این داستان تقدیم به شما

سلام. اسم من محمده من تنها زندگی میکنم یعنی خونه مجردی دارم تو ساختمان ما یه زن خوش هیکل به نام مریم هستش این مریم خانوم ما ۳۵ سال سنشه .شوهر مریم شب کاره یعنی ساعت ۱۷ میره تا ساعت ۷ فرداش میاد خونه یه روز من از سر کار اومدم خونه دیدم از زیر راه پله جایی که پمپ آب هستش آب نشتی داره اون زمان مریم خانوم مدیر ساختمان ما بود رفتم تو کوچه زنگ خونشونو زدم مریم اف اف و جواب داد گفتم پمپ آب نشتی داره گفت الان میام پایین من یه پنج دقیقه پایین بودم دیدم مریم اومد پایین مریم دوتا بچه داره یکیش ۱۵ ساله و دومی ۷ ساله با دختر کوچیکشه اومد گفت ببینم من زیر راه پله بودم که داشت میومد زیر راه پله .
گفتم اجازه بدید من بیام بیرون شما بیایید تو وقتی داشتم میومد بیرون مریم میرفت تو یه تماس کوچکی بین ما رخ داد که من حال کردم گفتم زنگ بزنیم تعمیر کار بیاد گفت باشه رفتم فلکه اصلی آب و بستم که مریم زنگ بزنه تعمیر کار منم رفتم خونه ساعت حدود ۱۹ بود که زنگ خونمونو زدن من رفتم از چشمی در نگاه کردم دیدم مریم با دخترشه در و نیمه باز کردم چون عادت دارم تو خونه فقط با شرت می چرخم خودم پشت در بودم گفت آب وصل شد ببین مشکلی هست یا نه گفتم یه لحظه درو بستم رفتم آب و باز کردم دیدم فشارش کمه اومدم به مریم گفتم مریم گفت بزار بیام ببینم گفتم یه لحظه صبر کن برم لباس بپوشم گفت من چشمم از این چیزا پره دختر کوچیک رو فرستاد دنبال نخود سیاه تا من برم لباس بپوشم دیدم اومد تو رفت سر شیر آب منم از اتاق اومدم بیرون یه شلوارک با یه کاور ورزشی تنم بود دیدم مریم گفت که فشار ابتون خوبه که گفتم مگه شما امتحان کردید گفت بله گفتم پس چرا من یادم نمیاد که تازه دوزاریش افتاد خندید گفت پس چرا لباس پوشیدی تا اینو گفت رفتم جلو یه لب ازش گرفتم اونم قشنگ همراهی میکرد که صدای در اومد گفت بچه هارو میخوابونم میام ساعت ۱۲ آماده باش درو باز کرد بچه کوچیکشه بود رفت خونش منم رفتم حموم خودمو صاف و صوف کردم شام خوردم ساعت شد ۱۱ داشتم فیلم نگاه میکردم که دیدم صدای در میاد
درو باز کردم دیدم مریم اومد تو یه ساپورت پوشیده با یه نیم تنه با این که سنش بالا بود ولی اصلا شکم نداشت دست انداختم دور کمرش کشیدم سمت خودم لبمو گذاشتم رو لبش ۵ دقیقه لب گرفتیم منم دستمو کردم تو ساپرتش کسشو میمالوندم دیدم عجب ابی داره سریع شلوارکمو در اوردم ابول و انداخت تو دهنش چه ساکی میزد بعد بلندش کردم انداختمش رو تخت شروع کردم کسشو خوردن دیگه چشماش باز نمی شد سرم و اوردم بالا ابول جا کردم سینشو کردم تو دهنم شروع کردم تلمبه زدن ۴ الی ۵ دقیقه بهش گفتم قنبل کن اونم اجرا کرد کیرو از پشت کردم تو کسش چشمم افتاد به کونش افتادم روش در گوشش گفتم بکنم تو کونت گفت فعلا کسو بگا تا کون فهمیدم پس اوکیه

بهش گفتم بیا روم من خوابیدم اونم اومد روم جوری که فیس تو فیس شدیم کیرم تو کسش بود سینشم تو دهنم بود با دستمم داشتم کونشو میمالوندم یه جا دیدم خودشو سفت کرد یه دفعه شل شد فهمیدم ارضا شده بهش گفتم پا شو قنبل کن تا پاشد منم رفتم کرم اوردم زدم به کونش شروع کردم جا کردن خیلی راحت رفت تو کونش ۵ دقیقه هم از اون گائیدم تا آبم اومد همشو ریختم تو کونش کیرو کشیدم بیرون اونم رفت دستشویی خودشو تمیز کنه منم یه سیگار روشن کردم کشیدم اومد بیرون گفت از اون موقع که با دوست پسرم بهم زدم کسی نتونسته بود اینطوری بهم حال بده تا صبح پیشم بود ساعت ۵ صبح رفت خونش چون شوهرش ساعت ۷ میومد از اون شب به بعد هرشب میاد پیشم یه حالی میکنیم میره….
نوشته: محمد

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *