم سیر می شی به راحتی کیرم رفت تو کصش هنوزم داغ بود و شیفته کیرم با سرو صدای ابی که قبلا ریخته بودم و اب خودش که می اومد لپ های باسنشم خیس شده بود برخورد شکمو تنم به باسنش چه صدای دلنشینی را راه انداخته بود یاد پدرم می افتادم که مامانمو می گایید صدای چلپ چلپش اتاقو ور میداشت نمیدونستند من بیدارمو می شنوم و جای در که کتابخانه کردم مثل دیافراگم پچ پچشان را هم پخش می کرد
پرسیدم مامان چی گفت وقتی میرفت حمام خندیدین
گفت باباجونت شب گاییده دارم میرم غسل بدم خخخخ زود میام راست میگفته شب خودم ساعتها سکسشون را از در بین اتاقهایمون که کتابخانه کرده ام شنیده بودم مامانمم دست کمی از عروسش نداره اونم خیلی خوشگله و حتی دوستای بابام همش میدونم برای دید زدن مامان میان مان سکسی می چرخه نقش کص و سینه های خوشگل شوخش که مثل سینه های دختره و سفیدی چاک سینش هر مردی را بیچاره می کنه کونشم که معرکه است … البته فقط حال خشکه میده تا حالا خطایی ندیدم بجز چند بار دعوایی که با عروس بزرگش می کرده عروسش متهم به کص دادن مامان به یکی از دوستای بابام می کرد اونم خیلی حیضه ولی شک دارم مامانمو گاییده باشه چون بابام هم خوشتیپه هم کیر خیلی بزرگی داره کیر ما هم به بابام کشیده بزرگه شایدم گاییدنش و نمیدونم خلاصه خیلی حشری و شیطونه و سکسی میچرخه
تا عصر که مامان اومد 6 بار فاطی را گاییدم هر دو سیر نمی شدیم وسطای مرداد ماه بود فاطی گفت حامله شدم میدونم از تو حامله ام گفتم چطور میدونی گفت دو روزه از پریودم گذشته نشدم گفتم میرم قرص می گیرم دوست دارو ساز دارم با پسرش همقطار بودم چهارشنبه شب بود بابام نبود رفته بود تهران مامان زود میخوابه 11 شب بود رفتم اتاق فاطی تا خود صبح پیش هم بودیم گفتم فردا برات دارو میگیرم نترس اون شب 5 بار گاییدمش صبح از اتاق معشوقه ام رفتم سر کار بخاطر لباسام رفتم فرداش که از کار برگشتم گفتم اماده شو بریم باغ برگشتنی قرص می گیرم عصر پنجشنبه بود با فاطی رفته بودیم باغمون شکایت از کمر درد می کرد گفت انگار که میخام پریود بشم ولی خبری نیست؟! تو باغ یک الاچیق داریم تا خلوت شد گفتم فاطی میخام بکنمت گفت بذار داییت دور بشه من میرم الاچیق بیا تا داییم موتورشو روشن کرد رفت رفتم دیدم مانتوشو در اورده یه قالیچه کهنه کف اتاقک بود تمیز کرد من خوابیدم زیر گفتم بیا روم تیشرتش تنش بود نشست رو کیرم خوابید رو سینم لب به لب شدیم بکوب روم بالا پایینش کردم اینجوری زود ابش می اومد تا خواست ابش بیاد فهمید مال من هنوز طول میکشه گفت بیا روم حس می کردم انگار کصش کمی سرد شده و خیلی ابدار تا چرخیدیم کیرم آغشته به خون بود گفتم خون اومده !!!
گفت پس مژده بده پریود شدم پرسیدم دردت میاد نکنم گفت خیلی دوس دارم بکوووون با خونریزی کیر مو تا می تونستم تا ته کصش فشار میدادم البته زیاد نبود ولی مشخص بود خونیه اولین پریودشو اونجا دیدم گفتم مطمئنی پریودی ؟ گفت بو کن ببین چه بویی داره دماغمو نزدیک کصش بردم بو تخم مرغ گندیده می داد گفتم چرا بو تخم مرغ میده گفت گندیده ؟! خخخ گفتم روم نشد بگم اره
گفت پریود شدم پرسیدم چند روز طول می کشه گفت سه تا نهایتا 4 روز قطع میشه
گفتم چطوری دوام بیارم ؟!
گفت با دهنم ابتو در میارم و مثل اون چند بار میخورم گفتم راه دیگه چیه گفت ای ناقلا میخای کونمم صاحب بشی اخه تا حالا داداشتم ندادم خیلی تنگم دیدی که انگشتت بزور میره
ولی شب که چند روزی بود داداش و تعدادی از پرسنل شرکت برای تجهیز و استقرار سنگ شکن در خرم اباد بودند و هر شب می رفتم اتاق فاطی سکس داشتیم تا ساعت 2 تونستم طاقت بیارم رفتم پیشش کلی ساک زد منم کونشو با کرمی که برده بودم چرب کردم دو انگشته کونشو گشاد می کردم گفت بذار تو کصم نترس زیاد خونی نیست گفتم میخام کونتو بگام راضی نبود ولی تا خواستم بذارم کصش خودش گفت بذار تو کونم ولی خیلی با احتیاط پاره نشم منم عجله نداشتم شاید بگم ده دقیقه شایدم بیشتر شد میلیمتری کردم کونش گذاشته بودم اختیار خودش میگفت بکش بیرون ولی در نیار بعد خودش هل میداد میرفت تو تا نصف بیشترش تو کونش بود دستمو گرفت تو دهنش گاز گرفتن با یه هل دادن همه کیرم تو کونش بود با حرکاتش و صداش گفت تکانش نده سوختم مردم داشت از هوش می رفت و اشکش سرازیر شده بود خیلی تو اون حال موندیم نمیدونم بنظرم یک ربع شد تا تکانش میداد اخخخخخی میگفت ارام ارام فقط حس می کردم یه جورایی کونش مثل کصش که کش می اومد داره فقط کش میاد تا یواش یواش شل تر شد و چربم بود دیگه تلمبه هام شروع شده بود ولی انگار کیرمو با مشتهای قوی گرفتن هی دم به دم کصشو با دستمال پاک می کرد میگفت خیلی لذت دارم هم درد دارم هم لذت خودمم میدونستم کون دادن چه لذتی داره یاد ابراهیم میفتادم که با کیر کلفتش منو میگایید چقدر لذت میبردم!!! داشت ابم می اومد گفتم داره ابم میاد خودشم قبل خودم دونست گفت من موندم بریز تو کونم ولی در نیار تا خودم در بیارم با چند ضربه محکم که دستمو گاز می گرفت ابمو خالی کردم تو کونش نگهداشتم تا خودش دراورد نذاشت نگاه کنم بدون دست زدن به کیرم گفت ببین کونم چقدر تمیزه هیچی بهش نچسبیده!
راست می گفت انگار کیرمو با اب و صابون بارها شستن به سفیدی می زد تا صورتی
کونشو پاییدم مثل اولش جمع شده بود صورتی خوشرنگ متمایل به سفید دورش چرب بود بوسیدمش لیسش زدم کصشم تمیز بود انگار خونی نبوده انگشتمو کردم توش بو کردم بوی توی الاچیق را داد تخم مرغ گندیده …با کیرم بازی می کرد کیرم کمی شل شده بود رفت پایبن کیرمو گذاشت دهانش شروع کرد ساک زدن و بوسیدن باز بیدارش کرد گفت میخام کصمو بکنی نترس زیاد خون نمیاد خیلی خیلی عطش دارم گفتم همه چیزم فدای تو بیش از یک ساعت گاییدم چندین بار ارضا شد زیادم خونی نشدیم ساعت نزدیک 5 بود رفتم بیرون دستشویی و رفتم خوابیدم تا چشممو بذارم رو هم ساعتم زنگ خورد ساعت 6:15 بود اماده شدم که صدای کمپرسی محمود خبر از رسیدنش داد رفتم معدن و همش به فاطی فکر می کردم و به سکس های بعدیمون برگشتم خونه دیدم فاطی اهسته اهسته تو باغچه داره ریحان می چینه سلام کردم حواسش نبود پاشد بوسم کرد گفت بهمن کونم خیلی درد می کنه انگار کیرت هنوز توشه فشار میاره چند بار کرم زدم باز خوب نشدم گفتم خوبش می کنم بوسش کنم خوب میشه رفتم دوش گرفتم با شلوارک و تیشرتی رفتم بالا مامان ابدوغ خیار اماده کرده بود ریحانم اضافه شد سه تایی خوردیم عصر رفتم داروخونه پدر دوستم دوستمم اونجا بود گفتم دوس دخترمو گاییدم کونش درد می کنه چکار کنم یه تیوب داد با یک اسپری گفت این ژله با انگشتت بمال در کونش دردش میفته لیدوکایینه
اینم اسپری تاخیریه هر وقت خواستی سکس کنی یک ربع قبلش به کیرت بپاش دیر ارضا میشی از اینم می تونی بزنی به کون دوس دخترت. با بوی هندونه است اینم لیدوکایینه دو بسته هم نوار بهداشتی مسافرتی گرفتم فاطی سفارش داده بودغروب بود بابا طبق معمول نبود مامانو فاطی خونه بودند و خواهر بزرگم دخترشو اورده بود من امپولاشو بزنم زدمو و رفتند تا مامان راهشون بندازه فاطی گفت شب فقط از جلو باید بمن امپول بزنیا کونم پاره شده هنوز انگار کیرت توشه گفتم تا مامان نیومده دو لاشو اول بوسش کردمو لپای کونشم تا تونستم خوردم کمی ژل با انگشت مالیدم در کونش و کمی هم انگشتمو دادم تو که دردش اومد تا مامان بیاد بغلم بود و همدیگرو خوردیم سینه هاش تو دهنم بود هی میگفت کیرتو میخاااام پاره ام کن هم کونمو هم کصموووو شلوار اسلش تنم بود بندشو باز کرد داد پایین پشت به پنجره زانو زد منم رو به پنجره و تراس و حیاط با ولع کیرمو ساک زد مامان هم مگه ول کن مریم بود دم دروازه هی معلوم بود مریم داره چوقولی فاطی را میکنه مامانمم گوش میده غیب پشت غیبت بین دختر و مامادر که نقطه حساس کیرمو میدونست زیرشه اون رگهایی که به اخرین نقطه ختم میشه اونو تحریک می کرد که با فشار دادن سرش و قورت دادن کیرم تا حلقش فهمید ابم داره میاد باسنمو فشار داد کیرمو کشیدم بیرون دهنشو باز کرد گفت بپاش دهنم و صورتم با چند حرکت دستم آبمو ریختم تو دهنش کمی هم پاشید صورتش هنوز مامان و مریم تعریف می کردند پا شد لب گرفتیم ابمو دو تایی دهن به دهن تقسیم کردیم و قورتش دادیم دستم تو سوراخ کونش بود انگشتم تا بند دومش تو کونش یه پاشو اورده بود بالا بیشره بره توش دیگه درد نداشت لیدوکایین کار خودشو کرده بود گفت اخیش انگار کونم مثل پنبه شده چه خوب بود؟! کاش الان می گاییدی کونم بدجوری هوس کیرتو کرده !
شب باز از ساعت یک تا 3 بغل هم بودیم دو بار از کص گاییدم هر چه گفت بذار کونم اون شب نکردم چون دوستم گفته بود یکی دو روز نکن تا ترمیم بشه وگرنه بواسیرش برای همیشه اسیب پذیر میشه کصش تحرکاتش زیاد شده بود مثل انبر دست کیرمو فشار می داد ولی خونش بیشتر شده بود عجیب هوسش چند برابر شده بود اون هفته را تا جمعه هر روز و هر شب کارمون گاییدن بود تا جمعه بعدی که شوهرش اومد و اونم شخم شو زد کیر هر دو مون هم اندازه است ولی مال من به گفته فاطی زیباتره و مشکی تر باسن فاطی از زمانی که از کونش میکنم بزرگتر شده و زیباتر تا الانم که سه سال از اون روز می گذره از کون به شوهرش نداده فقط من می کنم دیگه زمان احتمال بارداری ابمو توش نمی ریزم یا اکثرا تا میخا ابم بیاد می کنم کونش خیلی هم به هر دو لذت میده میرزم تو گونش یا تو دهنش می ریزم یا رو شکم و باسن و سینه هاش الان که خاطراتم را مینویسم فاطی از صبح پریود شده من داره 4 سال میشه در همون شرکتم
شرکت ما مدتهاست تعطیله و نیمه حقوقیم هفته ای دو روز میریم کار البته از پاییز حقوق نگرفتیم.
گاز و ابم کشیدن خیابانمون اسفالتم شده خونه پدری را کمی تغییر دادیم از تراس قاطی اتاقها کردیم باغچه خلوت تر شده چنارها قطع شده جاش دو تا درخت گردو کاشتیم ولی اون قدیمیش خیلی زیباتر بود تو اتاق خودم حمام و توالت فرنگی در اوردم همچنین اتاق فاطی و اتاق پدر مادر حمام پایین را چون خاطرات زیاد دارم شیکترش کردم وان گذاشتم بزرگه 2.5 در 3 متره گرمترین حماممون اونجاس اغلب همه دوست داریم اونجا حمام کنیم تا تنها میشیم فاطی را میبرم تو اون حمام تو وان رو سکو زیر دوش در پوزسیون های مختلف میکنمش فاطی 26 سالشه تا 30 نمیخاد بچه دار بشه میگه کاش زن من بود بارها با مامان و فاطی حمام می کنیم البته فاطی شورت و کورست تنشه ولی مامان فقط شورت چون فاطی را مثل زن واقعیم میکنم پیش مامان کیرم بلند نمیشه من هردوشونو لیف می کشم فاطی هم منو لیف میکشه مامان تو اولین حمام سه نفره خیلی زیرچسمی نگاهم می کرد دید انگار برای فاطی هیچ حسی ندارم البته فاطی تو اون حمام اولی با تاپ و شورتک بود بعد شستن من که رفتم لخت مبشه ولی تو دومی مامان گفت بهمنم داداشته شورت بپوش سوتین ببند چرکت کنه بنظرم امتحان می کرد که قبول شدیم بعد اون چندین بار سه تایی چند بار داداشمم بوده #چهارتایی حمام بودیم داداشمم #مطمئن شده من نگاه سکسی و شهوتی به فاطی ندارم بار اول کیر داداشم سفت شده بود ولی مال من عادی بود فاطی #خواهر کوچکترش 18 سالشه مثل فاطی #خوشگله مامان بند کرده باید نگین را بگیری فاطی هم دلشه ولی می گه قول باید بدی منو ترک نکنی که می میرم
گفتم نگینو راضی کن گرفتمش فامیلتر میشیم هر دو شما را بکنم
هر چند همه میگن #نگین از #فاطی خوشگلتره ولی من فاطی را دوس دارم حتی حاضرم با #داداش نگینو بدم فاطی را بگیرم
#بهمن دوست همه #شما
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید