این داستان تقدیم به شما
ایام عید 402 گ دوستم سیاوش با خانمش نگار و بچه هاشون مهمانم بودند اونها اهل بابل بودند منو سیا تو سربازی با هم دوست شدیم و هر دو مجرد تا تو عروسی هایمون همدیگرو دعوت کردیم رفت اومد داریم
پیشنهاد دادم ایام عید با خانواده بریم ایرانگردی اونم با خانمش حرف زد و قرار گذاشتیم
تو چهار شنبه سوری خونه ما جمع شدیم و صبح با دو ماشین که ماشین من ماکسیما و مال اون پژو پارس راه افتادیم هر دو دو بچه داشتیم دخترم ۷ساله پسرم ۵ ساله و سیاوشم مثل من
خانمم 32 ساله سفید بلوند بسیار خوشگل و خوش برخورد رفتارش کاملا اروپایی و تیپشم اروپایی خانم سیاوش بیش از اندازه لاغر و استخوانی و با رنگ پوستی کاملا تیره او بقدری استخوانی بود وقتی با شلوار لی کشی که تنش بود تو پیاده شدن در یک چمنزاری پای یک درخت بید قطوری اتراق کردیم تا ناهار بخوریم دیدم استخوانهای لگنش عینهو دو تیکه چوب ناجور زده بود بیرون نگار فقط چهرهاش زیبایی داشت اونم بخاطر چشم ابروی مشگی و موهای پرکلاغی نسبتا بلند البته به پرپشتی و انبوهی آنا نمیرسید.
به سیاوش گفتم خانمت مریض شده اینقدر استخوانیه؟
گفت نه از اولشم اینجوری بود دقت نکردی
گفتم بیچاره با او چطوری سکس میکنی با اون کیر کلفتت؟! خودت اینقدر خوشتیپ و خوش استیل چطور اینو پسندیدی؟!
گفت همه مثل تو خوش شانس نیستن فرشته و ستاره سینمایی آس بیست بیست گیرش بیاد من بدشانسم دیگه !! بخدا خودمم نمیدونم انگار عقلمو باخته بودم باهاش وصلت کردم گول چشاشو موهاشو خوردم طوری لباس میپوشید لاغریشو نمیدیدم! اما در عوض زنی بسیار تمیز آشپزی ماهر و مدیری بینظیر است مثا آنا ولخرج و مدلینگ هر لحظه یه تیپ لباس بپوشه نیست و دست به سیاه سفید نزنه و کارگر زن داشته باشه و … گفتم سیا من موندم تو اون کیر نکره ات که تو کص گشاد کژال چشاشو گرد کرد فریادش برد آسمون چه به سر نگار میرای دو شقه نمیشه؟
گفت یه چیزی بگم شاید باور نکنی خودمم فکر میکردم نتونه دوام بیاره اما تونستم شب زفاف تا تش بکنم توش اما پدرش در اومد بعد اون گشاد شد و دیگه خیلی درد نمیکشه اما سه ماه یکبارم بزور راضیش کنم سکس کنه میگه اصلن لذت نمیدونم چیه نه آبی نه احساسی!!
آنا چی؟
گفتم آنا شبی ده بارم بکنم باز دلش میخوا اون باسن گنده و رونهای پر و قد بلند اتفاقا کصش کشاد نیست مثل کژال فیت کیرمه!
گفت خوشبحالت تو بهشتی حسودیم میاد کاش به حرفت گوش میدادم
گفتم یادته گفتم این عکسی که برام فرستادی تو چهرهاش زنی ناتوان سکسی میبینم
گفت آره تو استاد این کارایی کاش دختر خاله آنا را میگرفتم چه بیچاره شدم! تو هم که با زن گرفتن دیگه دور همه جنده ها را خط کشیدی البته حقم داری آنا خواهرم باشه سر آمد زیبایی و زنیست که ایدهآل هر مرد سرکشیه ولی کاش کیرت مثل مال من کلفت بود …
تو همین حرفا بودیم آنا (خانمم) نگو تمام حرفای ما را شنیده! که اونور درخت بوده ما فکر میکردیم همشون لب جوی اب مشغول تماشای شنای قورباغه ،خرچنگ هستند
خیلی رک اومد گفت شما دو تا چرا پشت ما غیبت میکنید؟!
گفتم آنا جان خودت میدونی که من بی سانسورم اگه اشتباه گفتم بگو تا معذرت بخوام
سیاوشم گفت راست میگه غیبت نمیکردیم …
آنا گفت نگار زن خوبیه گناه داره تو را خدا کسرا بهش یه موقع چیزی نگی مسافرتمون جهنم بشه گفتم مگه دیوونم من ندونستم تو پشت درخت گوش وایسادی سؤال کردم
گفت اولا من گوش نمیکردم بلکه شنیدم چون نشسته بودم صندلی هم شاهده دوم حالا که بقول تو و سیاوش من مانکنم چه گلی بسرم زدی؟! شما مردا ناسپاسین هر دو را میگم .
عوضش ببین نگار اندازه نیم کیلو طلا تو دستاشو گردنشو گوشش داره شوهرش اینجوری پشتش غیبت میکنه! (حرفای دو پهلو!!)
اما من یه گلوبند ریزه میزه و با این انگشتر ظریف و یه دستبد ظریف و یک جفت گوشواره سبک شاید جمعش ۳۰ گرمم هم نشه!!
گفتم تو خودت نخواستی وگر نه من هر چه گفتی دریغ نکردم میخای تو همین اولین شهر(تبریز) که قرار دو روز بمونیم بیشتر از نگار برات طلا بخرم؟! البته بلوف میکردم و اخلاق زنمو میدونستم
گفت شوخی کردم تو راست میگی اگه میخواستم میگرفتی
ناهارو خوردیم آنا با یه ساپوت چسب مشگی بولیز آستیندار بدون مانتو درست روبروی منو سیاوش به حالت چمباتمه نشست نقش کصش کاملا پیدا لب های کصش کلفت و چاک کصش انگار نه شورت نه شلوار تنشه آشکارا زده بود بیرون هر چه اشاره کردم انگار نفهمید
سیاوش هر چه میخواست نگاه نکنه اما چشاش قفل کص زنم بود
نگار هم مثل خدمتکار سفره و غذا را میچید تا اومد بشینه آنا پا شد چهارزانو نشست نگارم حالا با یه ژاکت بافت کلفت زیرشم چندتا لباس
سردش بود گفت خوشبحالت آنا سردت نیست من دارم یخ میزنم ژاکتشو پیچید به دور باسن بهتره بگم استخوانهاش و نشست پیش آنا
غذا را خوردیم و خواستیم راه بیفتیم بچه های سیاوش هی گیر دادن ما میخوایم تو ماشین عمو بشینیم تا اماده حرکت شیم هر چهار تا بچه تو ماکسیمای من بودند آهنگ روز گوش میدادند
انتظار داشتم آنا بیاد جلو بشینه بچه ها عقب اما آنا رفت تو ماشین سیاوش عجیب تر اینکه نگار بزور اونو جلو نشوند راه افتادیم
تا تبریز رفتیم و یک سوئیت خیلی شیک برای دوشب اجاره کردیم متاسفانه یک خوابه بود اما هال بزرگی داشت من قبول نمیکردم اما زنا موافق بودند بازارو گشتی زدیم و خرید کردیم وقت شام نزدیک سوئیت غذاخوری شیکی بود رفتیم شام خوردیم اومدیم سؤیت
نگار منو آنا را گفت شما تو اتاق خواب بخوابین منو سیا و همه بچه ها هال میخوابیم
من گفتم نه تو با سیاوش تو اتاق خواب بخوابین من با بقیه تو هال
قبول نکرد تخت مستر بود بزرگ دونفره آنا بعد ساعتی گفت بیچاره نگار تشک هم زیرش نیست یک مشت استخوانه موافقی بگم با سیاوش بیان چهارتایی رو تخت بخوابیم گفتم آره اما دلم سکس میخوا بذار بعد سکسمون قبول کرد و با تمام شدن سکمون دوشی گرفتیمو خودمونو خشک کردیم آنا موهاشو خیس نکرد لباس سبکی پوشید رفت بعد چند دقیقه دیدم سه تایی اومدن تو
زنا وسط و ما دو سمت کنار خوابیدیم
چراغ را که خاموش کردم آنا بولیزی که تنش بود را در اورد با لباس خواب بسیار سکسی که زیرش بود خوابید با نگار پچ پچ کردن و اونم انگار یکی از لباساشو کند من سکسمو کرده بودم سیر
سیاوش بیچاره خمار
ساعاتی گذشت خواب و بیداری بودم آنا پشتشو کرد سمت من اتاق کاملا تاریک بود چسبیدم به آنا کیرم باز بلند شد گذاشتم لای پاش برگشت با دستش ویشگونم گرفت که نکووون
منم دست کشیدم
و خوابم برد خوابم واقعا سنگینه
نمیدونم چه ساعتی بود با تکان رو اندزام و تخت بیدار شدم فهمیدم آنا انگار جایی رفته بوده
دید بیدارم گفت دستشویی داشتم رفتم و اومدم شکی نکردم نزدیک سپیده دم بود ساعتمو پاییدم شبنما ساعت ۴:۵۵ را نشون میداد خوابم پرید آنا کونشو کرد سمتم و ده دقیقه نشد خوابش برد دلم خواست کیرم سیخ بود پیراهنشو دادم بالا دستمو آرام کشیدم باسنش شورتشو بدم پایین دیدم شورت تنش نیست کیرم بلندیش بیش از ۲۰ سانته اما زیاد کلفت نیست کیرمو آرام سر دادم لای باسن آنا حس کردم انگار یک عالمه آب لیز لای پاشه تعجب کردم که چرا اینهمه خیسه دستمو بردم آبشو لمس کردم بو کردم شاش نبود بوی آب سکس بود!!
تا دستمو برای دومین بار بردم بیدار شد
تو گوشش گفتم چرا اینهمه خیسی چرخید سمتم تو گوشم گفت هیییس میشنون
آبو باز نکردم تو حمام شاشیدمو پاشدم
گفتم شورتت کو گفت تاریک بود کمی خیس شده بود در آوردم آویزون خشکن تو حمام کردم
گفتم چرا بو شاش نمیدی
گفت کصمو پر آب کرده بودی مگه تمامی داشت تازه نصفشم هنوز تو رحممه آبستن نشم صلوات!
خوابیدیم
آنا زیاد به خرید علاقه نداره بر عکس، نگار عاشق خرید بود منم عشق خریدم گفتم بریمم خرید بچه ها خوشحال آنا گفت من نمیام میمونم ناهارو درست کنم آخه همه چیز برده بودیم
اخلاقشو میدونستم انا موند ما همه رفتیم خرید
بعد ساعتی آنا زنگید لیست خرید داد گفت کوفته تبریزی میخوام درست کنم اینارو بخر بیار کم دارم
لیستو دادم سیاوش گفتم تو باسلیقه تری میبینم حوصله گشتنم نداری اینا را بخر بده آنا اگه کمکی خواست بمون براش کمک کن هر چند میدونم قبول نمیکنه میخا ثابت کنه که آشپزیش هم مثل تعریف از خانمت خوبه
سیا گفت خودت برو زبان زنتو خودت بهتر میدونی من زبانم تلخه آنا از من بدش میاد خندیدم گفتم نه آنا شوخه اگه با تو کل کل میکنه بدل نگیر اخلاقشو من میدونم با بی میلی پذیرفت و رفت
منم بقیه را بردم شاه گولی و اطراف بعدش بردمشون آرامگاه شهریار و موزه حدود ساعت دو بود سیا زنگ زد ناهارو آنا درست کرده میگه برم نون بگیرم هر جایید بیاین
اومدیم سیا و آنا میزو اماده کرده بودند منم میدونستم آشپزی آنا بینظیره حتی از نگارم سرتره نشستیم و مشغول شدیم بهبه و چهچه ناهارو خوردیم به یک چیز غیر عادی شک کردم
آنا یه بولیز یقه اسکی پوشیده بود خیلی خودشو پوشونده بود! خیلی هم اون بولیز بهش میاومددطوری که هوش از سرم برده بود بافت ابریشمی یا آنقوزهی بود محشر اما کاملا پوشیده دیروز خریده بودیم جفت خریدیم یکی برای من یکی برای آنا سیا و نگارم خریدن
فرصتی دست داد گفتم آنا خیلی اسلامی شدی؟
اخمی کردو گفت انتظار داشتی پیش سیا لختی بگردم ؟! چرا خودت نیومدی سیا را فرستادی نمیگی نامحرمه
گفتم آنا ما رفت اومد خانوادگی داریم تو پیش سیا آستین حلقهای میپوشی شلوارک میپوشی دامن بالای زانو میپوشی انتظار نداشتم این ناسپاسی و ظن غلط از سیا را از تو بشنوم!؟
گفت من پیش تو لختم باشم نمیترسم خودت میگی رفت اومد خانوادگی نه منو سیا تنها تو یه اتاق! اون چندین ساعت!!
من هر لحظه مردمو زنده شدم هر چند سیا چش و دل پاکه.
گفتم اتفاقا تو وقتی سیا تنها میاد لباس راحت تر میپوشی اما وقتی با زنشه لباسات پوشیده تر میشه
گفت چند بار بهت بگم خانمش بدنش زیبا نیست نه سینه داره نه باسن و نه ران همش استخوانه فقط چش ابرو کمی زیبایی صورت داره من بخاطر خانمش پوشیده میپوشم خجالت نکشه و … تا حالا هم با سیا این همه تنها زیر یک سقف نبودم که بدونی پوشسم چجوری باید باشه
گفتم ببخش راست میگی حق با توس قبول کردم حرف درستی میگه
آخه منم بارها خونه سیا تنها رفتم خانمش لباس خونه تنش بوده دیدم مانتو پوشیده
عصر همگی رفتیم بیرون قرار شد شامو حاضری یه چیزی زنا درست کنند بچه ها اویزون شدن کباب بناب که مجبور شدیم کباب بخوریم برای خواب بیایم سوئیت تا رسیدیم بچه ها نشستن پلیاستیشن بازی کردن و سیا دیدم با نگار پچپچ میکنند بعدش آنا گفت من خوابم میاد شما ها هم هر وقت اومدین بیاین سیا بمن گفت برو با خانمت منو نگار میخایم اون تابلو پازلی را که خریدیم جور کنیم شبم پیش بچه ها میخوابیم راحت باشین من که شب گذشته بدخواب بودم تو ماشالا مثل دیو سپید سرتو که میذاری رو متکا خوابی
تو دلم گفتم چه بهتر امشب تا صبح میخوام آنا را بکنم
چون با بلیز یقه اسکی صد برابر سکسی تر شده بود چسب تنش بود پستی و بلندی های تنشو زیباترم کرده بود
تا رفتم تو آنا با همون بولیز رو تخت دمرو دراز کشیده بود باسن و قوس کمرش دیوونه کننده زیبا بود تا درو باز و بست کردم چرخید خنده ای کرد گفت بیا تا نیومدن خیلی دلم میخااا
گفتم چرا لخت نشدی؟
گفت ترسم بود نکنه نگار با سیا بیان گفتم اونا امشب نمیان تا صبح میخوام رو کیرم بالا پایین بشی و پارت کنم
گفت چرا گفتم نمیدونی با این یقه اسکی چقدر سکسی تر شدی میخواستم بجای ناهار اون سینه هاتو درجا بخورم لامذهب چی کرده بودی بیچاره سیا باور کن اون چند ساعت انگار تو انفرادی با پا آویزان بوده نه تووو
گفت چرا؟!
گفتم من مردم میدونم چی میگم هیچ مردی نمیتونه جلو هوس و شهوتشو در کنار زنی به زیبایی تو بگیره اگرم بگیره دیوونه میشه ! تو خبر از زیباییت نداری تو دنیا لنگت نیست به مرگ خودم از ته دل میگم ذرهای اغراق در کلامم نیست .
گفت از نگاهات خوندم از بولیزی که پوشیدم چقدر برق شوق و سکس میباره بخاطر اون درنیاوردم
گفتم فدای زن خوشگلم بشم جووووون بگیر که اومدم لخت شدم و افتادم جونش تا خواستم بولیزشو در بیارم گفت درو قفل کن چراغم خاموش نورش از شیشه بالای در بیرون نره
اطاعت کردم تا بخوابم پیشش چراغ و بعدش چراغ خوابم آنا خاموش کرد گفتم چراغ شبو بذار روشن باشه گفت نه
تو تاریکی محض مشغول سکس شدیم گفت میخوام تو بدنم لکه سالم نذاری دوس دارم کبود و لت و پارم کنی البته بارها این کارو کرده بودم گفتم مسافرتیم بده خیلیم دلم میخا تو معذب میشی
گفت میخوام نگار و سیا اتفاقا ببینن چکارم کردی اخه سیا از دهنش پرت کرد که نگار میگه انا بارها گفته میانشان سرده ماه به ماه سکس نمیکنند
منو میگی دیوونه شدم گفتم سیا گفته؟! گه خورده با اون زن اسکلت متحرکش
گفت آره حالا نری بذاری تو مشتش
گفتم نخیر پس منتظر باشه ببینه ما سردیم یا اونا حالا که نمیخواستم بگم بخدا بارها گفته ما سه ماه به سه ماهم سکس نداریم من گفتم نشده شبی منتو سکس نداشته باشیم حتی زمان پریودیت گفتم از کونش میذارم
گفت ماشالا پس ابرومو پاک بردی دیگه
گفتم مگه نمیخای به هردو ثابت کنی منوتو سکس حتی هارد سکس داریم ترست چیه؟!
مشغول شدیم بدجوری حشرم زده بود بالا دو دقیقه نشد نتونستم خودمو کنترل کنم هنوز به گاز و مک زدن سینه هاش که میگفت مکشون بزن گازم بگیر گردنمو سیاه کن نرسیده بودم تنها یه گاز از بغل سینش گرفته و مک میزدم که آبم فوران کرد تو کصش
آنا داشت بزور سینهاشو میکرد دهنم که گازشون بگیر منم تو راهم اما من دیگه میلم تمام شده بود گفتم بمونه سانس بعد تا راضی شد و کمی قهر کرد و پشتشو کرد بمن ماساژش دادم دعوام کرد و …
ساعتی سپری شد سینهاشو مشت کردم و باسنش نوازش کردم کیرم سیخ شد دید سانس دوم که قطعا کمتر از یکساعت نخواهد کشید شروع شد ناز کنان بغلم کردو پیش رفتیم 69 شدیم با اشتیاق آب خودمو خودشو خوردم هنوز کصش پر ابمون بود
برگشتم رو سینه و لباش سرشو از تخت آویزون کرده بود پوزیشنی که کشته مردشم برای خوردن گلوش که حساس ترین جای تنشه البته همهجاش حساسه اما سینه و گلوش سنسورهای بسیار حساسشه
داشتم گلوشو لیس میزدم تو تاریکی چشاشو نگاه میکردم که خیلی نا محسوس دیده میشد موبایلم زنگ زد درست روی پاتختی بغل چراغ خواب بود دستمو بردم که موبایلو خاموش کنم نگاه کردم تا زنگ تموم بشه نور صفحه صورت و تخت سینه و گلوشو روشن کرد
وااای خدای من چی دیدم؟!!!!
گلوش جای سرخی لب و سینه هاش شخم شده بود تا بخودش بیاد وانمود کردم چیزی ندیدم !
موبایلو خاموش کردمو حسم پرید خواستم چراغو روشن کنم یه حسی گفت سفرو زهرمارش نکن انسان جایزالخطاس
وانمود کردم که طوری نیست کمی زیر لب مخاطب را ناسزا گفتم مشغول شدیم تو ذهنم آوردم که سیا چطوری زنمو گاییده تعجبم تازه شروع شد که بیشتر داغونش کنم انگار دیوونه شده بودم طوری که از چند جای تنش خون در اوردم و شیرینی خونشو تو گلویم حس کردم تو سکس چند بار تکرار کردم سیای بی عرضه اگه من جا تو بودم آنا را بیست با میگاییدم آنا اول دعوام کرد تشر زد اما بعدش بی خیال شد حتی گفت کاش میدادم سیا هم کصمو پاره میکرد با اون کیر کلفتش !! حالا شکی نداشتم که سیا حسابی آنا را گاییده من کیر سیا را تو سربازی دیده بودم بی اندازه کلفت بود
راست میگفت سیاوش کیرش بلند نبود حدود شاید ۱۴_۱۵ سانت بود اما بسیار کلفت بود
چون تو سربازی که با هم دوست شدیم چندین بار تیکه بلند میکردیم میگاییدیم یک روز دختر مو بلوندی که درست تیپ آنا بود من گیر آوردم البته شوهرش شهید شده بود خیلی راحت دوست شد تو خونه خودش یکبار من گاییدم خیلی خوشگل بود اسمش کژال بود اما کصش کمی گشاد ، اونجا بود که گفت کیرت تا نافم میاد حیف کلفتیش کمه خخخ
بار دوم قرار بود خواهرشم بیاره سیاوش بکنه رفتیم خونش خواهرش نشد بیاد خودش گفت به هردوتون میدم منو سیا بارها ارزو میکردیم یکی پیدا کنیم دو کیره بکنیمش
بعد پذیرایی هر سه رفتیم رو تخت اول قبول نمیکرد اما میدونستیم ناز میکنه اونجا برای اولین بار کیر همو دیدیم
کژال تا کیر سیا را دید گفت تو از کصم بکن کسرا خان هم از کونم
سیا گفت من کون دوس دارم گفت تا حالا کون ندادم شوهرم فقط از کص میگایید نه، مال تو را هرگز نمیتونم تحمل کنم واقعا کیرش عجیب بود از کیر من تیره تر کلفتیش اندازه دقیقا بطری نوشابه یکنفره
کژال کیر هردوی ما را نشوند رو تخت ساک زد مال من دراز و خوشگل اما نسبت به مال سیا نازک اما دو برابر بلندی مال او!
دو نفره کژال را گاییدیم کونش حسابی تنگ بود خیلی طول کشید تا کردم توش تو کونش که جلو عقب میشد به کیر سیا میخورد که کص به اون گشادی را پر کرده بود و کش می آورد … بارها کژال را دو تایی در طول سربازی گاییدیم من مسئولیتی تو دادن زمین شهری به نظامیان داشتم یک قطعه زمین شهری برای مسکن به کژال تخصیص دادم دربست زیر کیر منو سیا بود تا سربازیمون تموم شد
گردن انا را سیاه نکردم ولی انگار دارم شدیدن مک میزنم به حد کبود شدن نمیکردم
اما سینه هاش چرا چون با دستش بزور میکرد تو دهنم تا گاز بگیرم سانس دوم بیش از یکساعت گاییدمش چنتا گازم از باسنش گرفتم و خوابیدیم
نمیدونم چه وقت شب بود حس کردم آنا از سمتی که بغلم بود نیست عوضش پشت به پشت منه! انگار میخا بلند شه بیدار شدم!!
کمی گذشت دیدم نه با کمی فاصله جلومه که بغلش کردم انگار خواب بود
خودمو زدم خواب فهمیدم سیا با زنش اومدن بعد سکس ما یواشکی خوابیدم رو تخت سیا چسب من زنها کنار فهمیدم ممکنه اتفاقی بیفته
نیمساعتی شاید گذشت سیا تکانی خورد من خودمو خواب کامل زدم سرید رفت پایین حس کردم آنا را از پاش تکان داد انا بیدار بود یا شد
دست من رو باسن انا بود یواش دستمو برداشت گذاش رو خودم فهمید تو خواب سنگینم
خیلی آرام از تخت سر خورد پایین سکوت حکمفرما بود تا صدای باز شدن در حمام داخل اتاق باز شد و بسته شد چراغ حمام روشن شد چون از لای پایین در کورسویی نور دیده میشد درب آلومنیومی بود شیشه اش دو طرف آئینه کیپ فقط پایینش کمی درز داشت پا شدم رفتم پشت در اصلا حرف نمیزدن صدای بوسیدن یا شاید خوردن سیا کص زنم بود مارچ و مورچش ضعیف شنیده میشد تا صدای آخخخخ آنا را خیلی واضح شنیدم و صدای برخورد سیا به باسن آنا خیلی ضعیف و نامحسوس شنیده میشد گاهی پچپچ شان هم بگوش میاومد ولی معلوم نبود چی میگن شاید یک ربع گذشته بودساکت شدن آنا گفت تو بخواب من میام رو کیرت اینو واضح شنیدم چون نزدیک در اومده بودن قبلا معلوم بود زیر دوش آنا دستاش به دیوار بوده سیا از عقب کصشو میگایید حمام کوچک بود طولش کمتر از ۱۸۰ سانت بود فهمیدم که سیا خوابیده آنا رو کیرش سوار شده چون آنا از این پوزیشن خیلی خوشش میاومد و زود آبش می اومد حالا چلپ چلپ کیر و کوص را هم میشنیدم و نفس نفس زدن آنا کاملا مشهود بود و آخخخخ و آرام شدنش! و چلپ چلپ حاکی از ارضا شدن آنا بود میدونستم الان آنا میخوابه رو سیا و باید کمرشو ماساژ داد تا از اوج به حالت طبیعی برسه اما صدای گوز مانندی هم شنیدم اول فکر کردم یکیش گوزید اما ادامه داشت دونستم انگار سیا ارضا نشده حالا داره زیر انا کمر میزنه برخورد کمرش به سرامیکه که صدا میده درست بود چند دقیقه ای گذشت صدا افتاد برگشتم سر جام طولی نکشید سیا اومد خیلی با احتیاط خزید جاش بعد اونم آنااومد وخزید سر جاش
حدود شاید بیست دقیقه یا نیم ساعت طول کشید کارشون…
دیگه شکی نداشتم که داستان چیه و ورا یقه اسکی پوشیده و چرا منو مجبور کرده کبودش کنم منم چون آنا را دوست دارم شش و بش کردم که روی اون کاراش خاک بدم تصمیم گرفتم خودمو کاملا ببو و بی اطلاع نشون بدم حتی وانمود کنم که همه اون لک و سیاهی ها کار خودمه
صبح آنا را بیدار کردم تو گوشش گفتم خبر داری سیا و نگار اومدن شب پیش ما خوابیدن؟
با تعجب گفت نه!
گفتم ببین !
لبخندی زدو یواش گفت خوب شد سکسمون را متوجه نشدن
گفتم میشدن هم باکی نبود
خندید
گفتم تا خوابن بریم حمام رفتیم زیر نور لامپ حمام دیدم سیای نامرد تن آنا را کرده مثل پلنگ چند جای گردنشو چنان مک زده و خورده از قرمزی به بنفش و کبودی رفته
سینه هاشو دهها جاشو جای دندوناش نقش بسته و کبود شده اونجاهایی را که من خورده بود سرخ شده میدونستم تا ظهر اونا هم رو به کبودی میره همدیگرو لیف زدیم تو حمامم یه دل سیر گاییدمش درست همانجوری که سیا گاییده بود را تکرار کردم و امتحان کردم حدسم درست بود کمر که زیرش میزدم صدای گوز می اومد ی حسی بمن میگفت سیا پشت در فال گوش ایستاده هی باصدایی که بشنوه حرفای سکسی میگفتم به آنا میگفتم جندهی من کیه؟ میگف من و … آنا که به اوج رسید من هنوز ارضا نشده بودم به دو علت شب دو بار سکس کرده بودم دوم کص آنا پر آب سیاوش بود لیز و انگار گشاد شده بود شل بود آنا تا آبش اومد عاع عاع کنان افتاد رو سینم کاری کردم که صدای برخوردمون مشخص بشه سرمو سمت در گذاشته بودم آنا هم حالا هردو دهنمون سمت و چسب در بود آنا داشت مراحل اپیلاگ را طی میکرد من کمر میزدم و صدای گوز قوص کمرم حسابی حمامو گرفته بود آنا گفت حالا نگارو سینا بیدار نباشن فکر کنن منم که میگوزم چرا اینجوری میشه گفتم کمرم با سرامیکه نترس بذار بشنون هر چند که توپم اونها را بیدار نمیکنه از تخت تا حمام بیش از دو متر فاصله است حالا میخام زیر دوش زیر اب از کونت بگام آنا گفت نه ترا خدا صابون بزن دستم به دیوار میزنم اونجوری بکن آب مثل اون شبی پدرمو در میاره نمیتونم رو باسنم بشینم آبروم میره گفتم باشه هروقت آمادگی داشتی پاشو از روم با صابون میکنم ماساژ دادنشو ادامه دادم تا ریلکس شد پاشدیم گفتم دستاتو بذار دیوار سرپایی بکنم گفت این دیوار نه بریم زیر دوش گفتم اگه یهوی آب باز شد گناه من نیستا اینارو طوری حرف میزدیم راحت کسی پشت در بود میشنید
گفت آخه میترسم صدای چلپ چلپ بیدارشون کنه گفتم خدا کنه بیدار شن منوتو زنو شوهریم اونا هم بلکه بعد ما همین کارو کنند
دستاشو زد دیوار جنب در محکمو بی ملاحظه کیرمو فرو کردم کونش که انتظار نداشت جیقش دراومد اما نصفه راه ارامش کرد گفت یییییییوووواش کسراااا گفتم اگه جای کیر خودم کیر سیا بود چی میکردی گفت مال اون که ابدا بشه تو کونم گفتم مگه دیدی؟ گفت خودت میگفتی کژال را چی کردین فدای کیر خودت بشم که تو هر حالی مص و کونمه میکنه یه ذره کلفت بود خوب بود خخخخ
داشتم به ارگاسم میرسیدم که گفتم بریم زیر دوش دو سه تا بزنم ابم اومده آنا فهمیددحالمه قبول کرد رفت دستشو زد دیوار من درو یه لحظه باز کردم سیا با کله افتاد تو حمام خخخهخخهخ
گفتم عوضی اینجا چی میکنی گفت صداتون اتاقو ورداشته درو بستم دیگه آنا نذاشت بکنمش که به زور کردم تو کصش آبمو ریختم
گفت دیدی ابرومان رفت گفتم بذار بفهمن که منوتو چقدر هاریم خشک شدیم به سیا گفتم اون لباسای ما را بده حالا نوبت تو نگاره نگار واقعا هنوز خواب بود اما با صدای من بیدار شد و خندید
لباس پوشیدیم اومدیم سیا و نگارم دوش گرفتن صبحانه را آماده کردیم گردن آنا و شرو خط سینش چندین جا سیاه شده بود هر چهارتا میخندیدیم تنها من بودم که از کل ماجرا خبر داشتم سفرمان بیست سه روز طول کشید چندین بار گذاشتم در خفا سیا و آنا سکس کنند من خودم بعد ازدواج چندین زن را گاییده بودم به آنا حق میدادم اون هم تنوع را تجربه کنه هر بار با سیا سکس میکنه انگار تا دفعه بعد که شایددیک ماه شاید کمتر یا زودتر باشه شارژه و با حرارت چند جانبه از سکسش لذت میبرم چون حس میکنم چقدر از ته دل مخصوصا به اوج که میرسه وحشیانه بوسم میکنه و چشمای زیبایش وحشی تر میشه و مثل پلنگ منو لت و پار می.کنه به طرز عجیبی منو میبوسه و منم بدتر از او جوابشو میدم دلم بحال نگار میسوزه که آناتومی جسمش او را ناکارآمد کرده سیا بارها اعتراف کرده که قبل از اون سفرمان تا کنون که بهمن ۱۴۰۲ است با نگار سکس نداشته و هرگز هم نگار اشتیاق نداشه و ندارد سه روز پیش که میدونستم با آنا یک سکس طولانی پیدرپی داشته گفتم سیا شنگول بنظر میرسی نکنه دندونت جایی گیر کرده
گفت از تو چه پنهان با زنی شوهردار چند وقتی هر از گاه سکس دارم که دنیایم را بهشت کرده
گفتک خوشگلع؟
گفت تو دنیا لنگه نداره
گفتم به خوشگلی کژال هست؟
گفت کپ کژاله اما خیلی تنگ و زیباتر و تنش تراشیده تر از آن
گفتم ناقلا منم خبر کن با بکنیم تو تک خوری
گفت اولا تو با داشتن آنا نیازی به کسی نداری دوما اون زن شوهر داره لو بره آبروش میره منم باید خودکشی کنم!
گفتم بخاطر یک جنده و فاحشه که به شوهرش خیانت میکنه تو خودکشی میکنی
گفت کسرا این حرفتو دیگه تکرار نکن اون جنده نیست اون پاکترین و زلال ترین زن و موجود جهانه اگه یکبار دیگه این اراجیفو از دهنت بشنوم دیگه به روت نگاه نمیکنم!
گفتم آخه میگی شوهر داره شوهرش با شخصیته از تو خوشتیپ تر و عالی تره اگه خیانت نیست پس چیه ؟
گفت از خود گذشتگی
گفتم خوب لابد شوهرش ارضا نمیکنه به تیپ و خوشگلی مرد نیست که شاید زنه دوسش نداره
گفت برای شوهرش جونشو میده منو فقط زمانی دوس داره که نیازمون تمام بشه بعد اتمام فقط انگار دوست نزدیک شوهرشم دور از تو مانند خودمو خودت
گفتم گیجم کردی مگه میشه
زی شوهرشو بپرسته کمبود نداشته باشه با یکی دیگه پایینتر از شوهرش سکس کنه؟
ترا جون همون زن بگو کجاست نشونش بده ببینم سلیقت چطوره؟
گفت هرگز ازش عکس نگرفتم اگه ناراحت نشی درست شکل آناست با یه تفاوتهای بسیار کم و ناچیز
گفتم چقدر براش هزینه میکنی؟ چقدر تیغت زده تا حالا
گفت دیناری هزینه نکردم و اگر هدیهای بدمم هرگز قبول نمیکنه چون نیاز نداره میگه در اون لحظاتی با هم سکس میکنیم هردو لذت میبریم حتی حاضره اون هزینه کنه که من قبول نمیکنم
تو حرفامون آنا رسید حرفو برگرداندیم آنا گفت باز غیبت؟!
گفتم آره غیبت خیسی موهای آنا خبر از استحمام میداد پرسیدم چرا تنهایی رفتی منم خبر میکردی
گفت میخواستی لابد سیا را هوایی کنی با کله بیاد حمام خخخخ
گفتم نه دیگه نمیاد از تو چه پنهان سیا از اون سفرمون به اینور یه دوس دختر بسیار زیبا تو حدود شکل و تیپ تو پیدا کرده که نیاز گذرای هر دو با سکس های گهگاهی رفع میشه میدونم تو راز داری اون دختر شوهر داره ولی زنه شوهرشو خیلی خیلی دوس داره برای تنوع این کار را میکنه تا شوهرشو راضی تر و خودشو پر انرژی تر نگهداره
آنا گفت عجب!!!؟ آقا سیاوش کسرا راست میگه
جای بوسه و گاز سیا در خط سینه آنا مشخص بود و متوجه نبود سیا نگاهی به آنا کرد آنا فهمید که جای لبش را ممکنه من ببینم لباسشو جابجا کرد منم هیچی ندیده بودم و ندیدم
شربت و میوه ای آورد پرسید کی رسیدی گفت چند ساعتی میشه
میدونستم هر دو از ظهر تا عصرربغل هم بودند و از هم که سیر شدن جدا شدن
گفتم بله آقا سیاوش از رنانیکه دوس دخترشچ پیدا کرده دیگه منوتو اخ شدیم هر سه خندیدیم همه میدانستیم چرا میخندیم اما اونا نمیدونستند که من علت خندیدن انها را میدانم ولی اوندو به من میخندیدن که ندانسته میمیخندم خخخخخخخ
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید