این داستان تقدیم به شما

سلام اسم من ارمان هست،۲۱ سالمه و میخواستم خاطره های واقعی در مورد زمان هایی که مادرم رو در حال سکس با دیگران دیدم براتون تعریف کنم.
اسم مادر من سمیه هست و ۴۱ سال داره و سایز سینه هاش فک کنم ۸۰ و دارای باسن بزرگی هستند طوری که اولین بار که میبینی فکر میکنی پروتزه! بدن مامانم خوش فرمه چون هفته ای ۳ بار باشگاه میره و از لحاظ ظاهری و لباس پوشیدن اگه بخوایم بگیم مادر من نه از اون زنای چادری و خیلی مذهبیه نه از اون مدل جنده ها. معمولی مثل زنای دیگه برای مراسم مختلف ارایش مختلف میکنه و لباس های متفاوت میپوشه. من تک فرزندم و نمیدونم بعد از این همه جنده بازی که من از مامانم دیدم هنوز چطور خواهر یا برادر دیگه ای ندارم. بابای من راننده ماشین سنگینه و بیشتر وقتا خونه نیست و معمولا هم بار های راه دور برمیداره پس تقریبا میشه گف ما هر دو سه ماهی اونو میبینیم. خب سرتونو درد نیارم داستان ما از ۲ سال پیش و از اونجایی شرو شد که مادر من که حدود ی ی سالی میشد باشگاه کنار خونمون میرفت تصمیم گرفت باشگاهش رو عوض کنه. بهونه هایی مث کیفیت پایین مربی و بقیه چیز هارو میاورد(اینم بگم مادرم خونه داره). با اینکه شهریه مامانم ۴ برابر میشد ولی بابام مخالفتی نکرد.
 
صبح روز بعد من کلاس فوقالعاده برای کنکور داشتم و مجبور شدم همراه مامانم برم با اینکه خیلی خواست بپیچونتم اما اخرش مجبور شد که منم با خودش ببره. رفتیم در باشگاه ی جای خیلی شیک و پیک بود و متوجه شدم که ی باشگاه مردونه بود که روز های فرد هم مال خانوما بود. مامانم رفت و منم تو ماشین نشستم و تعجب کردم که چرا مامانم همون روز فرد نیومده که با ی خانوم صحبت کنه ولی بیخیالش شدم. ی حدود ربع ساعتی گذشت که من نگران شدم و کلاسم هم دور شده بود بلند شدم برم ببینم که چرا مامانم اینقد لفتش میده. وارد باشگاه که شدم دیدم که پر بود از مردای هیکل گنده که بعضی هاشون رو بازوشون یا روی سینشون که بیشترشون لخت بودن خالکوبی داشتن. دوروبرو نگا کردم دنبال مامانم و اخرش کنار میز مربی دیدمش و خواستم برم پیشش که ی صحنه جالب دیدم. مامانم تقریبا روی میز خم شده بود و اگه یکم دیگه خم میشد درست میخوابید روی میز و از زاویه من میشد قشنگ خط سینشو که از زیر روسریش زده بود بیرون رو دید. وقتی من اینقد میدیدم دیگه خدا میدونه مربیه چقد میدید. مربیه ی پسر جوون حدود ۲۸ ساله بود که ی لبخند گنده روی لباش بود و اصلن نگاه به مامانم نمیکردو محو خط سینش شده بود. دوتا یارو هم با هیکلای بزرگ وایستاده بودن پشت سره مامان و داشتن کونشو دید میزدن. یکیشون به اونیکی با صدای بلند که مامانم بشنوه گف جواد عجب کونی داره اونیکی هم یکم یواش تر گفت اره بابا عالیه شرط میبندم خیلیم تنگه نمیدونم که به نظرم اومد یا مامانم وقعا یکم باسنشو براشون تکون داد همینطور توی این حالت بودن که دوتا یارو یکم جلو تر اومدن طوری که یکیشون یکم به باسن مامانم میخورد و شرو کردن راجب مسائل مختلف بحث کردن ولی همینجور یکم خودشو جلو میداد تا کم کم به مادرم بخوره.
 
وقتی که قشنگ چسبیده بود به مادرم و مامانم اصن واکنشی نشون نداد اونیکی هم دستشو زد روی یکی از رون های مامانم. مامان اصن عکس العمل نشون نمیداد فقط برای مربی لبخند میزد.مربیه که معلوم میشد حسودیش میشه که خودش فیزی نمیبرد به مامانم تعارف کرد که بشینه و بهد از کلی ناز و اشوه اومدن مامانم نشست و مانتوش رو طوری باز کرد که قشتگ کل بدنش معلوم بشه. اون دوتا یارو نشستن روبروش و مریی هم نشست کنارش. همینجوری که مربی نشست کنارش ی دستشو گذاشت روی رون مامانم و شرو کرد یواش یواش مالیدن. مامانم دوباره هیچی نگفت و درمودر باشگاه ازش سوال کرد. داشتم دیوونه میشد قبل از اینکه مامانم ببینتم برگشتم تو ماشین و وقتی هم که اومد هیچی نگفتم. مامانم منو رسوند سر کلاس و ماجرا تموم شد.ی روز دیگه باید دوباره میرفتم سر کلاس وسیله هامو برداشتم و با مامانم خداحافظی کردم زدم بیرون و داشتم میرفتم که سرکوچه ی موتوری زد زیرم. طوریم نشد ولی بدنم حسابی کوفته شده پس گفتم ولش کن امروز کلاس نمیرم و برگشتم طرف خونه که دیدم ی ماشین غریبه در خونمون بود. تعجب کردم چون اون موعق که میرفتم مهمون نداشتیم و قرارم نبود کسی بیاد. حس کنجکاویم گل کردو بدون در زدن کلیدو انداختم و رفتم تو…

 
 
خونه طبیعی بود ولی صدای حرف زدن از توی خونه میومد. درو یواش بستمو بدون سروصدا رفتم طرف در حال. از شیشه طوری که از تو معلوم نشه نگاه کردمو باورم نمیشد چی می بینم. مربی بدنسازیه نشسته بود ی طرف مامانم و یکی از همون دوتاییه که اون روز پشت سر مامانم وایستاده بودن نشسته بود اونطرفش و مامانمم با ی تاپ و شلوارک نشسته بود بینشون. مربیه ی چیزی گفت و هرسه تا زدن زیر خنده. من درست صداشونو نمیشنیدم و ی دفعه مامانم ی کاری کرد که مغزم سوت کشید. مامانم ی دفه دستاشو برد طرف شلوارای اونا و از روی شلوار شرو کرد به مالیدن کیراشون و یچیزی بهشون گفتو اونا هم خوشحال بلندشدن وایستادن و شلوارا و پیرهناشونو کندن و فقط با شورت وایستادن جلوی مادرم. مامانم از روی مبل اومد پایین و زانو زد جلوشون بعد با دستاش شرو کرد به مالیدن شرتای پف کردشون معلوم میشد کیراشون خیلی بزرگه بعد یهویی شورت جفتشونو در اورد. من خشکم زده بود میدونستم باید ی کاری بکنم ولی فقط میتونستم که از پشت همون پنجره نگا کنم. توی خونه دیگه مامانم کیراشونو در اورده بود و از بایرام(مربیه)که خیلی بزرگ بود و ی حدود ۲۰ سانتی بود رو کرده بود دهنش و با اونیکی دستش کیر اونیکی که بعدا فهمیدم اسمش جواده(و کیرشم حدود ۱۶ سانتی بود) رو میمالید. یکم همینطوری گذشت تا رفت سراغ جواد و همینطوری بینشون عوض کرد تا که هم کیرای اونا از اب دهنش براق و خیس شده بود هم صورت و لباس مامانم خیلی خیس شده بود.
 
 
بایرام دست انداختو گردن مامانمو گرفت و بلندش کرد بعد لباشو چسبوند رو لبای مامان ای در حالی بود که جواد اونطرف شلوارک مامانمو که خیلیم تنگ بود رو کشید پایین و ی دست کشید بین پاهاش. بعد بلند شدو ی توف انداخت روی دستش و کس مامانمو خیس کرد وقتی که داشت میکرد تو ی چیزی گفت که خودشو بایرام بلند خندیدن ولی مامانم که دیگه الان ی کیر توی کسش بود حواسش اصن به اینجاها نبود و چشماشو بسته بودو ناله میکرد. جواد شرو کرد به تلمبه زدن،مث وحشیا میزد، بایرام هم که از لب گرفتن خسته شده بود دوباره سر مامانمو برد پایین تا براش ساک بزنه. همینطوری ادامه داشت تا بایرام ی چیزی گفت و با محمود دوتایی مامانمو بلند کردن و بایرام خوابید روی مبل و مامانم نسشت روی کیرش و به محظ اینکه کیرش رفت توی کسش شروع کرد مثل دیوونه ها بالا پایین شدن. جواد هم کیرش توی دستش بودو داشت جلق میزد ولی ی دفه نگاهش افتاد به کون مامان و رفت رو مبل و حالت دو زانو پشت مامان نشست بعدش بدون هیچ حرفی کیرشو کرد تو کون مامان. مامانم ی جیغ کوچیک کشید که من هم شنیدم اما بایرام سریع جلوی دهنشو گرفت و به جواد اشاره کرد که شروع کنه خودشم شروع کرد به تند تند تلمبه زدن. فکه من روی زمین بود منی که مامانمو ی زن نجیب تصور میکردم حالا میدیم که داره مث این جنده ها تو فیلم سوپر دوتا دوتا کیر جذب میکنه. اوضاع همینجوری برای ۵ دقیقه پیش رفت تا اینکه دیدم بایرام ی تلنبه محکم زدو بعدش بی حرکت شد فهمیدم که ابش اومده بعد دیدم که جواد از موقعیت استفاده کرد و موهای مامانم رو که دم اسبی بودن کشید و ی تلمبه ی محکم مثل بایرام زد و بعدش بی حرکت شد و افتاد روی کمر مامانم. هر سه تاشون خیس عرق بودن . من نمیدونستم چی کار کنم ولی وقتی دیدم اون دوتا دارن لباساشونو میپوشن سریع از خونه زدم بیرون و تا ی یک ساعتی بیرون الکی چرخیدم تا اینکه شب شدو برگشتم خونه. مادرم منو دید و مثل همیشه بهم سلام کرد و رفتاری عادی داشت ولی من بدون جواب سلام دادن رفتم تو اتاقم و درو بستم‌. دراز کشیدم روی تختم و به اتفاقات امروز فکر کردم. مطمعن نبودم چی کار باید بکنم ولی چیزی که ازش مطمعن بودم این بود که مادرم ی جنده ی تمام عیار بود.
 
 
ممنونم که خوندید . اگه مایل بودید خاطرات دیگه مامانم رو هم میگم اینکه چطوری توی ماشین به ی نفر داد و اینکه چجوری بدون دادن پول دندون هاشو درست کرد.

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *