این داستان تقدیم به شما
سلام
من الهامم 22 ساله
چیزی که میخام براتون بنویسم داستانیه که باعث شد من از مامانم متنفر بشم.
همونطوری که گفتم من 22 سالمه شغل بابام که کارخونه داره وضع مالی خوبی داریم.بابام اکثر مواقع یا خونه نیست،یا اصلا خارج از کشوره
که ینی در اصل منو مامانم باهم زندگی میکنیم…
مامان من 41 سالشه ولی ازون زناییه که وقتی کسی من و اونو کنار هم ببینه فکر میکنه خواهرمه،یه زن بی نهایت خشگل و سفید با موهای لخت بلوند،بدنشم بخاطر ورزش[خیلی ساله حرفه ای شنا میکنه] فوق العادست و خیللللی سکسی،ازین نظرا من همیشه مامانمو الگوی خودم حساب میکنم.
خب مامانم حسابی آزاده و اگه یه سری دلایل جلوشو نگیرن حرف نداره لخت بگرده تو خیابون!
همیشه میدیدم که با مردا و پسرا چقد راحته و خوش و بش میکنه ولی اصلا فکر نمیکردم با منظور این کارارو میکنه!
یه روز که حالم زیاد خوب نبود و از سر کار زودتر اومدم خونه،رفتم تو آپارتمان و سوار آسانسور شدم،وقتی رسیدم در خونه زنگ زدم که دیدم کسی دروباز نمیکنه،دوسه بار زنگ زدم و بعد کلیدمو درآوردم که درو باز کنم،تا کلیدو انداختم توی در یهو درباز شد و دیدم مامانم با نفس نفس زنون جلومه و گفت عزیزم چرا الان اومدی که من گفتم حالم خوب نبود زیاد و یهو پشت سرش آقای امینیو دیدم!همسایه طبقه پایین!
گفتم سلام،که مامانم گفت تلفن قطع شده بود منم از آقای امینی خاستم بیاد یه نگاه بندازه ببینه میتونه درستش کنه!
من که همینطور با تعجب و شک نگاهشون میکردم هیچی نگفتم و آقای امینی گفت آره آره درستش کردم،سیمش درومده بود و دیگه من برم لیلا خانم!(مامانم) و هول هولکی خدافظی کرد و رفت!
ازینجا بود که حسابی شک کردم و رفتم تو اتاقم و حسابی رفتم تو فکر که باید سر دربیارم از قضیه.یه یه ساعتی گذشت اومدم از اتاق بیرون که دیدم مامانم نیست و رفته حموم،گفتم الان بهترین وقته که گوشیشو چک کنم،رفتم گوشیشو برداشتم سر تلگرامش رفتم که دیدم بللله،اولین پیام مال همین آقای امینی(رامین) پیامارو که باز کردم و شروع کردم به خوندن خشکم زد.عینشونو مینویسم:
_مگه نمیدونستی دختر جندت این موقع میاد؟!؟!!
_رامیییین من نمیدونستم، حالش بد بوده زود اومد امروز خونه
_خودتو دخترتو گااییییدم آخه،تخمام پاپیون شد!
_جوووون فقط خودمو بگاااا عشقممم
_دخترت که نذاشت،تازه میخاستم برم سراغ کون تپلت جیگرم،الان شق دردگرفتم
_اااخ منم هنوز سیر نشده بودم از کیر و خایت رامینم،حالا فردا تلافیشو درمیاریم
_اااره خودتو آماده کن برا فردا که قراره جررررت بدیم جنده خانومم
_اوووف جون،کاش زودتر فردا شه بیاید جندتونو بگاییید…
بیایید؟!؟!!بگایید؟!؟؟
مگه چند نفرن؟!؟
حالم داشت از همه دنیا بهم میخورد
گوشیو گذاشتم رفتم تو اتاق لباسامو پوشیدم،سوار ماشین شدم زدم بیرون
انقد اعصابم خورد بود که پشت هم فقط سیگار دود میکردم،
تو فکر بودم که گفتم فردا یه نقشه میچینم و سر سکسشون میرم و ابروشونو میبرم!
رفتم خونه که مامان جندم گفت کجا بودی؟!؟گفتم رفتم داروخونه و اومدم،الانم خوابم میاد و رفتم تو اتاقم که بخوابم.
میدونستم مامانم تا از خواب بیدار شه همیشه اول میره حموم،صبح شد و من نشسته بودم صبحونه میخوردم که دیدم مامانم از اتاقش اومد بیرون و یه راست رفت طرف حموم،منم گفتم من رفتم،گفت مراقب خودت باش خشگلم و رفت،منم رفتم بیرون و ماشینمو بردم بیرون گذاشتم یکم دورتر از خونه که یوقت نبینه و برگشتم سریع خونه،داشتم میدویدم که یوقت برنگشته باشه از حموم،سریع کلید انداختم و شانسم گفت که هنوز حموم بود،در اتاقمو باز کردمو رفتم سریع تو اتاقم و درو قفل کردم،از کلید در داشتم بیرونو نگاه میکردم که دیدم لخت اومد و بیرون مامانم،واقعا عجب بدنی داشت،سفید مث برف،بدون یذره چربی اضافه.
یک ساعتی گذشت که دیدم زنگ درو زدن،
رفتم سریع از کلید نگاه کردم که دیدم مامانم با یه لباس فوق سکسی که همش توری بود و همه جاش پیدا بودداره میره سمت در،درو که باز کرد دیدم بللله آقا رامین پشت دره و سریع اومد تو و بغل کرد مامانمو و گفت جووووون چه کوسی شدی عشقممم
که مامانم گفت مال خودتت رامینمممم،پس آرش و کامران کجان؟!؟
رامین گفت تو راهن دارن میان!مامانم گفت اااخ چجوری میخاید منو بگاید امروز شما سه تا کیر کلفتتتت،رامینم گفت یجوری میگایمت که دیگه هوس کیر نکنی جنده خانوم!
آرش کیه؟!؟!؟؟کامران کیه؟!؟؟؟
انگار که یکی با میله زده باشه تو سرم گیج بودم و ترسیده بودم!
مامانم گفت بشین رامینم برات آب میوه بیارم،برگشت که بره سمت اشپزخونه رامین با دستش زد در کون مامانم و گفت اوووف این کون مال کیه؟!؟مامان گفت مال خودته و دوستات رامین جووونم و رفت.دیدم رامین نشست رو مبل و کیرش که معلوم بود شق شده و حساااابیم گندستو از رو شلوارش یکم دست کشید روش،که دوباره یهو زنگ درو زدن،رامین رفت سریع پست درو نگاه کرد و بعد باز کرد،بله دوستاشم اومدن،یکی از یکی گنده تر،سلام کردن و اومدن تو نشستن
رامین داد زد لیلا جونم،بچه ها اومدن پس کجاایی،که مامانم جواب داد الان میام عزیززم.
مامانمو دیدم که با اب میوه داره میاد سمتشون و لبخند رضایتی که رو لب اون سه تا کیر کلفت نشست با دیدن مامانم
اون دوتا پاشدن و با مامانم روبوسی کردن و مامانم نشست روبروشون
رامین پاشد و نشست پیش مامانم و لیوان ابمیوشو برداشت یکمشو خورد بعد گرفت جلو لبای مامانمو و گفت بخور عشقم،مامانم یکم خورد که یهو رامین لیوان کج کردو همشو ریخت رو سینه های مامانم!!!
مامان گفت واااای چیکار کردی رامین؟که رامین گفت اشکال نداره عشقم،الان خودم تمیزت میکنم ولبای مامانمو گرفت بین لباش یهو و دستشو گذاشت تو موهای مامانم
همینطوری داشتن لب میخوردن که رامین گفت بچه ها بیاید خجالت نکشید،بیاید لیلاجونو باهم تمیزش کنیم و دوباره لباشو میخورد،اون دوتا پاشدن و اومدن طرفشون و یکیشون لباس مامانو باز کرد و شروع کرد خوردن سینه های مامانم و اون یکی که از همه هیکلش گنده تر بود جلو مبل نشست رو زمین و پاهای مامانمو بلند کرد و شروع کرد به خوردن کف پای مامانمو انگشتاش
مامانم تا یکم فرصت میکرد نفس بکشه یه اااه میکشید و دوباره گره میخورد تو لبای رامین،رامین همینطوری که لباشو میخورد دستشو برد طرف کوس مامانو شروع کرد انگشت کردن،مامانم حساااابی داشت پیچ و تاب میخورد،سینه هاش تو دهن و مشت آرش بود و کامرانم انگشتای پای مامانمو تو دهنش کرده بود و داشت میخورد!
من مثلا میخاستم برم و آبروشونو ببرم،ولی انقد ترسیده بودم که تکون نمیتونستم بخورم،حسابیم حشری شده بودم که دستم ناخودآگاه رفته بود سمت کوسم
مامانم یهو پاشد و زانو زد رو زمین گفت بیایدددد زود که تشنه ی کیرررم،اون سه تاهم گفتن جوووون و همینطور که داشتن کمربنداشونو باز میکردنو شلواراشون پایین میکشیدن میومدن سمت مامانم،که مامانم تا دید کیراشونو یه جووووون بلند گفت و امروز میخام زیر کیراتون خفههه شم و کیر آرش و کرد دهنش و کیر اون دوتا رو گرفت تو دستش و جق میرد براشون
کیر کامران خیللللی بزرگ بود فکر کنم 25 سانت بود
کیر کامران و درآورد و کیر رامینو کرد دهنش،کامران دستشو گذاشته بود پشت سر مامانو داشت فشارش میداد به کیر رامین و تا ته میرفت تو دهنش کیر رامین،بعد برگشت و کیر کامرانو گرفت بالا و شروع کرد به لیسیدن تخمای کامران،واااای چه جنده ای بود مامانم،انگار که هیچی تو دنیا غیر کیر نمیخاست،یه جوری کیر و تخماشونو میخورد که انگار اگه یه دقیفه کیر دهنش نباشه میمیره
کامران مامانمو خوابوند زمین و کیرشو تنظیم کرد جلو کوس مامانم و کرد آروم تو که یه جیغغغ زد مامانم که گفتم الان همه همسایه ها میان!!
مامان گفت اااااای جررر خوردم،یوااااش،یه دقیقه بعد همه کیر کامران تو کوس مامانم بود و کیر اون دوتا تو دستاش و میگفت من بگا،بکننن منو،من جندده شماهام،منو بکنید،کوس و کونمو یکی کنید،من سگ جنده ی شمااام
تا اینو گفت آرش پاشد پاهاشو گذاشت دوطرف صورت مامانمو نشست،جوری که تخماش دقیقا رفت تو دهن مامان و مامانمم تند تند داشت لیس میزد تخمااشو،بعد آرش یکم رفت جلوتر و گفت سوراخ کونمو بلیس جنننده،که مامانمم با کمال میل شروه کرد یه خوردن کون آرش!!!
یه چند دقیقه گذشت همینطوری و مامانم خوابید رو رامین و کیر رامینو کرد تو کوسش،آرشم رفت پشتش و شروع کرد انگشت کردن کون مامانم،مامانم میگفت ارررره دو کیره منو بگاید،همه سوراخامو پر کنیییبد،من کیررر میخام،من جنننندم کیر میخاممم،ااااه
آرش کیرشو گذاشت در کون مامانمو و فشار داد که خیلی راحت رفت تو و شروع کرد به کردنننن،کامرانم اومد جلو صورت مامانم و کیرشو گذاشت بین صورت مامانم و رامین،که تخماش جلو دهن رامین بود و کیرشم مامانم سریع کرد تو دهنش و شروع کرد ساک زدن
داشتن وحشیانه مامانمو میگاییدن و مامانم حتی راهی نداشت که اههه بکشه!
محکم و تند داشتم میگاییدنش که یهو آرش کیرشو درآورد و شروع کرد جق زدددن و آبشو ریخت رو کمر مامانم که مامانم گفت جوووووون زود باشید من آب بیشتر میخاااام،آب کیر میخاااام
که اون دوتا پاشدن و مامانم نشست جلوشون،گ دوتاتون باهم کیرتونو بکنید دهنم،اونام سریع همین کارو کردن و رامین گفت ااااخ عجب جنده ای،شوهر کسکشت کجاست که ببینه زنش از همه جنده های دنیا جنده تره و چطوری دوتا دوتا کیر میخوووره،مامانم گفت شما با کیرای کلفتتون منو جنننده کردید،و بعد دوتا کیرو جا داد دهنش،دهنش داشت جر میخورد،داشت ساک میزد وتخماشونو تو دستاش میمالید که اون دوتا یهو شروع کردن به سر و صدا و اه آوخ و کیراشون در اوردن و تند تند جق میزدن که یهو آبشون پاشیدددد،وااااای چقد آب داشتن،بخصوص کامران که کل سینه های مامانمو سفییید کرد،ابشون که کامل اومد مامانم با زبونش هرچی آب کیر مونده بودو از روکیراشون با زبون جمع کرد و خورد و گفت ااای جوووونم،تشنم بود حساااابی،آب کیررر بدنم کم شده بودددد
ممننننون کیر کلفتای من که جندتونو آب دادید و یه بوس به کیر سه تاشون کرد…
رامین گفت لیلا جونم،جنده خانومم ما دیگه زود میریم که یوقت مث دیروز دختر کسخلت زود نیاد،مامانم گفت یه روز دخترمم میارم تو کار که دوتامونو باهم بگااااید،که گفتن جووووون حتمممن،و لباساشونو پوشیدن و رفتن،مامانم بعد که رفتن پاشد رفت حموم و منم سریع رفتم از اتاق بیرون و زدم بیرون..
مامانمو خیلی دوس دارم و دارم فکر میکنم منم بهشون ملحق بشم…
نوشته: الهام
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید