این داستان تقدیم به شما

سلام دوستان پژمان هستم 22سالمه این خاطره که میخوام بگم مربوط به 7 سال پیش هست یه مامان دارم که الان 40 سالشه یه داداش 8 ساله هم دارم که مدرسه میره از مامانم بگم یه زن خوشگل که واقعا زیباست پوست بدنش سفیده کونش هم تپله و رون های گوشتی داره و سایز ممه هاش 80 هست اونموقع من 15 سالم بود و مامانم 35 ساله بود وداداشم یک ساله بود بابام قبل از به دنیا اومدن داداشم در اثر پرت شدن از رو ساختمون از دنیارفت و من و مامانم وداداشم رفتیم یه جا تنها زندگی کنیم محله که توش ساکن شدیم محله خوبی بود ولی یه مشکلی داشت 5 تا پسر نوجوان که 14-15سالشون بود اونجا زندگی میکردن و هروز تو کوچه فوتبال بازی کردن و یا وایمیستادن حرف میزدن ولی خیلی شلوغ میکردن و آروم نمیتونستن بازی کنن و تمام اهل محل از دستشون عاصی بودن البته بگم مثل من ریزه میزه و سفید نبودن هیکلی و بچه لات به نظر میومدن از اونا که اهل دعوا هستن بعدا فهمیدم اسمشون علی محسن رضا دانیال و سعید هست دانیال وسعید چاق و خپل بودن خلاصه یه روز که بامامانم داشتیم از کوچه رد میشدیم توجهشون به مامانم جلب شد و داشتن مامانمو خیره نگاه میکردن و باهم پچ پچ میکردن و با دستاشون اندازه یه چیزی رو نشون میدادن که فکر کنم پستونای مامانم منظورشون بود
 
بعد از اون روز هر وقت رد میشدیم اونام میومدن دید بزنن بعضی وقتا که خودم تنهایی رد میشدم میشنیدم درباره مامانم حرف میزنن مثلا میگفتن شیر خوردن از سینه های زنه چه لذتی داره شیرش چه طعمی داره اگه کیر تو سوراخش بذاریم اون کونش چقد نرم باشه کوسش چه حالی میده و از اینجور حرفا البته من غیرتی میشدم ولی میترسیدم ازشون وجرات نداشتم چیزی بگم تا اینکه یه مدت گذشت و اینا ظهرها میومدن تو کوچه سروصدا میکردن و داداشم که یک سالش بود از خواب میپرید ومامانم هر بار میرفت باهاشون صحبت میکرد که شلوغ نکنن ولی اونا گوششون بدهکار نبود تا اینکه یه اینا توپشون رو شوت کردن خونه ما و مامانم عصبانی شد وتوپشون رو پاره کرد و انداخت تو کوچه اونام فحش خیلی رکیکی دادن مثل کیرم توکوست جنده کیرم لای سینه هات مامانم عصبی شد رفت دعواشون کنه که یکیشون سینه مامانمو فشار داد و یکیشون از پشت از خودشو به کون مامانم چسبوند وفحش دادن ودر رفتن دیگه مامانم فهمیده بود که با این بچه قلدرهای بی ادب نباید جروبحث کنه و دیگه کاریشون نداشت تا اینکه تصمیم گرفت با محبت باهاشون برخورد کنه تا یکم رام بشن وحرف گوش بدن یه روز اونارو دعوت کرد خونه تا ناهار بخورن و چندتا چلو کباب سفارش داد و همگی دوره سفره خوردیم بعدباهاشون شروع کرد بامحبت حرف زدن که مثلا شما دیگه بزرگ شدین فردا قرار زن بگیرین سعی کنید پسرای مودبی باشید و موقع خداحافظی صورتشون رو میبوسید تا اینکه یکیشون لب مامانمو بوسید مامانم گفت پسره آشغال گمشو بیرون همتون گمشید بیرون الان میام پیش خانوادهاتون تکلیفتون رو روشن میکنم ولی اونا دور مامانم حلقه زدن وشروع کردن لخت کردن مامانم
 
اصلا باورم نمیشد چندتا الف بچه داشتن مامانمو لخت میکردن من غیرتی شدم ولی اونا منو کتک زدن و با طناب دست وپامو بستن وگفتن مادرتو جلو چشمات میگایم تو هم کیرمونو نمیتونی بخوری مادر جنده بعداز اینکه مامانمو لخت کردن خودشون هم لخت شدن حالا هم مامانم و هم اونا لخت مادرزاد بودن بعد هر کدومشون شروع کرد یه جای مامانم لیسیدن یکیش کوس میخورد یکیش کون مامانمو و دوتاشون سینه مامانمو میک میزدن یکیشونم از مامانم لب میگرفت بعد از10دقیقه لیسیدن دانیال که چاق بود رو زمین به پشت خوابید و مامانم رو کیرش نشوند و کیرش رو کرد تو کونش سعیدم که چاق و خپل بود اومد گذاشت کوسش علی هم کرد تو دهنش و محسن و رضا هم شروع کردن به خوردن سینه های و شیر میخوردن چون مامانم نوزاد داشت سینه هاش شیردار بود بالاخره گایش شروع شد سعید و دانیال تو کوس وکون مامانم تلمبه میزن وعلی هم تو دهنش عقب جلو میکرد محسن و رضا هم با لذت از سینه های مامانم شیر میخوردن بعد از 15 دقیقه علی سعید و دانیال ارضا شدن و آبشونو تو دهن و کوس وکون مامانم ریختن و مامانمو گذاشتن زمین وخودشونم یه گوشه لخت دراز کشیدن حالا نوبت رضا ومحسن بود اونا که حسابی شیر خورده بودن معلوم بود کمرشون پرآب شده اونام اومدن دونفری از کوس و کون گاییدن مامانمو و آبشونو ریختن تو جفت سوراخای مامانم و یه جا دراز کشیدن مامانم که خیلی حال کرده بود بهشون گفت تاحالا اینقد حال نکرده بودم میشه هر هفته 2بار پنجشنبه ها و جمعه سکس گروهی کنیم؟ محسن گفت قبوله ما خیلی میخوایم تورو وعاشق کون پنبه ای وکوس خامه ای و سینه های مرمریت هستیم بعد مامانم دعوتشون کرد برای لیسیدن سینه هاش و اونام سینه های گنده مامانمو میخوردن بعد از 20 دقیقه سینه خوردن قرارشد لاپستونی مامانمو بگان مامانم خوابید و هر کدوم میومدن کیرشون لای سینه های گنده و مرمری مامانمو میذاشتن و میمالوندن موقعی که میخواست ابشون بیاد مامانم ساک میزد وبعد ابشون رو سینه مامانم میپاشید  و مامانم همه اب کیرای رو ممه هاش رو لیسید  بعد همگی پاشدن با مامانم نوبتی حموم میرفتن و اونجام یه بار تو کوس مامانم #تلمبه میزدن وابشون رو کوس مامانم میریختن بعدش همه خدا حافظی کردن و لب و ممه های مامانمو بوسیدن و رفتن

 
الان حدود 7 سالی میشه #مامانم جنده ی اونا شده و هر #هفته سکس #گروهی دارن منم همه جا توسط این 5 تا #قلدر #حمایت میشم وکسی #نمیتونه #چپ نگاهم کنه
 
امیدوارم لذت برده باشید و نظرتون رو بگید

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *