این داستان تقدیم به شما

سلام دوستان. اسمم پیامه ۳۵ ساله خاطرم واسه ۷ سال پیشه…
***
منو دوستم علی تو یه اداره کار میکردیم و خیلی با هم صمیمی بودیم اینم بگم من اون موقع ازدواج نکرده بودم ولی علی ۳ سال بود با فریبا ازدواج کرده بود علی دوستم خیلی میپرید و روزی نبود که نره خونه خاله واسه اینکه زنش شک نکنه منم مجانی میبرد خونه خاله و به زنش میگفت میریم با پیام فوتبال چند وقتی بود از این رفتنامون میگدشت و منم که مفتی میرفتمو یه حال اساسی به نازنین کیرم میدادم راضی بودم تا اینکه یه روز علی تو اداره بهم گفت میخوام یه مرخصی بگیرم ساعتی برم خونمون شناسناممو بیارم ولی چون که چندین بار گرفتم بهم نمیدن میتونی بری تو بیاری شناسناممو منم قبول کردم و رفتم تا رسیدم دم خونشونو زنگو زدم دیدم فریبا خانوم فرمودن میتونی بیای جلو واحد بگیری منم با کمی مکث قبول کردمو رفتم بالا وقتی درو باز کرد دیدم یه چادر توری پوشیده با تاپ ابی وشلوارک که وقتی میخواست شناسنامه رو بده سینه های بلورین سبزش نمایان شد من که این صحنه رو دیدم یه لبخندی بهش زدمو گفتم یه لیوان اب میدی اونم رفت واسم اب بیاره که یه نفس بلندی کشیدمو کیره نیمه بلند شدمو فحش دادم که واسه هر کی بلند میکنی واسه زنه دوستت بلند نکن…

 
هر جوری بود اون روز گذشت تا این که چند روز بعد که من خونه بودمو علی سر کار (شیفتش بود)فریبا خانم به موبایلم زنگ زد و شروع کرد از رفتارای مادر شوهرش باهام حرف زدن اینم بگم به واسطه دوستیم با علی چند باری به خونه ما با هم اومده بودن وبا خواهر من فریبا خانم در دل کرده بود وخواهرم بهم گفته بود تو حرف زدن با من شروع کرد به گفتن اینکه مادر علی وقتی میاد خونمون حتی لباس شبهای منو نگاه میکنه سوتینمو شورتمو و …. ومیگفت که علی هم بهم زیاد محل نمیزاره واز این حرفا منم که دیدم داره خودش نخو میده دیگه داشتم پشت تلفن منفجر میشدم شروع کردم حرفو به سکس رسوندم که فهمیدم علی اقا باحاش خیلی سرده وداشتم مثلا بهش مشاوره میدادم که باید خودشو یجوری مشغول کنه که گفت چه جوری گفتم اگه میخوای باید بهت حضوری بگم و قرار شد که ۲ روز دیگه من برم خونشون وقتی که علی شیفتشه تو اون دو روز خیلی فکر کردم که برم یا نرم دلو به دریا زدمو قبل رفتن گفتم اگه به کار عملی رسید یه ترامادولم بگیرم که کم نیارم سوار موتور شدمو سر کوچه زنگ زدم من تو کوچه ام گفتش ۲ نخ سیگار بگیر…

 
 
دیگه فهمیدم بله خانمم قشنگ گرفته چه جوری مشعول شه بلاخره با کلی استرس رفتم تو خونشون واییییییی چی میبینم فریبا خانم با یه تاپ زرد که سینه های ۸۵ اسفنجیش دیونه کرده بود منو با یه شلوارک لیمویی که قلمبگی کونش فقط جای کیر منو کم داشت یه خورده که نشستمو پذیرایی شدم یه نخ سیگارو روشن کردمو دادم بهش و بهم گفت اقای مشاور خوب بگو چکار کنم منم یه خورده بهش کس شعر مشاوره دادم و گفتم یه زنگ به علی بزن ببین چه خبره وقتی زنگ زدو دیدم بستر مهیاست گفتم بیا کنارم بشین اولش یه کم مثلا ادای تنگارو در اورد گفتم میخوای یه کم عملی بهت مشاوره بدم گفتش چه جوری بی اختیار رفتم سمت لباشو شروع کردم لباشو خوردن دستمو بردم زیر سوتین که دیدم بله نقطه حساس خانم سینههای بلورینشه وداره صداش عوص میشه دیگه طاقت نیوردمو شلوارمو با شورتمو دادم پایین که گفت اینجا نه بریم رو تخت رفتیم رو تختو لختش کردم وایییی چه کس تپل مپلی انگار کیر کلفت گیرش نیومده که این قدر خوش فرم افتاده منم که گفتم باید این کسو از گارانتی در بیارم …
 
 
شروع کردم اول به خوردنش چند دقیقه ای که گدشت دیدم بله خانم ابریزششون شروع و ارصا شدن گفتم حالا نوبت تو که ارصام کنی شروع کرد با ولع کیرمو خوردن وایییی داشتم تو اسمونا سیر میکردم که گفتم بیا روش اومد روی کیر کلفتم اول ترسید گفتم نترس اروم جا باز میکنه اروم اروم حلش دادم تو که دیدم داره اخو اوخشو شروع میکنه جون بکن جرم بده کیر به این میگن خلاصه یه یه ربی رو کیرم اسب سواری کردو ابم با فوران زیادی داشت میپاشید بیرون که گفت بریز تو عیب نداره قرص میخورم ما هم از خدا خواسته تخلیه رو انجام دادیمو خوابیدیم کنار هم گفتم مشاوره خوب بود عزیزم سری بعد نحوه های دیگری از مشاوره رو با هم مرور میکنیم!

 
نوشته: پیام بشقاب

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *