این داستان تقدیم به شما

کافی شاپ داشتم کنار کافی شاپ سالن ماساژی بود ک هر روز یک خانوم تقریبا درشت هیکل و تر و تمیز میومد یک هات چاکلت میخورد و میرفت بعد چند وقت فهمیدم ک ماساژوره سالنه..
خلاصه یبار یک چندتا پاکت دستش بود یکیشم داد من ک توش مزایای ماساژ نوشته بود ..
روز بعد سرصحبت من باهاش باز کردم ک من و همسرم با هم اگر ماساژ بخوایم میتونه یا نه ک خیلی طبیعی گفت اره مورد زیاد داره ..
بعد که داشت میرفت بیرون همراهیش میکردم بیرون بهم گفت ک اگر بتونم همسرمو راضی کنم لذتی به من و همسرم میده ک فراموش نکنیم …
منظورش گرفتم
رسیدم خونه بحث با خانومم باز کردم و موافقت به جایی رسید ک اگر بخاد زنه با من ور بره باید ی ماساژور مرد هم بیاد با اون ور بره ولی ماساژ اشکالی نداره..
گفتیم عجب بدبختی گیر کردم.
گفتم ولش کن بزار بیاد حالا تو رو راه بندازه
خلاصه روز بعد دیدمش بهش گفتم کی میتونی بیای خونمون؟
برای اخر هفته وقت داد بهمون و ازم خواست ی سری چیزا بگیرم ک تهیه کردم.
خودش فقط روغن اورد
عود و شمع و از این چرت و پرتا من گرفتم.
قرار گذاشت هرجا ک قراره باشه اول باید نورش کم باشه ک ما ب اتفاق اتاق سوم خونه ک تخت قدیمی رو گذاشته بودیم اونجا واس مهمون رو انتخاب کردیم و رفتم ی پلاستیک بزرگ پهن کردم و یک ملحفه سفید روش.
خانوم ماساژور تشریف آورد و یک فلش داد بهم گفت بزن ب ظبط
هیچوقت یادم نمیره صدای بلبل و آب و طبیعت بود خندم گرفت گفتم چقدر جو گیره!
رفتیم تو اتاق دیدم لباساشو عوض کرده و با یک شلوار گشاد و تی شرت سفید تو اتاقه.
ازمون خواست لخت بشیم و دور کمرمون حوله ببندیم و دراز شدیم روغن ریخت رو همسرم و خلاصه یک ربعی ماساژش داد و همینجور ک دستم زیر سرم بود داشتم نگاه میکردم ی چشمک بهم زد که برم سراغ اصل مطلب ..تائید منو با سرم گرفت که اره باهاش هماهنگ کردم مشکلی نیست
یواش دستشو از زیر حوله برد تو و دیگه من چیزی نمیدیدم.

۵ دقیقه ای اونجل بود حوله رو از رو کمر خانومم برداشت و گفت میتونی به پهلو بخوابی من ایندفعه قشنگ حرکت دستاشو لاپاهاش و باسنش میدیدم..
بعد پهلو مخالف ایندفعه صورتش رو ب صورت من بود دقیقا میدیدم نفساش تند شده.. اومدم دستشو بگیرم خانوم ماساژور اشاره کرد نه نه ..
گرخیدم اصا با اون هیکل .
بعد ازش خواست کمرشو بیاره بالا و روناش عمود بشن ب تخت حرکات دستش اینبار سریعتر شد ک یباره دیدم خانومم آه آه میکشید و میلرزید ک پشمای خودم ریخت انگار درد شدیدی بگیرتش غلط میخورد و میلرزید ک اون خانوم ماساژوره با دستاش کنترلش میکرد و نگهش میداشت بعد حوله رو انداخت روش و یکم نشست کنارش و موهاش و نوازش کرد.
چشماش ک باز شد یک برقی میزد ک از حسودی داشتم میمردم..
خلاصه بهش گفت خوبی گفت اره مرسی.

یک فلاسک از کیفش دراورد یکم دمنوش اینا توس بود ریخت واس خانومم و گفت اینو بوخورو از این چیزا.
اومد بالاسر من واقعا اینایی ک تو سایت دم از ماساژ میزنن و بفکر کردن طرفن!هیچی نیستن دربرابر یک خانوم ک انقدر حرفه ای بود ک میگفت الان این نقطه رو میمالم شاید نتونی دستتو بلند کنی نترس و واقعا هم نمیتونستم دستمو تکون بدم..
به پاهام رسید دستشو ک برد زیر حوله گفتم نه مرسی من همینقدر کافیه خیلی لذت بردم واقعا کارتون عالی بود ..
که خانومم همینطور که دمنوش تو دهنش بود گفت اوممممع برگشتم نگاش کردم ببینم چی میگه
دمنوش غورت داد گفت کثافت کار خودتو کردی بزار ادامه بدن واقعا حسش عالیه..
گفتم نه عزیز راحت نیستم گفت اگر واس خاطر منه من واقعا رضایت دارم.
گفتم فردا نگی چرا ال و بل؟گفت نه دیگه دارم میگم
سرمو گذاشتم رو دستام دستش روغن زد و رفت لای پاهام و با نوک انگشتاش تخمامو میگرفت و میمالید در جا راست کردم خیلی ضایع بود!!
پهلو چپ و راستم کرد و شروع کرد کونمو سوراخش به مالیدن از خجالت داشتم میمردم
خیلی ماهرانه انگشتشو میکشید جاهایی که حس میکردم الان ک ابم بپاشه بیرون..
برم گردوند و حوله رو کشید رو کیرم و دستاش حلقه زدن رو کیرم و با ی ریتم خاصی بالا پایین میشدن ..
ازم خواست سبک داگ استایل بشم و کونمو میمالید و میومد سراغ تخمام و بعد دستشو میکشید رو کیرم ..
ی فشار کوچیک به پایین کمرم داد و نگه داشت و شروع کرد به تلمبه کردن کیرم با دستش و کشیدنش به سمت پایین …
نفس نمیتونستم بکشم لعنتی کارش فوقالعاده بود
یهو و خیلی ناخوداگاه دهنم باز شد و گفتم آااااااااهههه انگار حس میکردم آب از تو کدوم رگا داره میاد سر کیرم و پرفشار میریخت رو ملحفه اینقدر آب اومد ازم ک فقط یبار قبلا اونم تو سکس ب این حجم رسیده بود..
داشتم میفتادم ک یواش از رو آبا هلم داد اونور و پشت کمرمو شروع کرد ب مالیدن ..
لباساشو عوض کرد و خداحافظی کرد و رفت باز برگشت زنگ زد تو اون شرایط ک نا بلند شدن نداشتپ رفتم در رو باز کردم گفت فلشم یادم رفت میشه بدینش!!
خلاصه تجربه خوبی بود
۳۰۰ تومنم گرفت برا جفتمون..

ما موندیم و غرغرای بعدش ک چرا تو سکس اینجوری آه نمیکشی چرا اونقدر آبت میاد ولی تو سکس نمیاد چرا اصلا بهم توجه نکردی وقتی ماساژت میداد نکنه باز میری یواشکی پیشش ..
شاد باشید
 
نوشته: بهروز

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *