این داستان تقدیم به شما

سلام من هومن هستم الان 32 سالمه . كسي كه كون ميده يا بهش تجاوز ميشه در بچگي ديگه نميتونه كون دادن رو ترك كنه . هميشه كسي كه باعث اينكار در من شد رو نفرين ميكنم چون واقعا ديگه نميتونم كون دادن رو ترك كنم…
***
 
هميشه تو مدرسه ميز يكي مونده به آخر ميشستم كلاس اول دبيرستان بودم كه بعضي وقتا با دوستام شوخي انگشتي ميكردم يه چند بار ميز آخريا شوخي شوخي من رو انگشت ميكردن و ميخنديدن ولي رو سوراخ كون يه حس عجيبي بهم دست ميداد اما هيچ وقت فكر كون دادن نبودم چون ميدونستم كه اگه كسي بفهمه آبروم ميره. يه چند باري تو حموم خودم رو انگشت ميكردم و جق ميزدم آبم ميومد خيلي لذت بخش بود . ديگه كم كم رو آوردم به خيار و هويج و جعبه مسواك ميكردم تو كونم و جق ميزدم ولي اصلا تو فكر كون دادن نبودم.
اما بريم سر اصل قضيه كون دادن من. تابستون سال 78 بود هوا گرم بود و من هر روز ميرفتم حموم و جق ميزدم و در مواقعي كه مامانم اينا نبودن خياري چيزي كه گيرم ميومد ميبردم تو حموم آينه رو ميذاشتم سمت كونم و دولا ميشم خيار رو ميكردم تو كونم و جق ميزدم و تو آينه نگاه ميكردم خيلي لذت بخش بود.

 
روز جمعه خالم اينا اومده بودن خونمون . خالم حدود 33-34 سالش بود اون موقع و شوهر خالم حدود 43 سالش و يه پسر خاله 12-12-13 ساله هم داشتم كه هميشه با هم بازي ميكرديم . اون روز اومدن خونمون و بعد ناهار خالم به مامانم گير داد كه تا علي آقا (شوهر خالم) ميخواد استراحت و يه چرتي بزنه ما بريم خريد . من چون خيلي تو حياط بازي كرده بوده و ميخواستم برم حموم و يه جقي هم بزنم گفتم من نميام . امير ( پسر خالم ) چون بچه بود رو به زور با خودشون بردن. شوهر خالم هم رفت تو اتاق كوچيكه خوابيد من كه ديدم حسابي خوابيده هم تا د و رو ميز هم سبد ميوه هست سريع رفتم يه خيار برداشتم و رفتم حموم و مثل هميشه شروع كردم به عشق و حال . يك ربعي بود كه داشتم با خودم ور ميرفتم و لذت ميبردم .
اين همسايه بقلي عوضي با زنش دعواشون ميشه و با داد بيدادشون شوهر خالم از خواب بيدار ميشه و مياد طبقه پايين كه ببينه چي شده ( لازم به ذكره كه خونه ما دوبلكس بود اون موقع) . علي آقا مياد پايين تا بره دم در ببينه چي شده ميبينه كه كسي خونه نيست نگو چند بار من رو هم صدا كرده بود اما من متوجه نشده بودم . علي آقا مياد بره دستشويي ( لازم به ذكره دستشويي خونمون و توالت به هم راه داره اما يه در بينش بود) وارد دستشويي كه ميشه متوجه صدا از تو حموم ميشه . من خر صداي در دستشويي ور نشنيدم اصلا تو حال خودم نبودم نگو علي آقا كه فهميده بود تو حموم صدا مياد از لاي در ما بين دستشويي و حموم داخل رو ميديد و فهميد كه من دارم چيكار ميكنم. من تو حال خودم بودم اومد پوزيشن رو عوض كنم يه آن ديدم از لايه در شوهر خالم داره من رو نگاه ميكنم . پسر انگار يه تن آب يخ ريختن روم سريع در رو بستم و قلبم داشت ازسينم ميزد بيرون از رو استرس . دست پاچه شده بودم گريم گرفته بود . ..
 
سريع همونجا خياره رو خوردم و سريع دوش گرفتم اومدم بيرون ديدم شوهر خالم نشسته و داره تلويزيون نگاه ميكنه . عصبي شده بودم نزديك بود گريم بگيره لباسام رو كه پوشيديم ديدم علي آقا داره با غضب بهم نگاه ميكنه صدام كرد گفت هومن بيا اينجا كارت دارم . آقا داشتم ميمردم دوست نداشتم همونجا بميرم. رفتم پيش بهم گفت هومن داشتي تو حموم چيكار ميكردي من سرم رو انداخته بودم پايين و حرفي واسه گفتن نداشتم . علي آقا بهم گفت الان زنگ ميزنم به بابات بهش جريان رو ميگم . تا اين رو گفت زدم زير گريه گفتم علي آقا توروخدا نميدونستم دارم چيكار ميكنم به خدا دفعه اولم بود . حسابي التماسش رو كردم اما بي شرف رو حرف خودش بود . تلفن رو برداشت كه زنگ بزنه من گوشي رو از پريز كشيدم بيرون گفتم توروخدا نگو . بعد كلي التماس بهم گفت شرط داره . گفتم چيكار . گفت هر كاري بگم بايد بكني . گفتم چه كاري . گفت من كيرم رو در ميارم بايد كيرم رو بخوري . من گفتم نه . گفت پس به بابات ميگم. بعد كلي اصرار با كراهت قبول كردم . كيرش رو در آورد پر مو بود حدود 13-14 سانتي بود و زياد هم كلفت نبود.
 
من بلد نبودم ساك بزنم فقط سرش رو ميكردم تو دهنم بعد از كلي ساك زدن بهم گفت تو بلد نيستي الان ميزنگم به بابات ميگم بهش . من باز التماس كردم در آخر به من گفت بايد بري رو تختت بخوابي شلوارت رو دربياري من كارت دارم. من با گريه رفتم تو اتاقم شلوار و شورتم رو در آوردم ديدم علي آقا اومد بهم گفت بخواب . من خوابيد سر كيرش توف كرد گذاشت لايه پام . و شروع كه لايه پام تلمبه زدن يه كم كه اينكار رو كرد بهم گفت كه هومن من ديدم داري خيار ميكني تو كونت كير من اندازه خيارست بايد من هم بكنمت . من همينطور گريه ميكردم اصلا باورم نميشد كه شوهر خاله بي ناموسم ميخواد من رو بكنه. به كيرش يه چند تا توف زد و چون قبلا با خيار تو حموم سوراخم باز شد با يه خورده تقلا كردن كيرش رو كرد داخل . اون موقع اصلا به فكر لذت و اينا نبودم چون هم كونم ميسوخت و هم گريه ميكردم و دوست داشتم زود تر علي آقا از روم بلند بشه . حدود 1 دقيقه تلمبه زد و آبش اومد . آبش كه اومد بهم گفت پاشو برو خودت رو بشور. اندازه پهناي صورتم گريه ميكردم . يه نيم ساعتي تو توالت بودم و گريه ميكردم و خودم رو ميشستم اما خيلي كونم سوزش داشت وقتي بهش آب ميخورد ميسوخت و همش نفرينش ميكردم .هيچ وقت فكرش رو نميكردم كه كارم به اينجا برسه.

 
همونطور كه گفتم 15 سالم بود كه سر يه اشتباه علي آقا (شوهر خالم) با من سكس كرد. از اون به بعد يه تنفر خاصي نسبت به شوهر خالم داشتم . تقريبا اوايل مهر ماه بود ما رفتيم خونه خالم اينا من نميخواستم برم مادرم به زور من رو برد اونجا . سر ظهر خالم بهم گفت هومن جا برو سر كوچه دو تا نون سنگك بخر بيار با نهار بخوريم . من همينطور كه داشتم ميرفتم ديدم علي آقا از پشت ميزنه روشونم ميگه هومن جان كجا ميري عمو . من با غيض بهش گفتم ميرم نون بخرم . بهم گفت نميخواد بري خودم ميرم ميخرم بيا تو پاركينگ كارت دارم . گفتم نه نميام . گفت اگه نياي به بابات ميگم كه تو حموم داشتي چيكار ميكردي . باز هم عصبي شده بودم و چون بچه بودم و باور ميكردم كه بابام ميگه به چند بار اصرار قبول كردم . رفتيم تو پاركينگشون در انباريشون رو باز كرد با رفتار خيلي بد بهم گفت بچه كوني برو تو انباري . چراغ انباري رو روشن كرد . ديوث ازقبل برنامه داشت . يه زيلو پهن كرده بود اونجا بهم گفت سريع شلوارت رو در بيار ميخوام بكنمت من بغض كردم گفتم علي آقا به خدا دردم مياد ميخواد كيرت رو در بيار فقط بخورمش .
 
بهم گفت مگه حاليت نيست به بابات ميگما. من شلوارم رو در آوردم بهم گفت چرا دست و پا بشين كونت رو قبمل كن سمت من . من هم اينكار رو كردم . كيرش رو در آورد و توف زد سرش و يه توف هم كرد رو سوراخم اول يه كم با انگشت باز كرد و آروم اورم سر كيرش رو گذاشت تا فشار داد تمام بدن و عضلاتم منقبض شد و خودم رو دادم جلو . اما ول كن نبود يه دو سه دقيقه اي هم سرش رو ميكرد و دوباره در مياورد توف ميزد و دوباره ميكرد تو. انقدر اين كار رو كرد كه جا باز كرد . شروع كرد به تلمبه زدن من درد همه وجودم رو گرفته بود تو همون گيرو دار حي به كيرم دست ميزد . نميدونم چرا هر وقت خيار تو كونم ميكردم و جق ميزدم حس خوبي داشتم ولي الان اصلا كيرم انگار مرده بود هيچ حسي نداشت . بعد حدود دو دقيقه كيرش رو در آورد و آبش رو ريخت رو سوراخم يه دونه زد در كونم و بهم گفت پاشو پاشو بپوش برو خونه من خودم ميرم نون ميگيرم. من رفتم بالا رنگ از رخم پريده بود تا در رو باز كردم خالم گفت هومن چيزي شده چرا رنگت پريده نون چرا نخريدي . منم گفتم تو راه حالم بد شد علي آقا رو ديدم گفت تو برگرد خونه من خودم ميرم نون ميخرم . من رفتم دستشويي تا كونم رو بشورم باز تا آب خورد به سوراخم تا مغزم سوخت . اونايي كه كون دادن ميدونن من چي ميگيم.
من هميشه شوهر خالم رو نفرين ميكردم و ازش ميترسيدم بابت قضاياي كون دادن. حدود 4 ماهي ميشد كه هر وقت ميرفتم حموم فقط جق ميزدم و ديگه بدم ميومد از اينكه خيار يا هويج بكنم تو كونم و جق بزنم . اوايل اسفند سال 78 بود و حدود 5 ماهي بود از روزي كه علي آقا به زور من رو تو انباري خونشون كرده بود. رفتم حموم حسابي حشري شده بودم ودلم رو زدم به دريا و باز يه خيار برداشتم رفتم تو حموم و مثل گذشته آينه رو گذاشتم و خيار رو ميكردم تو كونم و جق ميزدم و به كونم از تو آينه نگاه ميكردم . بعد از حدود دو دقيقه يه حسي اومد سراغم كه فكر ميكردم علي آقا داره تلبمه ميزنه تو كونم . برعكس اونموقع كه علي آقا من رو ميكرد و من جز درد هيچ حسي نداشتم اما با خيار حسابي حال ميكردم و تو ذهنم ييهو كير علي آقا رو تداعي ميكردم . وقتي داشت آبم ميومد خياره رو تندتر كردم تو كونم و اينبار حس خيلي خوبي داشتم تا حالا اينطوري لذت نبرده بودم …

 
تا شب عيد يه چند باري ديگه با خيار و هويج اينكار رو كردم تو حموم و جق زدم هر بار هم علي آقا تو ذهنم ميومد. شب عيد بود واسه عيد ديدني خالم اينا بايد اول ميومدن خونه ما . با اونكه اين آخريا از خيار كردن تو كونم لذت ميبردم ولي باز از علي آقا ميترسيدم و بدم ميومد. خالم اينا اومدن خونمون علي آقا هم تا من رو ديد گفت به هومن جون بامن دست داد و من رو بوسيد . حالم داشت بهت ميخورد . باز همون حس تنفر در من زنده شد. نگاه علي آقا از رو من نميچرخيد اون روز به خير گذشت . هفته دوم عيد ما رفتيم خونه خالم اينا وقتي ديدم علي آقا نيست خيلي خوشحال شدم انگار دنيا رو داده بودن به من . من و امير (پسر خالم) نشسته بودم سگا بازي ميكرديم خالم اومد تو اتاق به من و امير گفت بچه بدويد بريد تو پاركينگ علي آقا خريد كرده ازش بگيريد بياريد بالا . من و امير هم رفتيم . علي آقا باز بهم گفت به به آقا هومن خوش اومدي . حالم داشت بهم ميخورد . دو تا كيسه ميوه دستش بود گفت خوب امير جان بابا اينا رو بگير ببر بالا ما بقيش رو من و هومن مياريم . باز ترس همه وجودم رو گرفته بود . من كه اومدم پشت سر امير برم بالا آقاي علي دستش رو گذاشت رو شونم گفت هومن جان شما بمون كمك من كن يه كم عقب صندوق ماشين رو تر تميز كنم . امير رفت و من بد بخت موندم با علي آقا . بهم گفت هومن جان از من نترس من دوستت دارم فقط ميخوام با هم يه كم حال كنيم . بهش گفتم علي آقا توروخدا دست از سرم بردار تو روخدا ولم كنم. علي آقا بهم گفت قول ميدم فقط دو دقيقه طول بكشه . خلاصه به زور دوباره من رو برد تو انباري خونشون ….

 
بهش گفتم به خدا دردم مياد اون بهم گفت بچه كوني اون موقع كه خيار ميكردي تو كونت و لذت ميبرده چطور دردت نميومد حالا فكر كن كير من هم خياره و لذت ببر. تا اين رو گفت يه جرقه اي تو ذهنم زد كه حالا كه به زور داره من رو ميكنه لااقل منم فكر كنم خيار و لذت ببرم . بهش گفتم علي آقا پس صبر كن من كيرم اول راست شه . دستش رو گذاشت رو كيرم يه خورده ماليد با اونكه استرس سر تا پام رو گرفته بود ولي كيرم به زور راست شد. بهم گفت قبمل كن . قمبل كه كردم شروع كرد با دستش كيرم رو ميماليد و ميگفت بچه كوني الان كونت رو پاره ميكنم . من چشمام رو بسته بودم و همش تو فكرم خياره بود. كم كم سوراخم رو باز كرد و شروع كرد به تلمبه زدن تو كونم . يه توف انداخت تو دستش و شروع كرد كيرمم ميماليد . اينبار بر عكس دفعات قبل منم همه يه كم لذت ميبردم اما نه مثل اون موقعي كه خيار ميكردم تو كونم . داشت تلمبه ميزد حدود 1 دقيقه طول كشيد اون داشت تلمبه ميزد و آب من ميخواست بياد . لذت خيلي عجيبي داشت( اونايي كه كون ميدن ميدونن كه وقتي كير تو كونشون جلو عقب ميره و جق ميزنن موقع اومدن آبشون ده برابر زمان عادي لذت ميبرن) همونطور كه تلمبه ميزد آب من اومد ريخت رو زيلو كونم حسابي تنگ شده با تنگ شدن كونم ديگه دوست نداشتم اون تلمبه بزنه يه آخي كشيدم و خودم رو دادم جلو تا كيرش دربياد . ديگه هر كاري كرد نتونست دوباره كيرش رو بكنه تو سوراخم. انگار سوراخم بسته شده بود . من رو خوابوند و لاپام گذاشت تا آبش اومد. بهم گفت بچه كوني حال كردي ديدي كون دادن خيلي حال ميده منم از ترسم هر چي ميگفت تاييد ميكردم. هم لذت بردم هم از خودم و علي آقا بدم ميومد هم وانمود ميكردم كه ازش عصباني هستم. خلاصه رفتيم خونه ومن رفتم توالت اما اينبار كونم بيشتر ميسوخت فكر كنم بخاطر اين بود كه آب من هم اومده بود .
 
بعد از ايام عيد سال 79 و لذتي كه تو عيد از كون دادن به علي آقا داشتم هر بار ميرفتم حموم و جق ميزدم تو ذهنم حرفاي علي آقا ميومد و خيلي حال ميكردم . ديگه ترسم هم ريخته بود . امتحانات خرداد كه تموم شد (البته من رياضي رو تجديد شدم و بايد ترم تابستوني رياضي برميداشتم) مادرم اينا با داييم و خالم اينا همگي رفتن مسافرت همدان خونه مادر بزرگم اينا . من كه تجديد داشتم بايد ميرفتم سر كلاس و بابام هم كه بخاطر من كس خل مونده بود و ميرفت سركار . تو خونه تنها بودم ساعت حدود 3 بود زنگ خونمون رو زدن آيفون رو كه برداشتم شاشيدم به خودم شوهر خالم پشت آيفون بود گفت هومن باز كن منم علي آقا .گفت علي آقا شما مگه نرفتيد دماوند گفت نه من تهرانم سر كار ميرم نرفتم با اونا . پشمم فر خورد . پشت آيفون گفتم علي آقا بابام نيست سر كاره اگه باهاش كار داري شب مياد. علي آقا گفت ميدونم سر كاره يه چي اوردم بذارم خونتون در رو باز كن . من هم در رو باز كردم ديدم هيچي دستش نيست . فهميدم كه بهم دروغ گفته . اومد داخل گفت هومن جان يه شربت يا آب يخ داري خيلي بيرون گرمه . منم واسش شربت درست كردم . گفت بشين كارت دارم . فهميدم كه باز كيرش راست شده . گفت با عصبانيت بهش گفتم بله بفرماييد. بهم گفت هومن من ميدونم كه تو از كون دادن به من خوشت نمياد اما من واقعا از كون تو لذت ميبرم و ميخوام يه كاري كنم كه تو هم لذت ببري . گفتم نه علي آقا من ديگه نميخوام . بهم گفت هومن جان قول ميدم كه به بابات اينا چيزي نگم اما ميدونستم كه تو دماوند نرفتي اومدم كه يه جوري با هم سكس كنيم كه تو هم لذت ببري . حسابي از اون اصرار و از من انكار . خلاصه مجبورم كرد كه قبول كنم.
 
بهم گفت برو اول تو حموم شلنگ آب گرم رو بذار دم سوراخت و داخل مقعدت رو بشور تو مدفوعت بياد بيرون و روده هات نرم شه چون دفعه قبل كه كردمت يه كم سر كيرم اني شده بود . من قبول كردم . وقتي از توالت اومدم بيرون همونطور لخت بودم و ديدم اونم لخته فقط شرط پاشه . بهم گفت بيا چهار دست و پا قمبل كن . منم قمبل كردم . بهم گفت ميخوام اينبار تو بيشتر حال كني تا هميشه تو ذهنت بمونه. شروع كه با زبون سوراخ كونم رو خوردن. برق از سه فازم پريد تا حالا همچين حسي رو نداشتم خيلي لذت بخش بود سوراخ كونم قلقلك ميداد . حدود 4-5 دقيقه سوراخ كونم رو خورد و بازبونش ميكرد تو سوراخم واي خيلي لذت بخش بود. بعد بهم گفت برگرد رو كمر بخواب و پاهات رو باز كن . منم پاهام رو دادم بالا و باز شروع كرد به خوردن سوارخ كونم خيلي بهم حال ميداد بعد انگشتش رو خيس كرد و كرد تو كونم و دهنش رو اورد سمت كيرم و كيرم رو كرد تو دهنش خيلي تعجب كردم ولي گرماي دهنش رو كيرم خيلي حال داد همينطور كيرم رو خورد تا كيرم راست شد . بهم گفت چيه حال داد بهت . خيلي حال ميداد ولي هيچ جوابي بهش ندادم . كيرم راسته راست بود بهم گفت برگرد و قمبل كن من برگشتم . يه توف انداخت سر كيرش و با همون فشار اول تا ته فرو رفت يه كم دردم اومد ولي بعد از 30 ثانيه كه توش بود و دردم افتاد شروع كه به تلمبه زدن بعد حدود يه دقيقه بهم گفت يه لحظه بدو برو آينه تو حموم رو بيار گفتم واسه چي گفت ميفهمي . رفتم اوردم و آينه رو تكيه داد به پشتي و گفت جلوش قمبل كن من قمبل كردو ديدم كونم رو و اون اومد پشت سوار شد و كيرش رو كرد تو كونم و بهم ميگفت حالا تو آينه ببين. واي باورم نميشد هميشه با خيار اينكار رو ميكردم حال ميداد حالا يه كير واقعي داده تو كونم تلمبه ميزنه و من دارم ميبينم خيلي حشري شده بودم و داشتم جق هم ميزدم حدود 2 دقيقه طول كشيد تلمبه زدنش كه آبم اومد و باز مثل دفعه قبل خيلي لذت بخش بود تو همون موقع آب علي آقا هم اومد و ريخت تو كونم . واي خيلي بهم حال ميداد همچين صحنه اي هيچ وقت از يادم نميره . اونروز بهترين سكس تو عمرم و تجربه كردم . حتي با اونكه بعدها و تا الان بالاي 100 بار كون دادم ولي اون بار بيشترين دفعه اي بود كه لذت بردم. خلاصه بعدش كه آبمون اومد سريع علي آقا شلوارش رو پوشيد رفت و من هم رفتم تو حموم و آينه رو گذاشتم ديدم سوراخ كونم قرمز شده و بازه ولي باز هم مثل دفعات قبل ميسوخت .

 
خيلي ممنون كه ماجرای كوني شدن من رو خونديد . سعي ميكنم تمام ماجراي سكسهام رو براتون بنويسم
 
نوشته: هومن

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *