این داستان تقدیم به شما

ی نکته بگم بعد بریم سراغ داستان…

من نه داستان نویسم نه ادعای داستان نویسی دارم،مثل شما میام اینجا داستانای بقیه رو میخونم گفتم که منم قضیه خودمو گفته باشم و در حد توانم کمکی هرچند کوچیک به سایت کرده باشم.خب بریم سراغ داستان…
***
این قضیه حدودا یک ماه پیش واسه من اتفاق افتاد.داستان از اونجایی شروع شد که من مثل بقیه زیادی توی اینستا بودم و هستم و اونجا با ی دختری آشنا شدم که اوایل خودشو مایه دار نشون میداد و میگفت وضعمون توپه؛گهگداری دایرکت چت میکردیم که ی شب دایرکت داد و شروع کرد به درد دل.میگفت که دوس پسرم ازم عکس لخت داره و گفته که اگه بهش سیصد تومن ندم عکسامو پخش میکنه،منم گفتم خب تو که وضعت خوبه سیصد تومنم که طبیعتا پولی نیست برات ؛ بده بهش و از شرش خلاص شو،گفت الان ندارم و من شستم خبر دار شد که بله خانوم میخاد منو تیغ بزنه.
اینجا لازمه که راجب خودم ی توضیحی بدم،من کلا سرم تو کار خودمه و کاری به کار کسی ندارم ولی وای از اون روز که یکی بخاد بهم نارو بزنه یا زرنگ بازی دربیاره و فک کنه از من زرنگتره،خلاصه فاتحش خوندس…
 
سرتونو درد نیارم منم وقتی دیدم که ایشون منو خر فرض کرده و قصدش تیغ زدنه با خودم گفتم بچرخ تا بچرخیم.خلاصه خودمو زدم به خریت که عیب نداره من بهت قرض میدم و شروع کردم به دلداری دادن…
بهش گفتم فردا بیا تا پول رو بهت بدم و واسه اینکه فک کنه واقعا میخام بهش پول بدم گفتم ی تضمینی بده که پول رو برمیگردونی اونم ی کم مظلوم بازی درآورد و منم خودمو باز زدم به خریت که فدا سرت تضمینم نمیخام????
قرار شد فردا بیاد تو پارک پول رو بهش بدم و بره.اون شب تا نزدیکای صبح چت کردیم که با خنده بهش گفتم فردا اگه اومدی لب میدی؟اول ی کم خندید که یعنی جدی نگرفتم و ی کم خودشم شوخی کرد ولی وقتی دید دارم جدی میگم قبول کرد.حتما با خودش فکر میکرد که سیصد تومن ارزش ی لب دادن رو داره????واسه فردا باهاش قرار گذاشتم که ساعت سه بیا فلان پارک؛اونم قبول کرد و خوابیدیم.

 
فرداش ساعت یازده بیدار شدم،ی کم فکر کردم که چیکار کنم چیکار نکنم که تهش به این نتیجه رسیدم که برم سر قرار ی کم باهاش حال کنم و بگم وایسا برم از عابر پول بگیرمو و بیام و همونجا قالش بزارم و برم که هم حساب کار دستش بیاد هم ادب شه.
تو پارک منتطرش بودم که بعد ی ربع تاخیر اومد،از دور زوم کرده بودم روش و داشتم هیکلشو برانداز میکردم.بهش میخورد ۱۷۰ قدش باشه ۶۰ وزنش،هرچقدر نزدیکتر میشد من دهنم بیشتر وا میشد لامصب از اونی که تو عکساش بود صدبرابر بهتر بود.تیپش واقعا عالی،ی مانتو و جین مشکی که خیلی بهش میومد.چیزی که بیشتر جذبم میکرد هیکلش بود.نه توپر بود نه لاغر مردنی،دقیقا چیزی که همیشه دوس داشتم. وقتی رسید کنارم با خودم گفتم بیا و بیخیال نقشه ات شو و مخشو بزن.این واقعا حیفه که واسه کل کل از دستش بدی ولی دیدم که از من واقعا سرتره و هیچوقت مال من نمیشه(حالا فک نکنین من زشتم یا اسکلم یا عیب و ایرادی دارم،نه،اون خیلی محشر بود)تازه اگه هم میشد بازم فایده ای نداشت چون آدم درستی نبود.
 
نشست و بعد سلام علیک و ی کم حرفیدن برگشت گفت خب دیگه پوله رو بده میخام برم عجله دارم،گفتم کجا با این عجله؟تازه پیدات کردم خوشگله،به این زودی میخای بری؟گفت اذیت نکن بخدا عجله دارم،گفتم باشه پس اول قولی که دادی رو عملی کن ی کم اخم کرد و با ناز گفت واقعا حرفای دیشبت جدی بود؟گفتم نه کلش شوخی بود الانم پولی در کار نیست.وقتی دید راهی نداره گفت باشه و ی کم نزدیکتر شد،منم با ی لبخند نشان از پیروزی دستامو از جیبم درآوردم و اطرافو ی دید زدم و چسبیدم بهش.دست راستمو انداختم گردنش و صورتمو بردم جلو،با اکراه لبشو آورد جلو که ی شکلک درآوردم نیشش وا شد،همین که خندید خیلی سریع لبمو گذاشتم رو لباش و ی بوس کردم و اومدم عقب.از چشاش معلوم بود خوشش اومده،شروع کردیم به لب گرفتن.خوشبختانه پارک خلوت خلوت بود و زیاد دغدغه نداشتیم کسی ببینه.ی دو سه دقه لب گرفتم ازش که یهو کشید عقب دیدم دوتا دختر دارن رد میشن گفتم نترس بی خطرن.باز شروع کردم به لب گرفتن و دستمو بردم سمت سینش که دستمو گرفت گفت چقد پررویی ولت کنن میخای همینجا ترتیبمو بدی.گفتم ی لحظه فقط خاهش میکنم،از اون انکار از من اصرار که راضی شد.فورا دستمو گذاشتم رو سینش و زل زدم بهش.معلوم بود خیلی بدش میاد.خلاصه ی کم دیگه لب گرفتم و سینشو مالیدم که واقعا داشتم کنترلمو از دست میدادم.اومدم دستمو از بالای مانتوش ببرم تو که مثل برق از جاش پرید.خیلی عصبی شده بود،وایساد جلوم و ی اشاره به کیرم کرد که بلند شده بود.بلند شدم و دستامو حلقه کردم دور کمرش و خیلی سریع باز لبامو گذاشتم رو لباش.حدود سی ثانیه هم این مدلی ازش لب میگرفتم و میمالیدم بهش 🙂
 
خلاصه به زور از بغلم اومد بیرون و گفت حالا قولتو عملی کن.گفتم باشه بشین تا برم از عابر پول بگیرمو بیام.بیچاره حتی شک هم نکرد که میخام دودره کنم.گفت باشه زود بیا.منم فلنگو بستم و رفتم.بعد ده دقه زنگ میزد جواب نمیدادم.خوشحال از کاری که کرده بودم گوشیو سایلنت کردم و رفتم خونه.
وقتی رسیدم دیدم ۱۶ بار زنگیده سه تا پیامم داده.فک کردم دیگه تموم شده خاستم بزنگم بهش بگم خب حالا تیغش زدی زرنگ یا نه ؟ ولی وقتی پیاماشو دیدم برق از سرم پرید.تو پیام نوشته بود که چرا قالم گذاشتی و اگه میتونی تا شب پولو بهم برسون.وقتی دیدم انقد احمقه و هنوز نفهمیده که من قصد پول دادن بهش رو نداشتم گفتم پس باید بکنمش.زنگ زدم بهش گفتم که حقیقتش عابربانک کارت رو خورده منم فک میکردم اگه برگردم حرفمو باور نمیکنی و روم نشده بیام پیشت واسه همین رفتم.گفت باشه عیب نداره حالا کارت به کارت کن گفتم والا فقط رو اون کارته پول داشتم فردا هم که تعطیله بانک نمیشه رفت.اگه میخای بیا در بوتیک تا از داداشم واست پول بگیرم گفت باشه ولی مرد باش دیگه باهام کاری نداشته باش.منم الکی گفتم حالا تو بیا میریم تو زیرزمین بوتیک ی چارتا لبم اونجا میگیریم که گفت تو توی پارک حشری شدی به زور جلوتو گرفتم حالا تو زیرزمین به لب راضی باشی؟ولی چون مجبورم و راهی ندارم باشه قبول.من داشتم شاخ درمیاوردم،نمیفهمیدم چطور و چرا باز اعتماد کرد؟!؟

 
زنگیدم به خان داداش گفتم داداش فردا من میرم بوتیک تو استراحت کن نمیخاد بیای که اونم از خداخواسته قبول کرد.
اصن تابلو بود که ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارن که من اینو بکنم،خخخخ…
راستی زیرزمین مغازه رو فرش کرده بودیم و همه امکانات ی خونه رو داشت.من موقع امتحانات میرفتم اونجا درس میخوندم.
فرداش تا اومد کرکره رو کشیدم پایین و رفتیم پایین،همش غر میزد که تو قرار شد به من پول قرض بدی نه اینکه اینجوری اذیتم کنی گفتم چشم پولم بهت میدمو بغلش کردم.شروع کردم قربون صدقش رفتنو لب گرفتن،نشسته بودم رو مبل و نشونده بودمش رو پامو لباشو میخوردم.اون اصلا عکس العملی نشون نمیداد،با بی میلی لب میداد که خیلی بهم برخورد.با ناراحتی پاشدم گفتم اگه که راضی نیستی باشه پولتو میدم پاشو برو که ی کم خجالت کشید گفت باشه حالا قهر نکن.من پشتم بهش بود برگشتم دیدم داره دکمه هاشو باز میکنه.گفتم آفرین الان شدی ی دختر خوب.رفتم سمتشو مانتوشو درآوردم.شالشم که قبلا افتاده بود اومدم شلوارشو درارم گفت خودم درمیارم تو مال خودتو بکن.

 
خلاصه اون لخت شد منم لخت شدم نشستم رو مبل گفتم بیا بخورش،بدون هیچ حرفی زانو زد و کیرمو گذاشت تو دهنش…اون لحظه فقط داشتم به این فکر میکردم که این میخاست منو تیغ بزنه الان زانو زده داره کیرمو میخوره؛ی حس رضایت و غرور خاصی بهم دست میداد.
حدود پنج دقیقه ساک زد گفتم بسه بیا دراز بکش.به پشت دراز شد و دراز کشیدم کنارش،سینه هاش سایز ۷۰ بود.سفید و سفت و سربالا.شروع کردم به خوردن که یواش یواش صداش دراومد.اومدم بالا ازش لب گرفتم و دستمو بردم سمت کسش.
لب میگرفتیمو تو چشاش نگاه میکردم،دستمم داشت به کسش حال میداد.اونقدر ادامه دادم تا ارضا شد.گفتم حالا نوبت منه،نشستم رو سینش و کیرمو گذاشتم بین سینه هاش و گفتم خودت با دستات سینه هاتو بمال به کیرم.منم خودمو تکون میدادم و نگاش میکردم.واقعا داشتم لذت میبردم ازش.بعد چند دقیقه دراز کشیدم روش و کیرمو میمالیدم به کسش،میترسید بخام پردشو بزنم منم گفتم همین قصدم دارم.میخاستم بترسه.افتاد به التماس کردن.گفتم کست مال کیه؟با گریه گفت تو،گفتم خب آماده باش کیرمو دارم میفرستم تو،اشکاش دراومده بود که دلم سوخت گفتم نترس پردتو نمیزنم و شروع کردم قربون صدقش رفتن.اونم واسه اینکه پردشو نزنم تمام سعیشو میکرد که فوری ارضام کنه که موفقم شد.لامصب یجوری کسشو میمالید به کیرم و لب میگرفت که ارضا شدم…
 
پاشدم ی سیگار روشن کردم و نشستم رو مبل گفتم بیا بشین رو پام.گفت ارضا شدی دیگه پاشو بریم گفتم من که هنوز نکردمت.بیا بغلم تا تحریک شم .اومد نشست رو پام.ی کام از سیگار میگرفتم ی کام از لباش،وسطشم قربون صدقش میرفتم که اونم تحریک شه.گفتم از پشت دادی گفت فقط ی بار.گفتم خوبه پس.سیگار که تموم شد به حالت زانو زدن نشوندمش رو زمین و خودمم اون حالتی نشستم پشتش.عاشق این حالتم.به همه جای طرف دسترسی داری (biggrin) کونش که رو کیرم بود،دستام دور کمرش و رو سینه هاش.گردن ناز و لبای خوردنیشم در دسترس…گاهیم که دستمو میبردم سمت کسش و چوچولشو میمالیدم براش.
بعد چند دقیقه این مدلی مالوندن و خوردن گردنش کیرمو تنظیم کردم رو کونش و فشار دادم رفت تو .بلافاصله ی جیغ بنفش کشید که با دستم جلوی دهنشو گرفتم و شروع کردم تلمبه زدن.رسما داشت گاییده میشد،کیرمو کشیدم بیرون و دستمو از جلوی دهنش ورداشتم.بیچاره داشت خفه میشد.ی کم گردنشو خوردم و سینه هاشو مالیدم و باز کیرمو فرستادم تو کونش،اومد باز جیغ بکشه که گردنشو کج کردم و لبامو گذاشتم رو لباش تا صداش درنیاد.با تمام وجود لباشو میک میزدم و تو کونش تلمبه میزدم و با دستام سینشو میمالیدم. اونقدر ادامه دادم که توی همون حالت ارضا شدمو آبم ریخت تو کونش.موقع ارضا شدن به حدی دوتا سینشو فشار دادم که کبود شد…
دیگه داشتم به این فکر میکردم که هرچقدرم پررو باشم الان نمیتونم بهش پول ندم که ی فکری به سرم زد.وقتی داشت لخت با گوشیش حرف میزد چند تا عکس ازش گرفتم.
رفتیم بالا سیصد تومنو بهش دادم و موقع رفتن ی لب عاشقانه ازش گرفتم و کلی ازش معذرت خاهی کردم،اونم گفت عیب نداره خودمم لذت بردم.

 
رفت دیگه ارتباطیم نداشتیم تا بعد ی ماه بهش زنگ زدم گفتم نمیخای حسابتو صاف کنی گفت که قبلا صاف کرده با کونی که داده،گفتم اون قضیه اش جداس و باید پولو پس بده،زیربار نمیرفت که عکسای لختشو فرستادم.دهنش وا مونده بود باور نمیکرد که ازش عکس گرفتم. کلی تهدیدش کردم که باید پونصد بده به جای سیصد وگرنه عکساشو میفرستم واسه خواهرش،پیج اینستاشو داشتم.پس فرداش پونصد تومنو کارت به کارت کرد 🙂
 
خلاصه منو که تیغ نزد هیچ هم دویس تومن از دستش رفت هم کونشو به گا داد.
نکته اخلاقی:هیچوقت زرنگ بازی درنیارید 😉

نوشته:هاچ زنبور عسل

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *