این داستان تقدیم به شما

من و طاها همسايه بوديم از بچگى با هم بازى ميكرديم و تا سال اول دبيرستان با هم بوديم كه بعد انتخاب رشته كرديم و از هم جدا شديم اما هنوز همسايه بوديم و مثل گذشته ولى فقط مدرسه هامون عوض شد.اولين بار سال اول راهنمايى كير همو ديديم بعد من طاها رو از اون به بعد زياد ميكردم.كون تپل و سفيد و بى مويى داشت.هميشه من اونو ميكردم و هيچ وقت اون حتى به كون من دست نزد در حالى كه من ميكردمش ساك ميزد برام ابمو ميخورد.هميشه هم من ميرفتم خونه طاها ولى اون نميومد.طاها يه خواهر داشت به اسم هانيه كه چهار سال از ما كوچك تر بود.اسم مامان طاها محبوبه بود و هر وقت ميرفتم خونشون عين بچشون باهام برخورد ميكردن و خيلى خوش برخورد بودن و ميگفتن و ميخنديدن ضمن اينكه جلوى من احساس راحتى ميكردن و رو نميگرفتن.
 
مامان طاها هميشه با يه تاپ و شلوارك نازك ميچرخيد هيچ وقت هم سوتين و شرت نميپوشيد به گونه اى كه خط كسش هم پيدا بودو كون قلمبش ميخاست شلواركو جر بده و سينه هاش قليده بود بيرون.يه روز به محبوبه گفتم خاله جونم چرا سوتين و شرت نميبندى هيچ وقت گفت عرق سوز ميشم ولى بيرون كه ميرم به ناچار ميبندم.مامان طاها به زن سى و پنج ساله بود با ممه هاى 95 چهار بار زاييده بود ولى دو تا بچه هاش تو بچگى مرده بودن و فقط طاها و هانيه مونده بودن.نوك ممه هاش بزرگ بود و قهوه اى تيره.ممه هاش رك و خوشگل بودن افتاده و بيريخت نبودن.كون گوشتى و خوش فرم گنده اى كه يكى از ارزوهام اين بود كه سوراخشو بيافتم به جونش و ليس بزنم.كس تپلى داشت كه هميشه تراشيده بود ولى خودش به موهاى كسش يه مدل كه مثله هفته و توش پره ميداد.كلا زن تپل و گوشتى بود يه شكم سكسى هم داشت اما نه از اون شكماى بيريخت كه افتادن.هانيه هم كون خوبى داشت نسبتا بزرگ بود اما سينه هاش كوچك بودن اما سفت بودن كسش رو هم از لاى در حمومشون ديده بودم سفيد و بى مو بود و دست نخورده.
 
يه روز كه توى كوچه هانيه رو ديدم بردمش خونه مون و بردمش اتاقم.اون روز دوم دبيرستان بودم كيرم هم 16 سانت بود ولى طاها 13 چون قبلا سانت كرده بوديم.يه فيلم سوپر به هانيه نشون دادم فهميدم داره تحريك ميشه.هانيه واقعا هم خوشگل بود مثل مامانش.گفتم ميدونى اين چه فيلميه گفت فيلم سوپره ديگه.گفتم پس اين چيز رو بلدى گفت پس چى فكر كردى.گفت حتى ميدونم هم كه كون طاها ميذارى.دستمو كشيدم زير چونش با خنده گفتم اى شيطون.بهش گفتم تا حالا سكس كردى.گفت نه پرده هم دارم تا حالا به هيچ كس ندادم.گفتم حتى كون هم ندادى؟گفت نه ولى با دوستام لز ميكنيم.لبشو بوسيدم و مشغول كندن لباساش شدم و كامل لختش كردم گفتم هانيه من تو رو خيلى دوست دارم.گفت منم دوست دارم سكس كنيم به همين خاطر مقاومت نكردم.لباساى خودم هم رو كندم.

 
جفتمون لخت لخت بوديم هانيه بدن خوشگل و تراشيده اى داشت.خوابوندمش رو تخت پاهاشو دادم بالا و كسشو خوردم اون هم ناله هاى سكسى ميكرد.به حالت داگى استايلش كردم كه كس و كونش با هم باشه.بعد سوراخ كون و كسش رو با هم ليس ميزدم طعمش عالى بود و همزمان دستم رو سينه هاش بود.
خوب كه خوردم واسش واسادم جلوش دو زانو زد جلو كيرم و شروع كرد به ساك زدن.گفتم شيطون وارديا گفت از فيلم سوپرا ياد گرفتم.اسپرى تاخيرى زدم و هانيه داگى قمبل كرد كيرمو گذاشتم رو سوراخ كونش كه خيلى هم تنگ بود و يواش يواش توش جادادم و تند تند تلمبه زدم بعد پنج دقيقه كه هانيه هم داشت ديوونه ميشد كيرمو گذاشتم رو كسش كه پرده داشت و پردشو اون روز زدم.بهترين تجربه زندگيم بود.ده دقيقه كه كسشو كردم گفتم هانيه ابم گفت بريز تو كونم منم تو كونش كردم كيرمو و با فشار ابمو خالى كردم تو كونش و اون هم كه سه چهار دقيقه زودتر من ارضا شده بود جفتمون بى حال تو بقل هم رو تخت يه ساعتى خوابيديم و بعد هانيه بلند شد لباساشو پوشيد و يه بوس رو كلاه كيرم زد و رفت خونشون…
 
چند وقتى گذشت و كار به جايى رسيد كه هر وقت با طاها ميرفتيم رو كار هانيه هم به جمعمون اضافه ميشد و جفتمون ميكرديمش از كس و كون.يادمه بچه كه بوديم حدود پنج شيش سالمون بود مامان طاها حموم بود ما هم همين جور كه بازى ميكرديم رفتيم توى حموم و لخت شديم تا اب بازى كنيم.اون روز اولين بارم بود كه ممه هاى بزرگ و كس و كون مامان طاها رو ميديدم اما هيچ حس شهوتى نداشتم.خم كه ميشد سوراخ كون تميز و صورتيش تا ته باز ميشد كه خيلى هم گشاد بود.كس هانيه رو ديده بوديم با طاها با هم و وقتى كه كس مامانشو ميديدم واسم تعجب انگيز بود.كسش بزرگتر و سياهتر از كس هانيه بود تازه كسش باز بود و مو هم داشت.اونروز متوجه شدم كه يه تفاوتى بينشون هست كه اين كس بازتره كه بعدها كه بزرگ شدم فهميدم زياد كس داده كون هم زياد داده.مامانش حموم ميكرد ما هم دورش ميچرخيديم و بازيگوشى ميكرديم و دستمونو ميكشيديم روى كس و كونش.گفتيم خاله چرا لاى پاى ما يه چيز هست تو نيست كيرمونو كه شايد اندازه دو بند انگشت هم نبود گرفت و گفت اينى كه لاى پاى شماست خونش لاى پاى منه ولى ما هيچى نميفهميديم اون هم سريع انگشتشو تو كسش ميكرد و بعد هم اب از كسش اومد كه چند سال بعد فهميدم خودارضايى كرده.

 
يه روز كه داشتيم با طاها و هاينه سه نفرى عشق ميكرديم من كيرم تو كس هانيه بود و طاها هم جلوى هانيه بود و واسش ساك ميزد يهو در اتاق باز شد و مامان طاها اومد تو…
اولش سه نفرمون شوكه شده بوديم.انگار زبونمون بند اومده بود من گفتم گوه خورديم.محبوبه گفت چند وقته اين كارو ميكنيد؟گفتم غلط كرديم تو رو خدا ببخش…گفت چه گوهى ميخوردين؟هيچى نگفتيم.گفت ميگم. چه گوهى ميخوردين؟گفتيم سكس.به من گفت پاشو.گفتم به خدا پشيمونم.گفت ميگم پاشو گاو.وقتى پاشدم انتظار يه اتفاق بد داشتم.ولى ديدم اومد جلوم دو زانو زد شروع كرد به ساك زدن.بهترين ساكى بود كه كسى واسم زده بود.شايد صد درجه بهتر از هانيه و طاها.من كه تعجب كرده بودم گفتم اينجا چه خبره گفت ديگه اگه تنهايى سكس كردين به پليس لوتون ميدم.من كه تا ته ماجرا رو گرفتم از پشت موهاشو ميبستم اونم حلقى داشت ساك ميزد.طاها و هانيه هم وقتى ماجرا رو گرفتند سكسشونو ادامه دادن.هانيه هم اومد و با مامانش با هم ساك ميزدن طاها هم از كون هانيه رو ميكرد.لباساى مامان طاها رو دراوردم و وقتى كس و كون و ممشو ديدم نزديك بود با فشار ارضا شم.همين جور كه هانيه واسم ساك ميزد با مامانش لب ميدادم و بعد ممه هاشو تا ميتونستم مثله وحشيا خوردم.گفتم محبوبه ميذارى به ارزوى هميشگيم برسم گفت چى گفتم هميشه ميخاستم سوراخ كونتو با ولع بخورم.گفت اى به چشم تو كون بخواه.داگى استايلش كردم و سوراخ كس و كونش كاملا جلوم بود.

 
مثله يه وحشى نديده افتادم به جونش و همين جور سوراخ كون و كسشو ميليسيدم و زبونمو تو سوراخش ميكردم كه طعم فوق العاده سكسى داشت.مامان طاها ارضا شد از شدت لذت و من هم ابشو تا ته خوردم.بعد كيرمو گذاشتم رو سوراخ كونش كه گشاد هم بود و با يه تقه توش كردم و تند تند تلمبه زدم اونم از لذت جيغ ميزد اه اه واااااى جر بده كس و كونمو اشغال.من ارضا شدم ابمو ريختم تو كونش.اسپرى زديم و ادامه داديم كيرمو كشيدم لاى كسش كه خيس خيس بود و شروع كردم گاييدن محبوبه دوباره ارضا شد و دوباره ابشو خوردم.ده دقيقه كه از كس كردمش ابمو ريختم تو كسش.با طاها جاهامونو عوض كرديم من رفتم خوابيدم رو زمين و هانيه سوراخ كونشو تنظيم كرد رو كيرم و خودش پايين و بالا ميشد و بعد هم از كس كردمش.همين جور كه خوابيده بودم و كيرم تو كون هانيه بود كس مامان طاها در دهنم بود و ميخوردم واسش طاها هم از كون مامانشو ميكرد و باهاش لل هم ميدادم و ممه هاش رو با دستام ميماليدم.بعد من طاها رو شروع كردم به كردن و هانيه و مامانش هم داشتن لز ميكردن.وقتى ابم داشت ميومد هانيه ومامانش اومدن زير كيرم زانو زدن ومنم ابمو پاشيدم رو صورتشون و اونا هم خوردن ابمو و از اون روز به بعد هر وقت ميخاستيم سكس كنيم مامان طاها هم ميومد تو جمعمون و كلى حال ميكرديم.بعضى وقت ها هم مامان طاها يا خواهرشو يا هر جفتشونو ميبردم خونمون و حسابى از كس و كون ميكردمشون(اينو هم اضافه كنم كه اتاق من طبقه بالاس و يه در جدا داره و هر كسو بيارم خونه راحتم و كسى نميفهمه.
 
به مامان طاها گفتم يه سكس يا شوهرش بكنه و اون ابشو بريزه تو كسش(چون من ابمو كه ريختم تو كسش حامله شده بود و اگه بلد باشين وقتى يه نفر ابشو بريزه تو كس يكى و سلول تخم تشكيل بشه از اون به بعد هر چى اب هم بريزن توش دفع ميشه و همون اوليه بچه ميشه)باباى طاها يه مرد بى جذبه لاقر مردنى بدتيپ بود كه معلم هم بود و خيلى كم خونشون ميومد چون رفيق باز بود و مزاحم سكس ما چهارنفر نبود…
 
***

 
9 ماه بعد هم مامان طاها زاييد كه همون بچه من بود اما هم باباى طاها هم همه فكر ميكردن كه بچه مال باباشه ولى من و طاها و هانيه و محبوبه ماجرا رو ميدونستيم…

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *