این داستان تقدیم به شما

خب من نیلوفرم ۲۳ سالمه و تهران زندگی میکنم. یک ساله ازدواج کردم و شوهرم خیلی وقتا خونه نیست. کارش خارج از ایرانه و شاید دوماه خونه نباشه و بعد واسه ی هفته تا دوهفته بیاد خونه. خیلی بخواد طولانی خونه بمونه یک ماهه. بعضی وقتا فکر میکنم که شاید زن دیگه ای داره بجز من. ولی خب اینا همش شکه و من تا حالا هیچ نشانه ای از زن دیگه تو زندگیش ندیدم.
معمولا وقتی شوهرم خونه نیست، من با مردای دیگه رابطه میذارم چون خیلی حشریم و واقعا نمیتونم تحمل کنم. قبل ازدواج هم همینطور بودم. شوهرم هم یه آدم سرده و به اندازه من طالب رابطه جنسی نیست.
الان میخوام یکی از اتفاقایی که واسم افتاده و واقعا ازش لذت بردم رو براتون تعریف کنم. من معمولا از کون دادن #لذت میبرم چون بهم حس حقارت میده وگرنه لذت خاص دیگه ای نداره برای زنا. ولی اینبار با ساک زدن برای یه مرد، کم مونده بود زندگی زناشوییم نابود بشه.
 
من تو یه مغازه لباس زیر زنونه کار میکنم و معمولا #مشتری های خانم داریم و خیلی مورد کم داشتم که مشتری آقا بوده. یه روز از تموم شدن دوره پریودم گذشته بود و سرکار بودم. خیلی حشری بودم و کلا کسم خیس شده بود. منتظر بودم زودتر کارم تموم شه تا برم خونه و به خوم حال بدم. شوهرمم دوهفته ای شده بود رفته بود و دو هفته شده بود من هیچ رابطه ای نداشتم بخاطر پریودم. خلاصه اونروز بدجور داغ بودم و کلا حواسم سرجاش نبود. ساعت یک بعدازظهر بود که یه آقا اومد مغازه. تقریبا بهش میخورد سی ساله باشه. قد بلند بود و سبزه، خوشتیپ بود ولی نه اونقد زیاد. خلاصه بهش میخورد مرد آروم و مهبونی باشه. تنها بود و میخواست برای زنش یه ست شورت و سوتین بخره. ازم راهنمایی خواست گفتم خوب سایز خانمتون چنده؟ به سینه هام نگاه کرد و نصف شماهم نداره. یکم جا خوردم. پرسیدم چه رنگی دوست داره؟ گفت تو چه رنگی دوست داری؟ گفتم مگه من قراره بپوشم؟ گفت خب خانوما معمولا صورتی دوست دارن میخواستم ببینم شمام صورتی دوست داری؟ گفتم نه من بنفش دوست دارم ولی برای ست شورت و سوتین قرمزو انتخاب میکنم. گفت خب همون قرمز بده. میخوام خانومم سکسی بشه تا بلکه بتونه تحریکم کنه. خندم گرفت و یه پوزخندی زدم. گفت چرا میخندی؟ مگه حرف خنده داری زدم؟ گفتم نه ولی من فکر میکردم مردا با دیدن زنا کلا تحریک میشن و نیازی به #تحریک کننده ندارن. گفت خانوم من خیلی لاغره و هیچی نداره. من از خانومای توپر خوشم میاد با سی…وسط حرفش حرفشو قطع کرد. بعدا فهمیدم که میخواسته بگه سینه های گنده. یه ست قرمز که با حریر مشکی تزيین شده بود بهش نشون دادم و گفتم این بنظرم قشنگ و ساده ولی خب من سایزشو دقیق نمیدونم و ماهم اینجور جنسارو پس نمی گیریم. پس بهتره برین سایزشو از رو #شورت و سوتینش نگاه کنین و برگردین، من میتونم اینو براتون کنار بذارم.
 
گفت باشه. رفت و ساعت پنج بعدازظهر برگشت. گفت سایزش ۶۵. انقد تعجب کردم که دهنم وامونده بود. گفتم جسارت نباشه ولی شما اصلا بهش دست میزنین؟ گفت نه من دوست ندارم به سینه های زنا دست بزنم من فقط میخوام ببینم چجوری تکون میخورن. تعجب کردم از رک بودن و بی پروا حرف زدنش. اونی ستی که براش کنار گذاشته بودم و گذاشتم سرجاش و سایز ۶۵ش رو براش دراوردم. گفتم همینو میخواین؟ گفت میشه یه لحظه نزدیک تنتون بگیرین ببینم چجوریه؟ گفتم دیگه چی آقا؟ همین مونده بگین بپوشش ببینم. گفت خب نمیتونی بپوشیش ببینم؟ یه چندلحظه بهش نگاه کردم، با خودم گفتم این کیس خوبی میتونست باشه برای رابطه ولی حیف که زیادی مهربونه. گفتم نخیر آقا. میخوای همینو ببر نمیخوای از مغازه بفرما بیرون. رنگش قرمز شد گفت چه زری زدی؟ برم بیرون؟؟ از مچ دستم گرفت گفت جیغ نمیزنیا. من باهات کاری ندارم. فقط سوتینو بپوش و بهم نشون بده همین. اگرنه که خودت میدونی خانوم خانوما. منم شروع کردم جیغ زدن و فروشنده های بوتیکای دیگه اومدن سریع و مرده رو بیرون کردن. خلاصه ساعت ۸ شد و مغازه رو بستم و راه افتادم طرف خونمون. پیاده حدودا ۴۵ دقیقه را بود بین مغازه و خونه. یه پارک بود نزدیک کوچمون، گفتم میانبر بزنم از پارک تا سریعتر برسم خونه. وقتی وارد پارک شدم شنیدم یه ماشین پشتم وایساد و یه نفر پیاده شد ولی من توجه ای نکردم. یکم که جلوتر رفتم #احساس کردم کسی پشتمه. برگشتم دیدم همون مرده تو ده قدمیم وایساده. گفتم تو اینجا چه غلطی میکنی؟ منو دنبال میکنی؟ زنگ میزنم پلیسا؟ گفت هیچ گهی هم نمیتونی بخوری. گفت ببین من چیز دیگه ای نمیخوام ازت. فقط یه بار برام ساک بزن، فقط یه بار. گفتم بروبابا خودت زن داری بهش بگو ساک بزنه دیگه! گفتم زنم هیچ کاریم نمیکنه برام بعدشم اون اصلا اون چیزی که من میخوام نیست ولی تو هستی. سینه های بزرگ، باسن توپر، سفید…

 
گفتم ببین منو بکشیم برات ساک نمیزنم حالا گمشو. راه افتادم که از مچم گرفت. منو کشید طرف جایی که درختا زیاد بود. گفت یا الان واسم ساک میزنی یا لختت میکنم و میندازمت تو خیابون تا آبروت تو محله بره. تو چشماش که نگاه کردم اون لحظه، دیدم هیچ نشونه ای از اون مهربونیش نیست. گفتم حالا چرا انقدر تند میری، ولم کن باهم حرف میزنی. تو دلم نیگفتم شاید این از اون مردای بکنی که من میخوام نباشه ولی خب برای یه بار خوبه. بهش حال میدم خودمم حال میکنم. گفتم باشه ولی امشب نه. فردا ساعت ۵ تعطیل میکنم مغازه رو، خودت مکان پیدا کن. گفت باشه شمارتو بده. گفتم زکی، همون مغازه رو بلدی بسه. گفت شماره تو بده عن خانوم، اون روی سگ منو بالا نیار. چند ثانیه ای مکث کردم و اون یکی شمارم که مال اینکارا بودو بهش دادم. اون رفت و منم راه افتادم طرف خونه. درو که باز کردم صدای یع ماشینو شنیدم که سر کوچمون وایساد. کوچه مون بن بست بود و کوچیک و خونمون به سر کوچه خیلی نزدیک بود. نگاه کردم دیدم یه ماشین وایساده. منم توجهی نکردم رفتم تو خونه. حموم کردم و خوابیدم که پی ام اومد. شماره غریبه نوشته بود خونتم پیدا کردم، اگه سرکارم بذاری و نیای کیرمو بخوری میام خونت هم کیرمو بخوری هم به رفیقام یه حال مشتی بدی. اونموقع فهمیدم که وضعیت خراب شده. بهش جواب دادم گفتم من نمیخواستم سرکارت بذارم، اونقدام نامرد نیستم. گفت یه سوال. گفتم بپرس. گفت مجردی یا متاهل؟ گفتم متاهل. گفت اون شوهر بی همه چیزت کجاست؟ گفتم خونه. گفت دروغ نگو. اومدی خونت چراغا همه خاموش بود. گفتم هنوز نیومده. گفت الان ساعت یازدهه و هنوز کسی نیومده خونتون. دروغ نگو. کجاست؟ اونجا فهمیدم که این هنوز دم دره. گفتم شب کاره. گفت کیر تو کس زن دروغگو. منم دیگه چیزی نفرستادم واونم دیگه چیزی نگفت. فرداش رفتم سرکار و نزدیک ساعت #پنج بود که اومد تو مغازه. گفت تعطیل کن بریم. گفتم ده دیقه دیگه.گفت تعطیل کن زود. چاره دیگه ای نداشتم، مغازه رو بستم و باهاش رفتم. سوار ماشین شدیم که گفت شورتتو دربیار و ساپورتتو بپوش. گفتم اگه کسی ببینه؟ گفت بدرک، بمن چه. مشکل توسه نه من. خلاصه راه افتاد و منم جای خلوت که رسیدیم ساپورتمو دراوردم و شورتم دراوردم شلوارمو پوشیدم و شورتمو گرفتم طرفش. گفت بذارش تو داشبورد. گذاشتمش و دیگه حرفی نزدیم. یه نیم ساعتی رفتیم تا رسیدیم یه کوچه درختی. گفت ما اینجا یه باغ داریم. کنار زد گفت سوتینتو دربیار سینه هاتو ببینم. دراوردم و سین هامو به مالیدم بهم نگاه کرد گفت تو جنده ای نه؟ گفتم نه. گفت زر مفت نزن. کسی که جنده نباشه بهمین راحتی نمیاد واسه کسی ساک بزنه. بهش گفتم تو که میدونی جرا میپرسی. گفت نمیدونستم امروز فکر کردم بهش فهمیدم. سوتینتو بذار تو داشبورد. اونم گذاشتم و مانتومو پوشیدم و راه افتاد. رسیدیم باغشون گفت پیاده شو. ماشینو اورد تو باغ و پیاده شد. دیدم دو سه تا کارگر تو باغ هست. شلوارشو کشید پایین و تکیه داد به کاپوت ماشین گفت بشین جلو پام. گفتم اینجا جلوی اینا؟ گفت ما واست برنامه داریم. زر نزن و ساکتو بزن. یکم ترسیدم ولی جدی نگرفتم. نشستم و کیرشو گرفتم دستم و شروع کردم به مالیدنش. بعد سرشو گذاشتم تو دهنم و میکش میزدم و میمالیدمش. یه دستم به رانش تکیه داده بودم و با این یکی دستم تند تند کیرشو میمالیدم. گفت مانتوتو درش بیار. سر کیرش تو دهنم دست انداختم و مانتومو دراوردم. گفت بیا بمالش. نگاه کردم بهش دیدم دو تا دست از پشت یدفعه سینه هامو گرفتن. میخواستم کیرشو ولی کنم پشتمو نگاه کنم که موهامو گرفت گفت ساک بزن. یکی داشت از پشت سینه هامو میمالید و کیر اینم داشت هرلحظه سفت تر و سفت تر میشد.

 
 
یه پنج دیقه ای ساک زدم که گوشیم زنگ زد. کیرشو دراورد از تو دهنم و رفت گوشیمو بیاره، منم برگشتم دیدم یکی از کارگرا کیرش بیرونه و یکی دیگم پشتم بود که لخت کرده بود و داشت سینه هامو میمالید. هیچکدومشون ایرانی نبودن. اونی که پشتم بود گفت شلوارتم درمیاری؟ گفتم حتما. که اون با گوشیم اومد گفت چه غلطا، تا من نگفتم شلوارتو درنمیاری. گفتم کی بود؟ گفت رفتم ببینم شوهرته زنگ میزنه. فکر کنم شوهرت بود ولی قطع شد. بیا به شوهرت زنگ بزن چیکارت داشته؟ گفتم از کجا معلوم #شوهرم بوده. گفت اگرم نیست زنگ بزن شوهرت. زود. پرسیدم چرا؟ گفت چون من میگم. این یارو هم از پشت همش سینه هامو میمالید. زنگ زدم به شوهرم، سریع جواب داد. گفت زنگ زدم جواب ندادی. گفتم کار داشتم، دستام بند بود. یکی زد پس کلم گفت بذارش رو بلندگو. گذاشتمش رو بلندگو. دستامو به نشونه خواهش بلند کردم که یه موقع حرفی نزنه. شوهرم گفت امروز دهنم سرویس شد تو این شرکت و طبق معمول شروع کرد به تعریف کردن درباره روزش. گفتم تو بگو من گوش میدم، کار دارم باید کارامو انجام بدم ولی گوش میدم بهت. اون داشت از روزش تعریف میکرد و من داشتم یه کیرو تا حلقم میبردم و درمیوردم. بلندم کرد شلوارمو دراورد و لخته لخت با یه کس خیس نشسته بودم و ساک میزدم که کارگر پشت سریم کیرشو فرو کرد تو کونم. اولش یکم درد گرفت چون خیلی وقت بود رابطه از کون نداشتم ولی بعد عادی شد برام. هرچی نباشه واسه خودم کسی بودم تو کون دادن. شوهرم وسط حرفاش پرسید این چه صداییه؟ کیرو دراوردم از دهنم گفتم چه صدایی؟ اون داشت کیرشو به صورتم میمالید و من داشتم به شوهرم جواب میدادم. شوهرم گفت صدای ملچ ملوچ و اینا میاد. گفتم تلویزیون روشنه صداشم بلنده. گفت باشه. گفتم تو تعریف کن عزیزم. اون ادامه داد و منم به ساک زدنم. بعد پنج دقیقه آبش اومد و خالی کرد #دهنم. اشاره کرد قورتش بده. سرمو به نشونه نه تکون دادم. زد تو صورتم گفت قورتش بده. شوهرم ساکت شد. واسه اینکه بتونم جوابشو بدم آبو تف کردم و به شوهرم گفتم چرا ساک شدی؟ گفت صدای مرد اومد. گفتم گفتم که تلویزیونه. از موهام گرفت و گوشیو قطع کرد. گفت چه غلطی کردی عنتر، من تمام این راهو اومدم و خودمو علاف تو کردم که آبمو به خوردت بدم. گفتم من آب کیرخور نیستم. گفت از این به بعد میخوری.
 
سرمو خم کرد گفت بلیس. صورتمو اون طرف کردم. بلند کرد صورتمو و هنوز کیر اون تو کونم بود. با سیلی محکم دوتا زد در گوشم گفت گفتم بلیس. داشت اشکم درمیومد خم شدم و آبی که تف کردم و یه لیس زدمو بعدش عق زدم و بالا اوردم. گفت جنده کثیف. دیگه آبمو هدر نمیدی، فهمیدی؟ امشب اینجا میمونی و به اینا حال میدی، یکی دیگم تا چند دیقه دیگه میاد. گفتم توروخدا، دیگه آبتو تف نمیکنم، منم با خودت ببر. رفت لباسامو پرت کرد از ماشینش بیرون. گفت فردا میام دنبالت، کیر اینا رو سیر کرده باشیا. اونی که کونمو کرده بود محکم گرفته بودمنو و نمیذاشت برم. اون رفت و من موندم تو اون باغ. رومو کردم طرف اونی که منو کرده بود، گفتم بیا بکن دیگه. گفت الان نه. بیا بریم تو. میخوام از اول شروع کنم. لباسامو برداشتم و راه افتادم سمت آلونکی که تو #باغ بود. اون شب تا صبح انقد #حال کردم که صبحش از اونی که منو اورده بود اینجا انقد تشکر کردم که داشت از خنده روده بر میشد. یه چندبار دیگه بازم اونجا رفتم تا اینکه اون کارگرا از اونجا رفتن ولی اون شد بکن ثابتم و هنوزم باهاش رابطه دارم.

 
 
نوشته: نیلو کیرپرست

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *