داستان سکسی تقدیم به شما
–
خانوم به حرفام گوش کنین . من قصد مزاحمت ندارم . منطقی باشین . من چه جوری بگم که ناراحت نشین . خدا به شما صبر بده . این رسم روزگاره که آدما یه روز بیان و یه روز برن . می دونم براتون خیلی سخته که زود همه چی رو فراموش کنین . منم همچه انتظاری از شما ندارم . آدم پر رویی نیستم . شما باید زندگی کنین . سایه یه پدر بالا سر بچه تون بشه . نمی تونین منو مجبور کنین که بهتون علاقمند نباشم . از هر کی میخواین در مورد من تحقیق کنین بکنین . تا حالا آزارم به یه مورچه هم نرسیده . دختر شما رو هم مث دختر خودم میدونم . یه زندگی معمولی دارم . مال حرام نخوردم . تو دبیرستان تدریس می کنم . یه بنگاه معاملات ملکی هم دارم که هر وقت بیکارم درشو باز می کنم . کارم اونجا خیلی زیاده خیلی مشتری دارم و در آمدم از اونجا خیلی کمه چون دروغ نمیگم مشتریم زیاده و درآمدم کم . از قدیم قبل از این که ازدواج کنین دوستتون داشتم . حالا هم برام مهم نیست که یه بچه دارین و یه بار ازدواج کردین .. -حضرت آقا اگه روضه خونی تموم شد برین کنار میخوام رد شم . زینب زد تو ذوق کمال و برگشت به شهرشون که نزدیک دریا بود . کمالو از قدیم می شناخت . خیلی دنبالشو می گرفت ولی اون دلشو داده بود به حسن . حالا که شوهرش مرده بود دوباره سر و کله اش پیدا شده بود . زینب خیلی عصبی بود حس می کرد که به او تو هین شده . مرتیکه عوضی بی شعور فکر کرده شوهر هم مث پیر هن می مونه زود به زود عوض شه . حسن پیرهنیه که همش به تنم چسبیده فکرش خاطره اش داره دیونه ام می کنه . اون وقت این احمق میاد میگه باهام از دواج کن . با همه غم و غصه ای که داشت یه لحظه بی اختیار خندید .. هفته ها گذشت هراز گاهی سر و کله کمال به بهانه های مختلف پیدا می شد . پاتوقش دو ر و بر خونه پدریش بود . انگار کشیکشو می کشید . همسایه روبروشونم بود . یه مقدار پول تو دست زینب بود . زیاد نبود . می خواست یه زمین کوچیک بخره و بفروشه و سود کنه . اون و پدرش رفتن به بنگاه محل .. وایییییی کمال این جا چیکار می کرد می خواست بر گرده ولی پدرش نذاشت . پدرش علی آقا از موضوع با خبر بود -صبر کن زینب من به هیچ بنگاه دیگه اعتماد ندارم کمال پسر خوبیه حالا تو ازش خوشت نمیاد حق داری ولی اون که گناهی نکرده .. کمال اونا رو راهنمایی کرد منطقه ای رو که زمیناش تو بورس بودن بهشون معرفی کرد . یه مقدار پول داشت و با پول زینب قاطی کرد پول کمال خیلی بیشتر از پول زینب بود او اینو بهش نگفت و حتی قیمت خرید زمینو خیلی کمتر عنوان کرد ولی به اندازه باهاش شریک شد .چند وقت بعد زمینای اون منطقه به چند برابر قیمت فروخته شدند . کمال زمینو فروخت و پولو به طور مساوی بین خودشو زینب تقسیم کرد . پی در پی زمین می خریدند و می فروختند و تا یکی دوسال این کارو انجام دادند یه روزی کمال به زینب و پدرش گفت فعلا هر چی سود کردین کافیه بازار زمین دیگه داره راکد میشه . علی آقا خیلی خوشحال بود . می گفت من سی ساله کارمندی کردم به اندازه این دو سال کاسب نبودم . مدتها بود که کمال از عشق و علاقه اش به زینب چیزی نمی گفت . نمی خواست ناراحتش کنه . فقط یه نامه نوشته بود که چند ماه تو جیبش مونده بود و می ترسید بده به زینب . پاکتش داشت فرسوده می شد . یه روز که توی بنگاه تنها نشسته بود دید که زینب وارد شد و یه پاکت تودستش بود -تو که گفتی هیچوقت دروغ نمیگی همه کارهات از رو صداقته -چی شده زینب خانوم .-حالا فریبم میدی ;/;بیا اینو بگیر بازش کن . کمال پاکتو باز کرد . ششصد هزار تومن پول بود . -میدونی این چیه ;/;زیر بنای پولیه که تو از همون اول گذاشتی رو پولم تا من امروز صاحب این همه زمین و سر مایه بشم -درسته که بهت نگفتم . به خاطر خودت بود . می دونستم اگه بگم قبولش نمی کنی . حالا تو از کجا فهمیدی ;/;-چند روز پیش فروشنده رو دیدم . خیلی تصادفی متوجه شدم که همونه که بار اول ازش زمین خریدیم . دوست قدیمی بابا بود . اون روز که نذاشتی ببینمش . بگو بقیه بدهیم چند میشه . چقدر دیگه باید بدم راضی بشی وباشی .-هیچی ازت نمیخوام جز یه چیز . حالا که میخوای بری و دیگه نمی بینمت یه خواهش ازت دارم . پاکت نامه رو از جیبش در آورد و به زینب داد -این دیگه چیه ;/;صورت بدهیمه ;/;-خواهش می کنم بخونش . این شیشصد تومنم ببرش هدیه من به فاطمه باشه -آقا کمال بدهی من به شما خیلی بیشتر از ایناست . به هر جون کندنی بود کمال پولو بهش پس داد و نامه عاشقونه رو هم تحویلش داد . راستش زینب از این جوانمردی و مخفی کاری کمال خیلی خوشش اومده بود کاری کرده بود که اون با یه مقدار پول صاحب یه آپارتمان و دو قواره زمین بشه . کمال نخواست به روش بیاره . اون خیلی شانسی متوجه این جریان شده بود . ولی دوست نداشت که کمال بازم از عشق و علاقه و ازدواج بگه . هنوز عاشق حسن بود مردی که دیگه هیچوقت پیشش بر نمی گشت . هنوزم هر شب جمعه می رفت سر خاکش .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick
نوشته های مرتبط:
مثلث عشق
مثلث عشق 1
مثلث عشق 5
مثلث عشق 15(قسمت آخر)
مثلث عشق 12
مثلث عشق 3
مثلث عشق 6
مثلث عشق 7
مثلث عشق 13
مثلث عشق 9
مثلث عشق 8
مثلث عشق 14
مثلث عشق 4
مثلث عشق 10
مثلث عشق 11
مثلث مامان، نصیر، لالی (۱)
مثلث سکسی
مثلث عشقی با بهترین دوستم
مل مل عشق بازی عشق
عشق آرین:داستان نامعقول عشق پسرانه (۵ و پایانی)
عشق آرین: داستان نامعقول عشق پسرانه (۴)
عشق آرین: داستان نامعقول عشق پسرانه (۳)
عشق آرین: داستان نامعقول عشق پسرانه (۲)
عشق آرین: داستان نامعقول عشق پسرانه (۱)
گاهی خود عشق می ماند و گاهی زخم عشق
عشق با شهوت یا شهوت با عشق؟
گناه عشق یا عشق گناه؟
عشق، انتقام، عشق
و عشق… تنها عشق
عشق، عذاب،عشق
عشق دوم , عشق آخر
اواین عشق , آخرین عشق 3
چشمه عشق , معلم عشق
اولین عشق , آخرین عشق 4
اولین عشق, آخرین عشق 2
اولین عشق , آخرین عشق 9 (قسمت آخر)
اولین عشق , آخرین عشق 6
اولین عشق , آخرین عشق 5
اولین عشق , آخرین عشق 7
اولین عشق , آخرین عشق 1
اولین عشق , آخرین عشق 8
عشق وخیانت و عشق
عشق مرگ یا مرگ عشق
درد عشق
عشق قدبلند خوش تراشم
عشق رفته از دست (۳ و پایانی)
معلمی عشق است (۵ و پایانی)
عشق بی پایان
معلمی عشق است (۳)
عشق زاییده نفرت (۱)
یک زن: عشق و خیانت (۱)
عشق و خیانت (۱)
عشق به حمید بی احساس
عشق یا تجاوز یا لذت
عشق ممنوعه با استاد
در تناقض عشق و غرور
عشق تمام نشدنی من و زن داداشم
نفرت و عشق (۱)
عشق نه ساله شقایق که آخر سوزاندم
عشق و هوس با خواهرزن
ثمر عشق
عشق و خیانت
عشق ساغر
لذت عشق اول
نوید و مریم از جزوه تا عشق
سکس با عشق جان
طعم تلخ عشق (۱)
عشق دیرهنگام (۱)
لز با عشق زندگیم بعد از 2 سال انتظار
عشق و شهوت سارا گلی
نفرین عشق (۱)
عشق دیر وقت زهره (۱)
عشق اهورایی (۳)
از عشق تا امپراتوری جاودان
چه عشق ها
از عشق تا هوس وخیانت و….
عشق یا تنفر؟
زن عمو عشق قدیمی
عشق و سکس روتیندا
عشق اول و آخر روشنک (۳)
عشق و خیانت مریم
من و عشق مطلقه ام
عشق پولی
از عشق تا نفرت با زن شوهردار
عشق آخر عمری (1)
عشق اشتباه
زیبا ترین کابوس و عشق ممنوع
عشق کون دادن گی
اولین سکس با اولین عشق
عشق تلخ
عشق پنهان (13)
عشق پنهان (9)
عشق و هوس (1)
عشق دو برادر به یک دختر
عشق پنهان (6)
عشق و دروغ
عشق و حسادت با دوست دخترم
عشق، مرز از خود گذشتگی
جوانه عشق
عشق شیرین. نه ببخشید تلخ
پنج كيلومتر تا عشق
عشق، خیانت و جنایت (۱)
يك اتفاق، يك عشق
عشق سارا
غمی به سنگینی عشق (۱)
عشق ستاره
ندای عشق 88 (قسمت آخر)
رنگ عشق
نگاه عشق و هوس 72(قسمت آخر )
گناه عشق 179
هوس یا عشق قسمت دوم
سیزده عشق 13(قسمت آخر)
لبخند عشق
گناه عشق 112
ندای عشق 40
ندای عشق 4
ندای عشق 25
ندای عشق 10
عشق وثروت وقلب 21
سیزده عشق 8
ندای عشق 56
ندای عشق 70
ندای عشق 32
گناه عشق 182(قسمت آخر )
ندای عشق 62
نگاه عشق وهوس 43
بر بالهای عشق وهوس 6
استاد عشق 9
ندای عشق 43
آبی عشق 39
آبی عشق 55
آبی عشق 10
عشق وثروت وقلب 11
از عشق تا ضربدری 24
عشق وثروت وقلب 6
گناه عشق 103
آبی عشق 50
ندای عشق 66
نگاه عشق و هوس 50
آبی عشق 51
نقاب عشق 7
آبی عشق 91
گناه عشق 29
آبی عشق 43
گناه عشق 160
استاد عشق 19
گناه عشق 15
گناه عشق 38
گناه عشق 69
گناه عشق 61
اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
دیدگاهتان را بنویسید