این داستان تقدیم به شما
اون موقع فقط 15 سالم بود لاغر و نازو خیلی خجالتی بودم درسم زیاد خوب نبود یه معلم ریاضی داشتیم که بعضی وقتا ناظممون میشد اسمش خانم ناصری بود حدودا 34 ساله چشمایه درشت عسلی قیافش تو مایه های لیلا اوتادی بود بدنشم پر،سینه و باسن بزرگ که از روی مانتو مشخص بود.
خیلی سر زبون داشت و پررو بود همیشه سنگینی نگاهش و توجه ویژشو رو خودم حس میکردم تازه با یه پسری تو لاین دوست شده بودم اولین تجربم نبود اما با تجربه هم نبودم بهم اس میدادیم کم کم بحثمون سکسی شده بود تا اینکه یه گوشی میبردم مدرسه که از شانس بد من اومدنو گوشیمونو گرفتن خانم ناصری منو تو دفترش خواست و گفت میخاد اس ام اسامو بفرسته برای آموزش پرورش اینو که گفت خیلی ترسیدم هرچی ازش خواهش کردم گفت الان کارداره اما اگه بخوام بیرون باید براش توضیح بدم و قانعش کنم یه روز که از مدرسه تعطیل شد دنبالش رفتم خونش چنتا کوچه بالاتر از مدرسه بود رفتم دمه در خونشو گفتم خانم ببخشید…
اولش تعجب کرد اما بدشم نیومده بود که رفتم خونش گفت بیا تو ببینم رفتیم تو لباساشو عوض کرد با یه تیشرت جذب صورتی و شلوار دامنو دمپایی رو فرشی اومد پاهاشم ناخن بلند با لاک قرمز داشت گفتم خانم من هر چه قدر بخوایید پول میارم براتون اینکارو نکنید بدبخت میشم پیشنهاد پول که دادم عصبانی شد و گفت من صدتا مثه تو نیم وجبی رو میخرم به من رشوه میخوای بدی اصن همین الان زنگ میزنم گوشیشو در آورد که زنگ بزنه خیلی ترسیدم گفتم خانم ناصری توروخدا التماس میکنم افتادم به پاشو کفه پاشو بوس میکردم میگفتم خانم من سگتم هرچی بگی گوش میدم بدبختم نکن انگار بخش نیومده بود گفت هرچی بگم گوش میدی گفتم بله خانوم دستشو آورد جلو گفت ببوس دستشو بوسیدم موهامو گرفت و شرتو ایناشو کشید پایین یه کس سفید تپل بی مو رو درآورد گفت کسمو فقط ببوس
لبامو بردم رو کسشو میبوسیدم کسشو لبام خیس شد از ترشحات کسش گفت کسم چه بویی میده از ترسم گفتم بویه پرتقال خانم خوشش اومدو گفت جووون لیسش بزن کسمو منم آروم کسه تپلشو لیس میزدم آهش بلند شد آه آه آیی بخوور عزیزم کس معلمتو میک بزن تند تند میک میزدمو میخوردم مزه عجیبی داشت پاهاشو داد بالا گفت میخوام سوراخ کونمم قشنگ لیس بزنی مثه آبنبات بخوریش گفتم چشم خانوم پاهاشو داد بالا سوراخ کونش صورتی بود زبونمو گذاشتم رو سوراخ کونش گفت آخخخ بلیسسس آیی منم لیس میزدم …
شلوارمو درآورد و منو ۶۹ کرد و گفت دوباره کسشو بلیسم. همینطور که کسشو میلیسیدم انگشتشو تف زد و کرد تو کونم درد داشتم اما هیچی نمیگفتم فقط آی آی میکردم که خوشش میومد همین طور که کسشو میلیسیدم انگشتم میکرد تا ارضا شد و آب کسش پاچید تو صورتم … اوایل واسه آتویی که ازم داشت کسشو لیس میزدم اما الان دیگه سال تحصیلی تموم شده وخودم عاشق خوردن کسشم و اگه یه هفته پنجشنبه نرم خونشو براش لیس نزنم اعصابم خورد میشه اینجوری بود که من کس لیس معلمم شدم الانم خیلی دوسش دارمو خیلی مهربونه باهام…
نوشته: سوگل
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید