این داستان تقدیم به شما
حدود 30 سالم بود و حدود 60 کیلو وزن داشتم . ظاهرم ولی #کمتر نشون میداد . برای انجام یه کاری رفته بودم به یه شهر دیگه و چند روزی یه اتاق تو #هتل گرفته بودم . #شهر تقریباً کوچیک بود و خسته کننده . عصری اومده بودم تو حیاط هتل نشسته بودم متوجه یه مرد حدود 50 ساله شدم که نزدیکم نشسته بود. هر از گاهی با هم چشم تو چشم میشدیم . منم آدم مفعولی بودم و اکثرا رابطه های گی عجیبی برقرار می کردم . اون روز هم از اون آقا خوشم اومد . بعد چند دقیقه اومد بقلم نشست و گفت شما هم تو این هتلین . گفتم بله . گفت این شهر چقدر دلگیره . منم گفتم بله واقعا آدم #کلافه میشه تو اتاق. خلاصه سر حرف رو باز کرد و از خودش و کارش می گفت منم یکم از خودم تعریف کردم . بعد یه آب میوه سفارش داد برای هر دومون . میگفت کارش ایجاب میکنه زیاد مسافرت بره از زنش جدا شد و الان مجرده . منم کم کم خوشم اومد ازش بدن سر حالی داشت و صورتشم تمیز بود . میشد حدس زد اینکاره هست . خودشم گفت که با آدمای زیادی سروکله زده و بنابراین آدم ها رو سریع میشناسه . کم کم موضع بالاتری گرفت و منم تاییدش می کردم . داشتم تو زهنم بدن لختش رو تجسم می کردم واقعا تحریک شده بودم که گفت اینجا دیگه خسته کننده شده اگر تنهایی #حوصله نداری بیا اتاق من . گفتم آخه . گفت منم خوشحال میشم یه چیزایی هم هست همونجا میخوریم . اتاق من بزرگه . گفتم چشم . راه افتادیم طرف اتاقش . اتاقش بزرگتر و بهتر از اتاق من بود…
من نشستم رو صندلی . اونم ار تو یخچال یه مقدار آب و آب میوه گذاشت رو میز . بعد رفت سمت جا لباسی شروع کرد لخت شدن .پیرهنش رو درآورد همنطور که حدس میزدم سینه هاش برجسته بود و یکم مو روش بود یکم هم شکم داشت بعد شلوارش رو درآورد آویزون کرد . یه #شورت #اسلیپ تنگ سفید پاش بود که تخما و پشماش از کنارش بیرون بود و رون های درشت با یکم مو . اومد کنار من رو صندلی نشست. من نگاهم همینطور مونده بود رو پاهاش و شورتش . گفت خوب از خودت تعریف کن زن که نداری چی کار می کنی گفتم خوب هیچی . گفت راحت باش منم مثل خودتم بالاخره باید یه کاری بکنی . گفتم آره ولی خیلی حوصله زن و دخترا رو ندارم . گفت خوب پس ؟ گفتم خوب همین . هرزاگاهی دست به کیرش میکشید که معلوم بود شق شده و داره بی تابی میکنه. گفت با من راحت باش میتونم کمکت کنم . نگاهم رو کیرش بود گفت پاشو بیا اینجا . پاشدم رفتم جلوش دستام رو گرفت و گفت بشین . نشستم بیین پاهاش . با خنده گفت راحت باش من احساس تو رو میفهمم. یواش دستم رو گذاشت رو کیرش واقعا #مجذوب بدنش شده بودم . کیر سفت شدش و اون #خنده ریزش . بکم شزوع کردم مالیدن کیرش . خودش پشتش رو داد به صندلی و کیرش رو آورد جلوتر . شروع کردم از رو شورتش خوردن و مالوندن کیرش . اومدم شورتش رو بکشم پایین یواش زد رو دستم و گفت هنوز زوده من بهت میگم چی کار کنی . دوباره شروع کردم براش لیس زدن . رفتم ار کناره های شورتش #تخماش و لای پاشو لیس زدن یکم بدنه کیرشو لیس زدم . گفت آفرین کارت خوبه بعد شورتش رو کشید پایین کیرش پریید بیرون گفت بیا . رفتم رو کیرش شروع کردم لیس زدن و ساک زدن تو همون حال گفت شلوارتو در بیار . در همون حال که کیرش تو دهنم بود و داشتم ساک میزدم شلوارم رو درآوردم . اونم دست انداخت تیشرتم رو کشید بالا در آورد .
رفت رو تخت دراز کشید گفت بیا کونت رو بده سمت من . حالت 69 شدیم شروع کردم براش ساک زدن اونم شورتم رو تا زیر کونم کشید پایین و شروع کرد لیس زدن و انگوشت کردن .گفت جووون چه تمیز و گشاده درست حدس زده بودم . یکم که قشنگ تف مالیش کرد گفت پاشو قنبل کن منم همونجا رو تخت قنبل کردم . اومد پشتم کیرش رو گذاشت رو سوراخم و فشار داد سرش که رفت تو خیلی درد گرفت یه تکون خوردم و آه بلندی کشیدم . گفت ججوون و یکم با دستش کونم و دوره سوراخم رو نوازش کرد . معلوم بود خیلی حرفه ای هست با یه اعتماد به نفس خاصی کار می کرد احساس می کردم بردش شدم و این بیشتر تحریکم می کرد. بعد چند ثانیه که دردش افتاد دوباره شروع کرد فشار دادن کم کم جلو عقب می کرد و فشار میداد تو تا اینکه ته رفت توم . دیگه تند تند و با فشار تلمبه میزد. محکم تلمبه میزد . دوتا دستام جلون بود و کم کم از فشار ضربه هاش داشت شیکمم میچسبید به تخت . یکی محکم زد رو لپ کونم و گفت چیه ؟ چرا ولو داری میشی؟ درست قنبل کن . من که دیگه داشتم ضعف می کردم و عرقم در اومده بود فقط آه و اوه میکردم با ناله ضعیفی گفتم نمیتونم . با خنده گفت ای بابا تا صبح میخوام بکنمت . من دیگه کامل رو شکمم خوابیده بودم اونم پاهاش رو ازهم باز کرده بود دستاشو عمود گذاشته بود رو شونه هام داشت همینجوری میکرد. کم کم انگار که دیگه داشت آبش نیومد گفت جوووون در چه حالی . گقتم کمرتون خیلی صفته . گفت تازه دفعه اوله تا صبح حسابی بازت می کنم . شروع کرد آه و اوه کردن با سرعت تلمبه زدن یهو آه بلند وطولانی کشید و یکم مکث کرد و همونطور خوابید رو کمرم هرزگاهی یه تکونی میخورد یه آه کوچیکی میکشید . بدنش حسابی داغ شده بود و نفس نفس میزد یکی دو دقیقه همینطور خوابید روم شکمش رو کمرم بالا و پایین میشد بعد #کیرش که خوابید خودش از تو سوراخم دراومد #یواش #قلت خورد کنارم دراز کشید .
دستش رو صورتش بود و حرف نمیزد منم رفتم دستشویی خودن رو خالی کردم و برگشتم. من آبم نیومده بود و هنوز حشری بودم و کیرمم راست بود ولی اون کامل خالی شده بود بعدش اون رفت دستشویی و اومد نشست رو تخت . حالا این من بودم که خودم رو به اون میچسبوندم و باهاش ور میرفتم . کنارش دراز کشیده بودم و با سینه هاش و شکمش و هرزگاهی با کیرش بازی میکردم . گفت سوراخت حسابی باز شدا تا حالا کسی اینجوری کرده بودت . گفتم نه به این طولانی و محکمی . برگشت رو بهم کرد و گفت پس دیگه تو هم کونی خودم شدی . سرم رو هل داد سمت کیرش و کونم رو کشید و گذاشت رو سینش . همینطور که من داشتم براش ساک میزدم اونم با سوراخم ور میرفت گفت ببین عمو مجتبی چی کارکرده با این سوراخ . بعد دوباره شروع کرد #لاس زدن و کردن این بار طولانی تر و وحشیانه تر طوری که وقتی آبش اومد من اصلاً نمیتونستم پاشم برم دستشویی و حتی آبم هم نیومد. . خودش پاشد رفت دستشویی و خودشو شست اومد گفت من خیلی خسته هستم صبح باید برم یه جا کار دارم . من که شهوت جلو چشمم رو گرفته بود گفتم باشه من الان میرم ولی من آبم نیومد آقا مجتبی . گفت خوب برو تو توالت جق بزن گفتم میشه اینجا بزنم .گفت فقط نریزی زمین . گفتم #دستمال دارین . شورتم رو داد دستم گفت بریز تو این . سرم رو گذاشتم روی رونش نزدیک کیرش شروع کردم جق زدن کیرش تو دهنم بود که آبم اومد . بعد پاشدم جمع کردم و رفتم . شمارهامون رو رد و بدل کردیم . بعد از اون چند بار دیگه باهاش سکس داشتم ولی سخت میشد گیرش آورد همش مسافرت بود و از قضا کون های زیادی هم تو دست و بالش بود .
نوشته: رضا
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید