این داستان تقدیم به شما
اسمم ترانه س. من باشگاه میرم. ورزش و دوست دارم. با دمبل و هالتر البته. ناصری مربی قسمت مردا رو میشناختم. اشنایی داشتیم با خودش و پدر مادرش. یروز بهم گفت بیا باشگاه چند تا حرکت خوب یادت بدم برات برنامه بنویسم. گفتم باشه. گفت شب بیا همه رفته باشن حرکات و انجام بدم خوب یاد بگیری. من رفتم، هشت و نیم نه شب بود هیشکی نبود. ناصری چند جور حرکت یادم داد و گفت زنش هستی پارالل بزنی؟ گفتم اره. دستاشو دور کمرم گذاشت کمکم کرد . بعد روی تخته شیب دار خوابوند منو با دمبل راهنماییم کرد چطوری زیر سینه بزنم دستاش میلرزید و وقتی دمبل میزدم از بغل سینه هامو نگه داشته بود. دیدم حسابی داره تحریک میشه. بلند شدم گفتم مرسی من دیگه میرم. گفت نه خواهش میکنم نرو. دلم میخوادت….یجوری التماس کرد و نگام کرد که منم تحریک شدم. لباشو نزدیک کرد گذاشت رو لبم. منم خوشم اومد. لبامو میمکید…..
بعد اروم سینه های درشتمو دراورد. مخالفت کردم اما با نرمش راضیم کرد. خجالت میکشیدم ولی دلم میخواست خب خیلی خوشگل و خوش هیکل بود آخه….نوک سینه هام شق شده بود. نفس نفس میزد. شروع کرد باانگشت سفت مالیدشون و هی میکشید و ولشون میکرد. دلم هررری میریخت پایین. من قبلا یبار به شوهر خاله م کس داده بودم و دختر نبودم اما ارضا نشده بودم. البته بحالت تجاوز...شوهرخاله م فقط بکارتمو برداشته بود که سوختم و ازم خون اومد و گریه کردم. اونم از ترس حامله نشدنم زود کیرشو کشیده بود بیرون و ابشو تو دستمال ریخته بود. دفعه های بعد فقط کسمو مالیده بود اونم تو راهرویی یا حیاطی چیزی جا نداشت ببره منو. ولی بهم گفته بود کسم تنگه و ارضا شدن با کیر هم خیلی مزه داره. ولی من از اون اولین بار که کیر رفت تو کسم و شونزده سالم بود کیر دیگه ندیده بودم و دلم میخواست بفهمم ارضا و اون لرزشاش و اینا که میگن چجوریه. القصه تو باشگاه که ناصری داشت کم کم بساط کردنمو علم میکرد خوشم اومده بود. بیست سالم بود…
ناصری رفت سراغ لای پام. شوق امونمو برید. چرا به شوق جنسی ما زنا میگن جندگی ولی مال خودشون شوق و شهوته؟ خلاصه پاهامو باز کردم. ناصری هول شد. گفت جیگر، شیش ماهه تو نختم….آخ که چه بدنی ساختی قربون اون کس نازت.
من خجالت کشیدم کمی. از روی شلوار تنگ و سُر ورزشی کسمو با انگشت ماساژ میداد. دستشو اروم کرد تو شلوار. آه کشداری کشید..….
منم نفس پر سر و صدایی کشیدم و سست شدم. گفتم زیاد نمالش….ام….خب…..ارضا میشم نمیخوام این شکلی…..میخوام….خب….و سکوت کردم. گفت چی بگو
گفتم میخوام رابطه کامل جنسی باشه….
چشاش گرد شد و گفت مگه دختر نیستی؟ میخواستم برات بمالم ابت بیاد بعد لاپایی خودمو ارضا کنم.
سرمو انداختم پایین گفتم چهار سال پیش شوهرخاله م منو برد تو اتاقک انباری شون ته حیاط بهم تجاوز کرد…..
ناصری ناراحت شد. دستشو بیرون کشید و گفت کثافتتتتت
بعد گفت بازم کردت؟
گفتم نه خونه شونو عوض کردن رفتن شهرستان. گاهی میان اینجا یا میریم اونجا فقط میماله منو چون فرصت کمه و جا نداریم.
راستش اولا بدم میومد فحشش میدادم اونم بزور میمالید اونجامو و سینه هامو فشار میداد ماچم میکرد و تهدید میکرد بگم به کسی دخترگیمو برداشته میاد میکشه منو. منم هیچی نمیگفتم میذاشتم دستمالیم کنه. ولی یبار سر ظهر زیر کرسی همه خواب بودن منو مجبور کرد با دست….اونجاشو بمالم اونم مال منو….میمالید… زیاد مالید لرزیدم و سست شدم خیلی خوشم اومد. اب اونم همون موقع اومد. گفت این ارضا شدنه. بعد…..خب هر وقت پیش میومد میمالید تا ابم بیاد. اما میگفت اگه کیر تو کست باشه ارضا بشی دیوانه میشی از خوشی. خب منم دلم میخواد بدونم چجوریه.
ناصری لبامو بوسید و گفت باشه. خودم امشب ارضات میکنم خوشگلم. اما نمیخوام عادت کنی خراب شی با هر کس بری هر وقت دلت خواست بیا پیش خودم. بعد شلوار و شورتمو دراورد. خجالت کشیدم ولی چیزی نگفتم. شوق داشتم. کیرشو که دیدم داغ شدم. یه کیر صاف خوشگل نه زیاد بزرگ بود نه کوچیک مناسب و اندازه. گفت کیرمو نمیگم بخوری بعدا یواش یواش یادت میدم. کستم نمیخورم که اونجوری ارضا نشی. الان شهوتی هستی تا زبونم به کست بخوره ارضا میشی ولی مطمئن باش خوب میکنمت.
منو خوابوند رو دشکچه ها. خوابید روم. یکم دیگه نوک سینه هامو خورد. سر کیرشو کشید لای کسم. هر دو نفس نفس میزدیم. پاهامو باز کرده بودم. کیرشو گذاشت دم دهانه ی رحمم و یکم فشار داد. نرفت تو. باز امتحان کرد. نه، کسم تنگ تنگ بود.
گفت مطمئنی قبلا کیر رفته توش؟ من گفتم اره رفته. خون هم اومده.
یکم بیشتر بهم چسبید و فشار داد دردم گرفت اشکم دراومد کیرش تا نصفه رفت تو. آه کشید و گفت آخ کست تنگه ترانه….تنگه…..آه تنگه عزیزم.
من کمی ترسیده بودم. خودمو عقب کشیدم. ناصری گفت عزیزم ترسیدی؟ اولشه….باز میشه.
خلاصه دوباره کیرشو چپوند تو کسم. تا ته فرو کرد. سوخت….بخودم پیچیدم….گفتم منکه پرده ندارم چرا درد داره…..
ناصری که کیرشو اروم تکون تکون میداد گفت چون….چهارساله کیر توش….نرفته عزیز
من یکم پشیمون شده بودم ولی ناصری دیگه قفلم کرده بود گفت ترانه خودتو شل کن بذار درد نکشی قول میدم چنان ارضات کنم که بیهوش شی…
گوش کردم و وا دادم. ناصری یکم عقب جلو کرد بهتر شد تازه داشتم میفهمیدم کیر توی رحمم باشه یعنی چی، حس خارق العاده ایه. یکم دیگه که گذشت هر دو رفتیم تو حس. من آه و اوووه میکردم. ناصری هم هی میگفت کس تنگتو ارضا میکنم آه اووووه آخ کستو میخوااااام تراااااانه
بعد کیرشو بیرون کشید گفت بشین روش بهم یاد داد نشستم رو تنش اون خوابیده بود کیر صاف رفت تا ته کسم یه آه بلند کشیدم…..
ناصری کمکم کرد بالا پایین شم و بچرخم. واااای چه حسی بود. شوهرخاله م قشنگ شمردم چهار بار کیرشو کرد تو دراورد ابش اومد. اصلا نفهمیدم لذت و…
اما ناصری تا الانش بیشتر از یکربع دووم اورده بود. خب، اسپری زده بود. یکم که گذشت دیدم ته کسم داره قلقلک میشه…..پاهام لرزیدن تکون تکون شدیدی خوردم طوریکه سینه هام موج برداشت…..ناصری سینه هامو محکم چنگ میزد قربون صدقه م میرفت. بعد یهو کرخت شدم افتادم روی سینه ش و تند تند کسمو رو کیرش بالا پایین کردم. یه لذت خاصی دوید تو سراسر وجودم….مگه قطع میشد...وای عالی بود. ناصری گفت دختر خوب ارضا شو ناز من جون من
خلاصه رعشه های لذت تموم شدن….حال و نا نداشتم دیگه. افتادم کامل روش. نازم کرد. بعد بلند شد منو حالت سجده کرد از پشت کرد تو کسم. دیگه زیاد حسی نداشتم اما خسته بودم. شدیدا آه و اوه میکرد. چند ثانیه بعد کمرم داغ شد. ابشو ریخته بود. بعد بوسید منو و رفتیم تو یکی از حمومها و تتمونو شستیم. زیر گوشم گفت بعدا کارای بیشتر ی باهام میکنه. گفت خوب بود؟ گفتم خیلی…..
بلاخره کس تنگ منم با کیر ارضا شد. الان سه ساله با همیم و اصلا به هیشکی نگاه هم نمیکنم. وقتی ازش راضی ام چرا خیانت کنم؟
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید