این داستان تقدیم به شما
من عرفانه هستم 45 سال سن دارم و متاهل و دوتا بچه
دختر بزرگم 19 سالشه و دانشجو دختر کوچیکم 9 سالشه و کلاس سوم ابتدایی
ما خانواده آرومی هستیم و کاری به کار کسی نداریم
قضیه اینه که چند سال پیش یکی از فامیلای شوهرم خیلی مزاحمم شد تا بتونه مخمو بزنه ولی من بهش راه ندادم و قضیه تموم شد…
چند وقت پیش تو اعتراضات دختر منو تو دانشگاه بخاطر شعار دادن بازداشت کردن و ما هر چی رفتیم و اومدیم آزادش نمیکردن و مارو تهدید میکردن همش
خلاصه یکی از آشناها گفت محمود تو اطلاعات سپاه هست و خیلی خرش میره برید از اون کمک بگیرید
محمود همون فامیل شوهرم بود که قبلا مزاحمم میشد…
مجبوری با شوهرم رفتیم خونش و قضیه رو گفتیم اونم گفت نگران نباشید فردا آزادش میکنم ماهم خوشحال برگشتیم خونه…. شب محمود تو اینستا بهم پیام داد که فقط به این شرط نجاتش میدم که با من سکس داشته باشی…
خیلی داغون شدم اولش خواستم به شوهرم بگم بعدش ترسیدم بلایی سر دخترم بیارن….
خلاصه تا صبح خوابم نبرد.. تا اینکه پنج صبح بهش پیام دادم باشه قبول میکنم
پیام رو دید ولی جواب نداد
ساعت یازده زنگ زد به شوهرم که دخترم رو آزاد کردن ماهم با خوشحالی رفتیم اوردیمش خونه…
شبش بهم پیام داد که فردا ساعت 10 صبح بیا به این آدرس…
گفتم نمیرم ولی بعدش ترسیدم واقعا
گفتم نهایت یکبار میرم باهاش حرف میزنم بلکه بی خیال بشه به هر حال صبح رفتم به آدرسی که داده بود یه ساختمون تقریبا قدیمی تو خیابون آزادی…
رفتم داخل معلوم بود خونه مجردیش بود
این محمود خیلی خانم باز و عوضی بود تو فامیل همه میشناختنش ولی کسی جرات نداشت بهش چیزی بگه
چند سال پیش خواهر شوهرم رو میکرد و من از اون شنیدم که میگفت محمود گفته هر جور بشه عرفانه رو میکنم مخصوصا اون کون گندشو
من هیکلم معمولیه فقط کونم کمی گنده هست با سینه های سفید 85که خیلی ها تو فامیل دنبال من بودن ولی من اینکاره نبودم
رفتم داخل دیدم محمود داره سیگار میکشه و بساط مشروب و خوراکی جلوشه
گفت بیا بشین رفتم کنارش نشستم برام ریخت ولی من نخوردم
اون میخورد منم بهش التماس میکردم بی خیال بشه بعد از ده دقیقه یه ربع به حرف اومد گفت برو تو اتاق لخت شو بیام
اشکم سرازیر شد فهمیدم راهی ندارم رفتم تو لخت شدم نشستم رو تخت دو سه دقیقه بعد محمود لخت اومد تو اتاق وای خدای من کیرش دوبرابر کیر شوهرم بود
تو دلم گفتم خدایا خودت رحم کن
اومد بغلم کرد خوابوند منو رو تخت شروع کرد به خوردن سینه هام و بعدش کمی کوسمو خورد
تف انداخت رو کیرش گذاشت جلوی کوسم
آروم آروم سرشو کرد تو خیلی درد میکشیدم ولی میگفتم همین یکباره تحمل میکنم
چند دقیقه طول کشید تا همه کیرشو تو کوسم جا کرد و سرعت تلمبه زدنش رو برد بالا منم کم کم عادت کردم به کیرش ولی هنوز درد داشتم
چند دقیقه اینجوری کرد بعدش گفت داگی شو
منم برگشتم از پشت کیرشو محکم کرد تو کوسم تند تند داشت میکرد منم درد میکشیدم
اصلا حرفی نمیزدیم و اون وحشیانه داشت منو میکرد
یه ربع طول کشید تا با آه بلندی آبشو تو کوسم خالی کرد…
نفس راحتی کشیدم و گفتم خداروشکر تموم شد
گفت راند بعدی میخوام کونت بذارم گفتم نه توروخدا اصلا نمیتونم پاره میشم
محمود گفت یا از کون بده یا باید پنج بار دیگه بیای بهم کوس بدی….
گفتم فعلا بذار برم تا بعد
به هر شکلی بود اومدم خونه گفتم دیگه نمیرم به هیچ قیمتی
چند روز پیام داد جواب ندادم
تا اینکه تو تلگرام فیلم سکسمون که با دوربین مخفی گرفته بود رو برام فرستاد
گفت فردا باید بیای هم کون بدی هم کوس وگرنه فیلمت رو میفرستم برای شوهرت….
میدونم که کارم تمومه و تا هر موقع که بخواد منو میکنه ولی اگه شما که این داستانو خوندی و از دستت برمیاد که شر یکی از اینا رو بکنی و سرشو زیر آب کنی نه دیگه دختری مثل دختر من دستگیر میشه و نه زنی مثل من مجبور میشه که اسیر هوسهای این پاسدارای کثیف و آدمکش بشه. آیا یه مرد واقعی پیدا میشه؟ اگه پیدا میشه به خاطر من اینا رو بفرست زیر خاک. به امید آزادی
اینم عکس سکس مجبوری
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید