این داستان تقدیم به شما

سلام 21 سالمه اسمم سورنا بسیار زیبا هستم شکلم با دخترا مو نمیزنه طوری که سالهاست پدرم بخاطر من ما را از خانواده پر جمعیت خودش و خانواده مادریم. دور نگه می داره تا بخاطر فرم بدن من مجبور به پرسش و پاسخ نشوند و شاید تعرض مردان و پسران فامیل نشوم
من کپی درشت تر و قد بلندترِ مادرم هستم تو هیچ جای بدنم هم مثل مامان و بقبه زنا مو ندارم جز موهای پرپشت سرم و کمی دور کیرم و خیلی کم در حد پرز پشت لبم با اندامی کاملا دخترانه تک فرزندم دارای مامانی با کلاس و اروپایی بی نهایت زیبا در عوض بابام لاغر با تیپ نچسب و شلخته و درونگرا با ریشی تنک و نسبتا بلند ،فراری از کانون خانه و فامیل و همیشه مریض احوال و گوشه گیر بازنشسته وزارت خارجه است ؛ ابتدا بسیج بعدش سپاهی بوده وارد وزارت خارجه می شه از سال 87 تا 91 سه سال و 4 ماه ماموریت به یکی از کشورهای همسایه داشت در کنسول گری خدمت میکرد من و مامان هم اونجا ساکن بودیم خیلی هم خوش می گذشت همه امکانات مفت و لاکچری بود برایمون
 
اونجا در یک مدرسه ایرانی بسیار لاکچری سه سال درس خوندم 13 سالگی برگشتیم ایران ادامه تحصیل دادم که اگه با سجاد دوست نمی شدم و هوادارم نبود خیلی سخت تر می شد
پسر عمه ای دارم از بابام بزرگتره خیلی خوشتیپه او تنها کسی بعد مامان بزرگم و دایی حشمتم و زنش که تو همین شهر زندگی می کنند به خونه ما میاد خونه او هم در همین شهریه که ما زندگی می کنیم خیلی ساله با زنش متارکه کرده دو تا بچه داشتن که هر دو در انگلیس زندگی می کنند من تو عمرم فقط یک بار دیدمشون اونم تو سال 87 چند روزی اومدن کشوری که بودیم مهمان ما بودند
مرتضی زیاد میاد خونمون تا می اومد مامان منو به بهانه های مختلف مثل خرید می فرستاد بیرون جوری که دیر تر بیام حتی زنگ می زد می پرسید کجایی اگه نزدیک بودم می گفت برو مثلا نونم بگیر میدونسم با پسر عمه ام حتمن سکس دارند چون تا می اومدم رفتارشون خیلی عوض میشد رنگ روی مامان مخصوصا خیلی شادتر و با انگیزه تر می شد مرتضی خان هم مثل مامان انگار جوانتر و شیرین تر میشد و با من شروع می کرد ور رفتن منم خوشم می اومد چون بدنم مثل دخترا بود با سینه هام و بدنم ور می رفت بارها کیرشو لای باسنم رو سوراخ کونم از رو شلوار حس می کردم و تا میتونست بوسم می کرد خیلی هم خوشم می اومد تا مامان می اومد دست می کشید یه جورایی خیلی دوس داشتم پسرعمه پدرم بود
 
 
تو سن 15 سالگی مدرسه که بودیم یکی از همکلاسیام خیلی هوامو داشت از ترس او هیچ کی به من نمی تونست دست بزنه من انگار زنش بودم خیلی تعصب رو من داشت منم عشق می کردم تو خیابون چسبیده به من حرکت می کردیم خیلی ها فکر می کردن داداش منه منم خواهرشم با من اون اواخر خیلی ور می رفت بدجوری هواشو می کردم و دوست داشتم همش تو بغلش باشم
منو می مالید خوشم می اومد دوس داشتم کونم بذاره ولی نمی تونستم بگم تا موند حدود دو سه ماه بعد از تعطیلی مدرسه
درست یادمه تابستان بود هوا گرم و چیلر موتورخونه مون خراب شد و فن کوئل ها از کار افتادن بابا رفته بود تهران پیش مادر بزرگ مریض شده بود خودشم مریض بود دکتر بودند من و مامان خونه شهرستان بودیم اونجا هم یک شهر گرم (تهرانم چند واحد آپارتمان داریم دادیم اجاره یکیش خالیه وقتی می ریم تهران اونجا می مانیم یه خونه باغِ انار هم تو ساوه یل آباد داریم) هر شب پسر عمه خونه ما بود منو مامان تو یه اتاق میخوابیدیم و پسرعمه یه اتاق
خونمون سه خوابه. است پذیرایی پایین خوابها بالاست منو مامان رو تخت بغل هم میخوابیدیم بعضی موقع حس می کردم مامان نیست تا یک شب بیدار بودم مامان یواشکی از پیشم رفت فهمیدم میره بغل پسرعمه ام مرتضی
تا رفت منم بعد چند دقیقه رفتم دیدم اتاقی که پسر عمه خوابیده صدای تکان خوردن تخت میاد و صدای بوسیدن و حرف زدن یواشکی هر دو می اومد درم قفل بود نشد ببینمشون خیلی دوس داشتم ببینم که مرتضی مامان خوشگلمو چطوری میکنه خودمم دلم میخواست یکی باشه منو مثل مامان بکنه کلی با خودم کلنجار رفتم تا تصمیمو گرفتم که این تصمیم تو زندگیم فصل جدیدی را بوجود آورد..
چند روز گذشت زنگ زدم به دوستم سجاد حالشو پرسیدم گفت دلش برام خیلی تنگه گفتم به کجاهام زیاد دلت تنگه؟
رک گفت به اون کون نرم و خوشگلت که انگول می کردم به لبای خوشگلت که میک می زدم
گفتم برو بی عرضه همش حرف می زنی
گفت اخه نمی زاشتی که بکنمت
گفتم اگه عرضشو داشتی گوش نمی دادی کونمو می گاییدی گفت رو چشام زن خوشگلم سورنا جون الان بی درنگ راه میفتم
که انگار دنیارو بمن دادن گفتم منتظرتم عشقم شوهر با غیرتم بووووس

 
 
پرسید خونتون خالیه گفتم آره مامان رفته خونه مامان حاجی (مادر بزرگم) سیستم سرمایی خونمون خرابه دایی ناصرمو بیاره ببینه چشه سرویس کار خبر کنه اونم گفته شب میام مونده با اون بیاد
گفت آماده باش خانمم الان میام بغلت می کنم که دلم یه ذره شده کونتو آماده کن که کاسه صبرم لبریزه می خوام جررت بدم زن نازنینم …
باز گفتم زودتر بیا که خودمو برات آماده می کنم شوهر رشیدم
سجاد یک ربع نشد درمونو زد اومد منم خودمو آماده کرده بودم بذارم کونمو حسابی بکونه تا لذتشو بفهمم آخه سالها بود آرزوی کیر داشتم
خیلی زود دست بکار شدیم تا لختم کرد آب لب و لوچه اش ریخت سجاد از من گنده تر و رنگ پوستش تیره بود عوضش من سفید بی مو باسنم خیلی بزرگتر از باسن او بود کمرم باریک و خوش فرم با دو تا چالگی زیبا پشت کمرم مثل چالگی های گونه هام درست کپی مامانم دل و دین از هر مردی می بره از جمله مرتضی که عاشق کمرم بود پیرنمو می داد بالا اون دو چاله کوچولو را بوس می کرد به بهانه اون شلوارمو پایینترم می کشید باسنمو دید می زد و می مالید ولی نمیدونم چرا منو نگایید
من قبل از اومدن سجاد کونمو چرب کرده بودم
تا خواست تف برنه گفتم چربه فقط کیرتو فشار بده بارها کونمو چرب می کردم خیار می کردم بادمجان نازک فرو می کردم ولی کیر میدونستم مزش چیز دیگریه
کیر سجاد خیلی از مال من گنده تر بود باور نمی کردم کیرش اون همه گنده باشه گفتم سجاد ماشالا چه گندس گفت قول میدم مال تو را هم گندش کنم مگه نشنیدی یکی از علت های بزرگ شدن کیر در دوران رشد پسرا کون دادن و ریختن اب کیر به کون است !؟
گفتم نه نمیدونستم .
جدی می گی ؟
 
گفت به جون مامانم راست می گم چون تستسترون اب کیر از انتهای روده بزرگ جذب بدن کونی ها می شه و رشد کیر و خایه ی اونا را بیشتر می کنه
پرسیدم خودتم کون دادی اینهمه بزرگه
گفت نه مال من ارثی است هم دایی هام هم عموهام و بابام همه شون کیر گنده اند.
کونمو خیلی چرب کرده بودم با انگشتام توشم کرم زده بودم
تا بغلم کرد گفت سورنا بخدا تو دختری و نمیدونی!! مگه پسرم اینهمه خوشگل میشه ؟
ببین ممه هاتم مثل دختراس!! تا اون روز پستانامو لخت ندیده بود

گفتم باشه عشقم دنیام ،من مال توام ، زن تو ام، بکون داره زنت از کیر گندت بی حال می شه ببین چه ناز می کنه؟ (یاد کس دادنهای مامانم به پسر عمه مرتضی افتاده بودم که به مرتضی می گفت زنتم کوس زنتو جر بده و ناز می کرد)
منو انداخت رو تخت مامان و بابا خودشم لخت خوابید روم ، کونمو زیرش دادم بالا کیرشو تو اولین تماس تو هوای گرم با یه فشار محکم داد رفت تا بیخ تو کونم که حس کردم دو شقه شدم چنان فریادی زدم سجاد وحشت کرد
گفتم سجاد جون غلط کردم گوه خوردم بکش بیرون پاره شدم گریه می کردم اونم کیرش تو کونم بود تکان نمیداد سفت بغلم کرده بود
کونم می سوخت و کیرش تو کونم دل دل می کرد کون من هم دل دل میزد ولی درد داشت من فقط درد را حس می کردم مدتی که گذشت یاد سکس مامانو مرتضی افتادم که هی مامان می گفت مرتضی سوختم کونم پاره شد تو را خدا در بیار(نگو اولین بارش بوده کونشو میگاییدن بابام نگاییده بوده بعدها فهمیدم) بعدِ مدتی شنیدم که میگفت جون کونمم مال تو شد چه لذتی داره نوووش جونت چه مزه ای داشته و نمیدونستم و …
 
 
منم تو این فکرا بودم که حس کردم دارم از حرکات ارام کیر سجاد تو کونم لذت می برم دستای سجاد سینه هایسفت شده ام را مالش میداد بدجوری حشری میشدم طولی نکشید کیرم سفت تر شد گفتم سجاد بکون دارم لذت می برم ولی یواش گفت جون زن خوشگلم باشه عزیزم فدات بشم و … خیلی لذت می بردم که زیرشم و مال سجادم واقعا فکر می کردم زنشم تا آبش اومد و ریخت تو کونم اونقدر گذاشت موند تو کونم تا شل شد کشید بیرون تشنه لذت موندم پا شدیم کلی آب میوه و شیرینی خوردیم هر دو لخت بودیم کونم کمی سوزش داشت ولی دوست داشتم باز بکونه تو کونم رو کاناپه خوابوندم گفت زن خوشگلم اجازه هست بکنمت ؟
منم با ناز و اطوار گفتم با اجازه بابا مامانم و بزرگترا آره انگار دنیا را به سجاد دادن لبامو چسبید مثل یک دختر مثل مامانو مرتضی تا جاداشت میک زدو خورد
گفت عروس خوشگلم زیر لبی چی میخاد؟
گفتم کیر شوهر نترسشو
پرسیدکرم کجاست
گفتم رو دراوره مگه نمی بینی شوهر خوشتیپم ؟ قوطی کرمو باز کرد یه انگشت پر ورداشت تا رسید بمن، سگی خوابوندم مالید سوراخ کونم و کیرش
ارام ارام کیرشو هل داد تو کونم خیلی با احتیاط تا احساس می کرد دردم میاد نگه میداشت کلی نوازشم می کرد و تو گوشم حرفهای عاشقانه می زد عادت که می کردم ترس و اضطرابم فروکش می کرد ذره ذره همه کیرشو تا ته کرد تو کونم
 
دیگه دردی نداشتم کمی سوزش داشتم که اونم با تلمبه زدن آهسته و با حرارت، تبدیل به لذت شد دستشو اورد کیرمو گرفت همزمان با گاییدنم با کیرم جق زد انگار تو آسمانها بودم طوری که زود تر از سجاد ابم اومد قربان صدقه کیرو شجاعتش می رفتم برم گردوند مثل زنا رفتم زیرش پاهامو دادم بالا گرفت از مچ پاهام کیرشو کرد تو کونم گفت خودتو بالا نگه دار خانمم تا زیر شوهرت نهایت لذتو ببری واقعا راست می گفت چه عشقی می کردم که مثل یک زن زیر مردی قوی هستم داره منو با لذت و محکم میکونه طولی نکشید اب کیرم فواره زد رو شکم خودمو سجاد که شکممو لیز کرده بود بین شکمش و کیرو خایه ام چلپ چلپ صدا می کرد ممه هام تو دهنش چه لذتی داشت که توصیف ناپذیره… آبشو با قلدوری انگار عقابی تیهویی را چنگش داره با گاز گرفتن از سینه ام که عجیب بود اصلا دردم نمی اومد بار دیگه ریخت تو کونم تا ابش تمام شد سنگینی شو بیشتر انداخت روم منم پاهام قفل کمرش بود دوس داشتم کیرش تو کونم بمونه با ولع لباشو می خوردم سجاد هم چون شوهر واقعی، منو تو بغلش پیچ و تاب می داد از لب ها گرفته به سینه های دختر گونه ام غرق در بوسه میکرد منم زیرش نفس نفس می زدم و لذت می بردم
تا کیرش آرام آرام شل شد و از کونم اومد بیرون تو کونم آبشو حس می کردم یه جورایی احساس خنکی در آن هوای گرم عرق کرده می کردم دوس داشتم حرفهای رکیک بمن بزنه مثل حرفهایی که مرتضی به مامانم می زد (جنده؛کونی،و…) تحریکش می کردم اونم می پرسید جنده من کیه میگفتم سورنا خانووووم بی اندازه لذت می بردم مچاله ام کنه گازم بگیره مخصوصا سینه هایم را …

 
 
از اون زمان الان بیش از 6 ساله تقریبا هفته ای چند بار منو می کنه بیشترین لذت را زمانی می برم که مثل مامان زیر مرتضی نفس نفس می زد منم زیر سجاد نفسم بند بیادو او روم باشه لبامو بخوره و کیرش تو کونم باشه و کیر منم بخوره به شکمش و سینه هام تو مشتای قویش چلونده بشه و زیر زبانش تلوتل بخوره و سیاهم و کبودم کنه (سوتین مامانو خیلی وقتا می زنم هیچ فرقی با سینه های مامان نداره مال من سفت تره کمی کوچکتر از مال مامانه ولی کاملا شکل زنانه الان که سایزش 75 است با مال دخترا مو نمی زنه با نوک صورتی سیخ شده و هلال دور بسیار زیبا) طولی نکشید مامانم فهمید سجاد منو می کنه دعوام کرد منم رک گفتم تو چرا می ذاری مرتضی از عقب و جلوت اونهمه بکونه منم دوس دارم مثل تو زیر سجاد باشم
گریه کرد اول می گفت تهمت می زنی بعد گفت اخه من زنم عیب نداره زن برای گاییده شدن درست شده تو مردی نباید کون بدی سر زبانها بیفته آبروی خانواده مون میره و از این نوع حرفها…
هر چه کرد قبول نکردم گفت به بابات می گم منم گفتم منم به بابام می گم مرتضی همیشه تا نیست میاد تو را می کنه تا مامان راضی شد به شرط درز نکردن به بیرون با سجاد مثل زن و شوهر باشیم چون باورش شد من دو جنسیتی هستم و گرایشم به همجنس است اونم به شکلی که نقش زن را داشته باشم …

بابام حدود 5 سال پیش یک شب میفهمه که مرتضی مامانو می کنه از اون زمان کمتر تنهاش می ذاره و مرتضی شبا دزدکی میاد پیش مامان اونم شاید ماهی یکبار بابام تا جایی می ره بمن میگه بگو دوستت سجاد بیاد تنها نباشین خطر ناکه مواظب خونه و مامان باشین مامان پیش سجادم خیلی لختی لباس می پوشه معمولا با تاپ و شلوارک تنگ و چسبیده یا دامن کوتاه می پوشه تا خم میشه شورتش معلومه مخصوصا وقتی می شینه روبروی سجاد!!
اول خودشو جمع می کنه پاهاشو سفت بهم میچسبونه همون جوریشم وسوسه انگیزه چون رونهای سفید و شفافش تا نزدیکی کوسش بیرونه یه وجب دامن کاری نمی کنه که!! بعد یادش میره گویا پاهاشو باز می کنه شورتش و کوس خوشگلش زیر شورتش قولپی به راحتی دیده می شه سجادم کیرش سفت میشه و همش چشاش تو پرو پاچه مامانه منم خوشم میاد که شوهرم این همه حریصه انگار با نگاههاش داره منو می کنه چیزی به مامان نمیگم…
 
 
مامان مثل دختره منو با سزارین دنیا اورده لوله هاشم بسته روز به روز جا افتاده تر و زیباتر می شه بعد از مدتی که سجاد شبهایی که بابا نبود حتی نگو زود تر از اون هم مامانو می گاییده من نمیدونستم صبح ها یا سجاد می رفت سنگک میخرید یا منو سجاد یک شب منو سجاد بعد از گاییدنم مشغول بازی پلی استیشن شدیم بازی های جدیدی ریخته بود تا نزدیکی های 5 صبح بازی کردیم مامان چند بار اومد گفت بخوابین بسه تا لخت شدیم هردو بی رمق تو بغل هم خوابمون برد من زودتر از عشقم بیدار شدم ساعت از 10 هم گذشته بود سجاد منو تو بغلش گرفته منم پشتم به سجاد بود کیرش سفت بود هر دو لخت دستای سجاد رو سینه های رگ کرده ام یکی از رو یکی از زیرم بود خیلی دلم میخواست بکنه ولی خواب بود دلم نیومد بیدارش کنم رفتم یواشکی نون بگیرم مامان بیدار بود گفت خامه هم بگیر از خونه زدم بیرون خیلی دور نشده بودم که یادم اومد کارتو ور نداشتم بر گشتم (یادم رفت بگم خونمون دوبلکسه و حیاط دار بزرگ در منطقه ی اعیانی نشین ترین نقطه شهره و ویلاییه چهار طرفش بازه) کلید داشتم درو باز کردم رفتم سراغ کارت که رو دکوری می ذاشتیم ورداشتم دیدم مامان و سجاد بالا تو خوابها صداشون میاد انگار سکس می کنند یواشکی رفتم در اتاقم باز بود هر دو لخت پاهای مامان دور کمر سجاد
سجاد کیرشو تا بیخش کرده کوس مامان سخت همدیگرو میخورن تا تونستم با رعایت احتیاط زاویه ی دیدمو از سرشون پنهان کردم تا آبشون بیاد تماشاشون کردم که مامان هی می گفت سجاد تندتر تا سورنا نیامده زود باش تا ابشو ریخت تو کوس مامان یواش بدون صدا رفتم بیرون رفتم سنگکی که شلوغم بود تا نوبتم بشه مامان زنگ زد کجا موندی رفیقت بیدار شده ؟
گفتم نونوایی خیلی شلوغه نفر 9 ام هستم نیم ساعت شاید طول بکشه گفت خامه یادت نره زود گرفتی بیا صبحانه که چی ناهارو با هم بخوریم گفتم چشم مامان جونم بوووووس

اومدم خونه مامان بوی حمام می داد ولی موهاش خشک بود سجاد زیر دوش بود تا سفره اماده بشه با حوله اومد بیرون فقط شلوارک کرد تنش بدون پیراهن نشست سر میز
نگو یک بار دیگه تو حمام مامانو گاییده مامان سینه و کمر به پایینو شسته زود اومده بیرون که من متوجه نشم
 
 
سجاد بعد خوردن صبحانه رفت من موندم و مامان
بابا هم که تهران بود دنبال بازار بورس
مامانو بغل کردم بوسیدمش گفتم مامان حمام رفتی ؟!
هول شد گفت نه به خدا آ آ آ ببین موهام را مگه نمی بینی خشک خشکن
دستمو بردم از زیر تاپش سینه هاشو مالیدم بوش کردم گفتم اینا میگن حمام بودیم سینه هات و پایین تنه ات بوی حمام میده نکنه سجاد شوهر هر دومونه مامان جون؟!
خیلی دستپاچه و حق به جانب شروع کرد به شلوغ کردن و کولی بازی که:
خجالت بکش پسر هیچ معلومه چی میگی؟ هر چه باشه دیگه سجاد مال توهه منم پذیرفتم گرایشت طور دیگه است من بتو پسر خوشگلم خیانت کنم ؟!!
گفتم مامان کارت مونده بود خونه اومدم دیدم سجاد چطوری جرت میده تا اخرشم نگاهتون کردم هی می گفتی سجاد زودتر تا سورنا نیومده تماموش کن بذار وقت مناسب …
فهمید دیدم گفت آره صداشو در نیار بابات که با کشیدن افیون سالهاست از مردی افتاده منم مثل تو نیاز دارم مرتضی هم که دیگه حق اومدن نداره اگرم میاد یک شب در ماهم نمیشه از تو چه پنهان سالهاس سجاد منم می کنه !!
تا اون زمان به مامان علاقه ی سکسی نداشتم چون من فقط دوس داشتم منو بکنند باورم شده بود که اصلا دخترم ولی کیر دارم چون هم سینه هام زنانه بود به بقیه هم مو تو بدنم اصلا نبود و فرم باسن و کمرمم هیچ فرقی با دخترا نداشت فقط کیر داشتم و کمی موی خیلی کم پشت در پشت لبم
بارها لباس زنانه می پوشیدم تو خونه حتی چندین بار کنتور نویسها تا می اومدن نوشتن برق و آب و گاز با لباس دخترانه برای کرم ریختن میرفتم حیاط میگفتن دختر خانم ال و بل و الکی با من لاس خوشکه می زدن …
 
 
حالا با گذشت 5 ، 6 سال کیرمم از لطف سجاد خیلی گنده شده بود حتی از مال سجادم گنده تر شده بود هم کلفت تر بود هم بلندتر خیلی زیبا هم بود ولی تخمام کوچک بود مال سجاد سیاه مثل افریقایی ها بود با کله گنده بد شکل با دو تخم خیلی درشت ولی مال من صورتی سفید تمیز با سر بادامی خیلی زیبا… حالا حس گاییدن هم در من بیدار شده بود البته بارها کیرمو به در کون سجاد می مالیدم دوس داشتم بکنم توش فقط بخاطر کنجکاوانه بود لذتی نداشتم سجادم شاید دوست داشت کیرمو بکنم تو کونش ولی کیرمو تا فشار میدادم کونش زود شل می شد ولی سجاد مدتها بود برام ساک می زد تحریک می شدم بعد می گایید چند بارم حتی آب کیرمو خورده بود من که زیاد می خوردم حالا کنجکاو شده بودم حس جدید به من بدجوری لذت میداد و خودمو جای سجاد یا مرتضی حس می کردم دوست داشتم جدی و با اشتیاق مامانمو بکنم کیرمم در نهایت سفت بودن بی تابی می کرد و لحظه شماری که کوس مامانو تسخیر کنه

تو بغل هم لبای مامان تو لبم تا برسیم رو تخت مامان منو لخت کرده بود
مامان هم که با تاپ و دامن بدون شورت اون روز که اواخر مرداد امسال بود نخستین سکسم و نخستین باری که کیرم تجربه گاییدن را می کرد مامانو خوابوندم روی تخت مثل خودم لختش کردم
لذت گاییدن را تازه تجربه کردم فهمیدم که سجاد هم کمتر از من در سکس لذت نمی برده و سکسهای منو مامان شروع شد حالا هم از گاییده شدن خودم لذت می بردم و هم گاییدن مامان خوشگلم مامان از اون روز هم به من کوس میده هم به سجاد
 
زمانی که بابا خونه است بابا تنها می خوابه طبق معمول سالهای قبل از بچگی تا الان ، منو مامان پیش هم میخوابیم حالا از اولین سکسمون به بعد مثل زن و شوهر واقعی لخت بدون هیچ لباسی بغل هم خوابیده و بدون ترس سکس می کنیم کوس و کون مامان بی نظیره هر دو تنگ و زیبا بدنشم مثل بلور سفید و شفافه بدون ذره ای افتادگی و چروک
چندتا فیلم مخفی که خودشم می دونه از سکسهای با سجاد گرفته ام که در روز تو هال روی کاناپه با جاسازی هندی کم با کنترل از راه دور گرفتم معرکه است
تا نگاه می کنیم طاقتمون تمام میشه نیمه کاره سکسمون شروع میشه
سجاد از سکس من و مامان خبر نداره سجاد یک سال از من بزرگتره از ادامه تحصیل منصرف شده برای سربازی دفترچه گرفته 20 آبان تاریخ اعزامشه من ادامه تحصیل میدم فعلا که بخاطر کرونا غیر حضوریم ضمنا بخاطر سابقه 35 ماه جبهه بابام که بسیج بوده میدونم معاف هستم شیش ماه سابقه بسیج فعال هم بابام برام خیلی وقته درست کرده به گفته بابام طولی نمی کشه معافیتم ابلاغ می شه گویا مامان به بابا وضعیت دگر باش بودنمو گفته چون حالا میفهمم که چرا به راحتی پذیرفت دوستم سجاد این همه نزدیک حریم خصوصی من و خانواده مان بشه
بابا تو سال 83 برای خودشو منو مامان تو تعاونی بسیجیان هر کدام یک میلیون سهام خریده چند وقته مال خوشو فروخته به 145 میلیون تومان مجوز یک طبقه رو ساختمانمان را گرفته میخواهیم تری بلکسش کنیم مال منو مامان هم الان هر کدام بالای 160 میلیون تومان می خرند ارائه داد بورس تهران خوشبختانه جزو اندک بورسهایی است که نیفتاده و رشد داره وکالتنامه دادیم بفروشه یک ملکی نزدیکی هامون هست خورده سرش مال ورثه است بخریم فکر کنم قولنامه کرده 750 میلیون از ته چسبیده به باغ انارمونه
 
#سندش اماده امضا شده بابا دیشب رفت #تهران با مشتری طی اش را تمام کرده امروز پول سهام منو مامان را بگیره دوستای #گردن #کلفت تو سپاه داره خیلی کمکش می کنند خیلی از #قیمت ها را به بابا می گن تو #بورس خیلی سود کردیم چون به بابام میگن کی میخوان قیمتا رو بالا و پایین کنن برای همین ما هیچوقت ضرر نمیکنیم چون خبرا از قبل بهمون میرسه منو مامان هم هر کدام دو تا ماشین پریروز بازم ثبت نام کردیم با تحویل سه ماهه  قطعا بالای دو برابر سود می کنیم البته ثبت نام ما با #پارتی #کلفتی که بابام داره سه سوته انجام میشه خلاصه ما مثل مردم عادی با #ژن #کیریشون نیستیم هر چی داریم از سپاه و رهبر عزیزمون داریم که که مثل ما سید هستش و میدونین که ما سید‌ها سرور مردم عادی هستیم چون خون پیغمبر تو رگامونه و میدونم رهبر عزیزمون دوست داره همه چیز در اختیار خونواده ی سپاهی‌ها باشه

مرسی که سرگذشتمو #خوندید
فداتون بشم
25 مهر 99

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *