این داستان تقدیم به شما

سلام
اسم من آرمان و الان ۳۱ سال سن دارم
۲۲ سالم بود یه دوست دختر داشتم به اسم مریم که ۱۷ سالش بود
اون موقع کاردانی میخوندم ترم آخر
مریم اینا همسایه ما بودن
من تو درس ریاضی خیلی قوی بودم و هنوزم هستم
مامان مریم هر روز خونه ما بود و چونکه حیاط خونه ما خیلی بزرگ بود همیشه زنهای همسایه ها میومدن و اونجا واسه خودشون دورهم حرف میزدن
مامان مریم به مامانم گفت اگه آرمان وقت داره بیاد واسه مریم ریاضی درس بده ، البته مامانم منو دیگه کاملا واسه خانمهای همسایه معرفی کرده بود ووو
مامان به من گفت و منم قبول کردم و یه جورایی دلم لرزید وقتی این حرف رو شنیدم چونکه خداییش مریم خوشکل بود و بدن بسیار زیبایی داشت وبعضی وقتا زیر چشمی یه نگاهییش میکردم
روز اول رفتم اونجا فک کردم میشه دو سه ساعته ریاضی رو بهش یاد بدم دیدم خیلی اوضاعش خرابه و هیچی نمیدونه منم بهش گفتم چندین جلسه نیاز هست که لااقل کمی یاد بگیری واسه امتحان که حداقل ۱۰ بشی. یه اتاق بود اون ته خونشون و اتاق خودش بود ما رفتیم اونجا
 
مامانش با میوه و چای از من پذیرایی کردن و منم تشکر کردم و شروع کردم به درس دادن
یه ساعتی گذشت و من کم کم داشتم عصبی میشدم از دست مریم که چرا آی کیوش ایقد پایینه
ولی خوب نمیتونستم چیزی بگم و خجالت میکشیدم حقیقتش ولی کم کم هی لپش رو میگرفتم و میگفتم تنبل
خداییش تو فاز کردنش نبودم و فقط حال میکردم که هی لپشو بکشم که یه خورده دردش بگیره
جلسه اول تموم شد و فرداش رفتم واسه درش دادن مریم
بازم مثل دیروز نفهم و عصبی کننده و خستم کرد و نشستم باهاش حرف زدن که چرا ایقد نفهمی و اونم میخندید و میگفت دوس دارم نفهمم خوب چیکار کنم. گفتم مریم خدایی سعی کن یاد بگیری آبروم رو جلو مامانت نبر
همش میخندید منم ایقد خوشم ازش اومده بود بغلش کردم یه لحظه و لپشو گاز کوچولو گرفتم. مریم هم که فقط خنده و خنده. گفتم مریم یه چیزی بگم گقت بگو. گفتم دوس دختر من میشی
مریم هم خدایی فوووورا گفت چرا که نه
کلی خوشحال بودم که مریم قبول کرده و حالا خیالم راحت بود که میتونم بهش پیشنهاد سکس بدم
تلفن همراه نداشایم هیچ کدوم و با تلفن خونه هراز گاهی باهم حرف میزدیم و یه روز که مامانش اومد خونه تو حیاط زنگ زد خونمون گفت پاشو بیا مثلا ریاضی یادم بده
فورا پاشدم و رفتم خدایا مریم کلی فرق کرده بود از لباس پوشیدن تا حالت اتاقشو وسایلای اونجا
همون لحظه اول که رفتم اتاقش دستش رو گرفتم و کشیدم طرف خودم و یه بوس گنده لپشو کردم و گفتم مریم یه چیزی بگم
گفت بگو

 
گفتم من میخوام زودی سکس کنم باهات و مریم هم که از خدا خواسته فورا گفت بذار در اتاقمو قفل کنم بعد شروع کنیم. واقعا تعجب میکردم مریم یهو این پیشنهاد رو قبول کرد
بعداز قفل شدن در اومد کنارم وایساد و دستاشو انداخت دور گردنم اروم لباشو اورد و گذاشت رو لبام و هردو شروع کردیم به خوردن لب و من همزمام مالیدن کون مریم از روی دامن تنگ
مریم هیچی زیر دامن نپوشیده بود و من کاملا حس میکردم اینو. اروم اروم دامنشو اوردم بالا و کفل های کونش رو میمالیدم
خیلی شهوتم بالا بود اون موقع و گفتم مریم دراز بکشیم. دجراز کشیدیم و من پیرهنم رو دراوردم و خوابیدم روی مریم و اروم اروم تاپشو دراوردم و خسابی لباشو میخوردم و رفتم سراغ سینه هاش .فوق العاده بودن . سفت و ناز . کمی ورزشون دادم و اروم سوتین کوچیکشو دراوردم و حسابی سینه هاشو خوردم
مریم کلی نفس نفس میزد و حسابی اونم حشری شده بود و فقط میگفت جووون
دامن مریم رو دراوردم و شلوار خودم رو فورا پشت سرش دراوردم و به مریم گفتم شرتمو دیگه تو دربیار
اونم این کارو کرد. کیرم رو که دید یه کوچولو خندید و گفت وای میخوام
گفتم ساک بزن واسم ولی گفت بدم میاد
منم اصرار نکردم و یع عروسک خرس پشمالو برداشتم و گذاشتم زیر شکمش کونش قلمبه بشه واسه کردن و حال کردن
مریم میگفت آرمان تورو خدا فقط آروم و تا میتونی تف بزن

 
کلی تف مالوندم به سوراخ کون مریم و به کیر خودم و آروم سر کیرمو گذاشتم تو سوراخ کونش
خیلی تنگ بود و چندین بار این کار رو تکرار کردم تا اینکه سر کیرم راهشو پیدا کرد و بعداز کلی فشار رفت تو کونش.خیلی دردش گرفته بود و من بهش گفتم صب کن الان درست میشه
کیرمو توی کونش نگه داشتم که کمی دردش اروم بگیره و مریم خیلی خوشش اومده بود از این کار
همزمان سینه هاشو میمالیدم و فشار میدادم. اروم کیرم رو دراوردم خوب سوراخ کونش رو خیس کردم و باز سر کیرم رو فرستادم توی کون مریم. اینبار راحت تر بود ولی باز دردش گرفت یولش یواش هی کیرمو بیشتر میفرستارم تو با تلمبه های ریز و اروم تا اینکه تا تخمام چسبید ته کونش
خیلی حس خوبی بود
کیرم داشت آتیش میگرفت
کم کم سرعت تلمبه زدنمو افزایش دادم و پشت سر هم تکرار میکردم مرسم حسایی خوشش اومده بود و اه و ناله کوچیکی میکرد و میگفت بکن تا تهش
با فشار ته کونش ضریه میزدم باکیرم و یع لذت عجیبی داشت
کم کم آبم داشت میومد که سرعت تلمبه زدنمو کم کردم و آبم اومد
 
کل آبمو تو کونش خالی کردم و یه دقیقه کیرم رو تو کونش نگه داشتم تا اینکه کیرم خوابید و خودش اومد بیرون
بعداز تمیز کاری با دستمال لباسارو پوشیدیم و بعداز چند دقیقه یه دوتا سوال از مباحث روزای گذشته از مریم کردم ولی باور کنین هیچی یادش نبود!! و من بهش گفتم خداروشکر لااقل باهم سکس میکنیم وگرنه سکته رو میزدم از دستت …

 
 
نوشته: آرمان

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *