این داستان تقدیم به شما
میلاد هستم ۱۷ سالمه با بدنی #لاغر ولی کونم ی کم بزرگ و برجسته س طوری که خودمم حشری میکنه..
من فوتبال بازی میکنم ماجرای من مربوط میشه به پارسال که با مربیم یه شرط بستیم سره #استقلال #پرسپولیس.
از مربیم بگم که ی مرد درشت و سرشونه دار #خوشتیب و ورزشکار.
(اینم بگم چند باری تو رختگن هنگام لباس عوض کردن یا موقع تمرین نگاهاشو روکونم حس می کردم )بگذریم…
شرط ما سر پول بود. من شرط رو باختم باید پول میدادم اما نداشتم مبلغ زیادی بود. ی روز بعد تمرین گفت صبر کن میرسونمت تو راه دستشو هی میزاشت روی پام حرف میزد و هی میگفت پس چرا نمیای پولو بدی دبه نکن و از اینجور حرفا ، منم گفتم ندارم از کجا بدم. تو راه تو ی محله ای نگه داشت گفت بیا بریم لباسای مسابقه رو برداریم بیایم( ۲ روز بعد مسابقه داشتیم) گفتم باشه.
یه خونه قدیمی بود. گفتم خونه کیه گفت خونه پدریمه بهم ارث رسیده بیشتر وسائل باشگاه رو میزارم اینجا. رفتیم داخل برام از یخچال میوه آورد شروع کرد خودش پوست کندن و میداد به من.
اومد نزدیکم نشست دستشو انداخت دور گردنم زیر گوشم گفت #پولمو نمیدی ی بوس کرد. انگار یهو اب داغ ریختن رو سرم خجالت زده شدم گفتم میدم گفت کی گفتم فرار که نمیکنم میدم دیگه. گفت اصلا تو پول نده نمیخوام. گفتم عه چرا نمیخوای گفت ادم از عشقش پول میگیره؟ دیگه خیلی خیلی قلبم تند میزد گفتم من که عشقت نیستم گفت از کجا میدونی بلافاصله لباشو گذاشت رو لبام من سرمو میکشیدم عقب اما اون به زور سرشو میاورد جلو نمیزاشت کاری کنم هلش دادم عقب گفتم چیکار داری میکنی گفت میلاد عزیزم من بهت بعضی اوقات فکر میکنم دوست دارم گفتم زشته خجالت داره خواستم پاشم نزاشت گفت نیم ساعت در اختیار من باش پولمو نمیخوام و حتی تو باشگاه کاپیتانت میکنم گفتم نه پولتو میدم اذیت نکن پاشو میخوام برم گفت تو #اذیت میکنی باز بوسم کرد ساعتو نشون داد گفت نیم ساعت فقط دیگه بعد اون پاکه پاک میشیم منه ساده هم فکر میکردم پس #فقط میخواد بوسم کنه اما…
گفتم باشه فقط زود باش پاشد یه لحاف انداخت کف حال منو خوابوند خودشم اومد روم بوسم میکرد لبامو میخورد قربون صدقم میرفت و گاهی دستشو میکشید رو کیرم نمیدونم چرا خوشم میومد حتی موقع لب گرفتن همراهیش میکردم. #پیرهن و درآورد باز افتاد روم داشت میمالید کونمو ی کم ترسیده بودم گفت پاشو لباساتو درار گفتم نه چرا مثلا؟ گفت پاشو حرف نزن گفتم نه دیگه نداشتیم گفت قرار شد نیم ساعت در اختیار من باشی. همه چیزمو در آوردم ب غیر شرتم رفت رو مبل نشست منم نشونت رو پاش هی لبامو میخورد #سینمو بوس میکرد ( به غیر از سرم هیج جای بدنم مو پیدا نمیشه) داشت بالا پایینم میکرد کیرشو قشنگ حس میکردم خیلی خیلی ترسیده بودم نگاهم به ساعت بود وقت نمیگذشت.همون جوری تو بغل بردتم رو لحاف به پشت خوابوندتم اومد روم کیرش قشنگ رو کونم بود داشت خودشو میمالید بم و قربون صدقم میفرفت دیدم داره شرتمه میزنه کنار گفتم چیکار میکنی گفت نترس فقط لای پات فقط گفتم نه حرفشم نزن تا اینجا هم خیلی بهت لطف کردم ب حرفم گوش نداد #کیرشو گذاشت لای پام من اصلا نمیدیدمش فقط حس میکردم که خیلی #بزرگه و #کلفته جلو عقب و میکرد میگفت دوسداری میدونم خجالت نکش به کسی نمیگم راستش اره خوشم اومده بود اما خیلی میترسیدم چیزی نمیگفتم پاشد منم خوشحال شدم که تموم شده اما نه دیدم داره کیرشو میماله نگو کرم زده داره میزنه سریع برگشتم گفتم چیکار داری میکنی گفت حرف نزن نیم ساعتت تموم نشده اما از نیم ساعت گذشته بود گفتم ببین ساعتو به زور برگردونم گفت تا اینجا راه اومدی فقط ۵ دقیقه اگه نتونستی تموم میکنم.. خوابوندتم شرتمو تا زانوم کشید پایین کرم زد یه کم قسمش دادم آروم تا حالا همچین تجربه نداشتم اونم قول داد اروم بکنه.
سر کیرشو دم سوراخ کونم بازی میداد ی حالت قلقه مانندی داشتم که خوشم میومد . سرشو گذاشت در سوراخم فشار داده و نداد داد کشیدم خیلی درد داشتم چند بار سرشو میخواست تو کنه اما نمیرفت و دادای من باعث میشد دست برداره پاشد به مدل داگی نشوندتم باز کرم زد سرشو فشار داد سرش رفت تو اما مردم انگار داشتن با چاقو میبریدنم گفتم سعید ولم کن نمیتونم گوش نمیداد قسمش میدادم . باز خوابوندتم رو زمین اومد روم کیرشو گذاشت دم کونم داشت قربون صدقم میرفت آروم اروم داشت کیرشو میداد تو سرش رفت تو ی نگهش داشت بعد ی کم دیگه فشار داد درد داشتم اما زمانایی که نگهش میداشت یه گرمی چیزی بود که دوسش داشتم نم نم داشت تلمبه میزد خیلی اروم خیلی درد داشتم ی کم #سرعتشو زیاد کرد دیگه داشتم میمردم گفتم بسه تو رو خدا بسه گوش نمیداد داد زدم با دستش دهنمو گرفت داشتم میمردم #انگشت فاکش تو دهنم بود ۲ ۳ دقیقه خیلی درد کشیدم اما بعدش از دردش کم شد منم دیگه داد نمیزدم اما صدای آه و اوخم خونه رو برداشته بود داشت نفس نفس میزد گفت دوسش داری انگار دیگه صدات در نمیاد واقعا اینجوری بود خیلی حال میکردم سرعتش بیشتر شد درد و حال باهم قاطی شده بود اما کیف میکردم یهو کیرشو کشید بیرون آبشو ریخت رو کونم خیلی داغت بود مثل ی آب داغی که از سماور وا میکنی خوابید کنارم گفت خیلی دوست دارم من خجالت میکشیدم بهش نگاه کنم پاشد دستمال اورد ابشو از رو کونم ی کم پاک کرد گفت برو بشور خودتو نمیتونستم راحت راه برم تو کونمم یه گرمایی وجود داشت برگشتم هنوز لخت بود گفت بیا بغلم بدون هیچ مخالفتی نشستم قربون صدقه کونم رفت و ازم لب میگرفت کیرش خوابیده بود اما خوابیدش خیلی بزرگ بود. دیگه لباسامونو پوشیدیم و منو رسوند خونمون بعد اون روز ۵_۶ بارم رفتیم اما دیگه منم همراهیش میکردم دیگه اون کاری نمیکرد من خودم براش ساک میزدم میشستم روش اون فقط تلمبه میزد دیگه عاشق کون دادن شدم . این شد که من به گی علاقه پیدا کردم و دوسدارم بازم تجربه کنم ولی دیگه از هم خبر نداریم. الان فقط به #دادن فکر میکنم…
نوشته: میلاد
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید