این داستان تقدیم به شما
سلام به همه. من اسمم سعيد هست، ٢٤ سالمه و الان ساكن همدانم، دو سالي ميشه كه از تهران اومديم همدان، داستان رو خيلي رك و واقعي ميگم با اسماي واقعي…
***
سه سالي بود تهران مغازه كامپيوتري و كافي نت داشتم و بعد از بازنشستگي بابا برگشتيم شهر احدادي، اينجا هم تصميم گرفتم كافي نت بزنم، براي سال اول تصميم گرفتم يه جاي خوب مغازه بگيرم و جلوي دانشگاهي توي همدان مغازم رو افتتاح كردم، داستان هاي زيادي اينجا برام اتفاق افتاده اما از پر رنگ ترينشون شروع ميكنم.
يه روز پاييزي داشتم طبق معمول به كار مشتريام رسيدگي ميكردم كه يه دختري وارد مغازه شد و گفت كه ديروز اومده مغازه نبودم و اگه ميشه شمارتون رو بدين،اخه عادت دارم بعضي روزا به خودم استراحت ميدم خلاصه من هم كارت مغازه رو بهش دادم ولي مكث كرد و گفت ميشه سماره موبايلتون رو داشته باشم، معمولا براي اينكه فايل هاشون رو با تلگرام بفرستن شمارمو خيلي عادي دادم بهش، شب بهم پيغام داد يادم نيست كاري بود يا همينجوري كه گفت خيلي از قيافت خوشم مياد و … همون شب برام كلي استكير بوس و بغل و اينا فرستاد، فهميدم دختر داغيه.
از دختره بگم، اسمش فهيمه بود، قد حدود ١٦٥ و سبزه بانمك، با لباس استيل بدنش خيلي معلوم نبود اونم با لباس هاي گرمي ك پوشيده بود اما بعدا فهميدم كه خيلي بدن سكسي داره و سايز سينش هم ٧٥ بود.
مغازه اي كه من اجاره كرده بودم قبلا بوتيك بود و يه اناق پرو كوحيك و دستشويي هم داشت كه همون شب قرار گذاشتيم بياد و بريم اتاق پرو، مغازم جاي شلوغي بود اما خوشبختانه كنار و روبرو مغازم ساختمان بود و مغازه نبود كه ضايع باشه بستن مغازه. فرداش بعد از يكي از كلاساش اومد و منم فرستادمش اتاق پرو و در رو بستم رفتم تو ديدم با يه اصضطرابي وايستاده،بدون حرفي لبمو گذاشتم رو لبش و اروم بوسيدمش و بغلش كردم، من خودم سكس عاشقانه خيلي دوست دارم، يكم كه بوسيديم همو قشنگ معلوم بود شهوتش زياد شده و نفس نفس ميزد كلي لب گرفتيم و كني هم سينشو ماليدم، كونشو فشار ميدادم و ديگه بيشتر از اين نميشد در مغازه بسته باشه اومديم بيرون و پيغام هاي سكسي ما شروع شد. دفعه بعدي ك اومد مغازه بعد از لب بازي شلوارشو يكم كشيدم پايين و ازش خواستم پشتشو بكنه اما نذاشت و بعدا فهميدم ك موهاشو نزده و دوست نداشته من ببينم براي همين از جلو كيرمو گذاشتم رو كسش بغلش كردم و عقب جلو ميكرديم خيلي حساس بود ب اين كار و زود ارضا شد ولي من فقط شق درد گرفتم و رفت…
زماني ك من اين مغازه رو اجاره كردم پدر بزرگم فوت كرده بود و دوستي ما تقريبا خورده بود به چهلم بابا بزرگم و بعدش قرار بود خانوادم و مادر بزرگم اينا براي بازديد و تشكر از اونايي ك اومدن برن تهران فقط من موندم براي مغازه و يكي از خاله هام ك شاغله، به فهيمه قضيه رو مفتم و از اونجايي كه فهيمه از يه شهر ديگه اينجا دانشجو شده بود راحت بود و فرداش ك خانوادم رفتن ظهر قرار شد بياد خونمون، منم طبق معمول ظهر مغازه رو بستم رفتم خونه، به فهيمه ادرس دادم كه خودش بياد و وقتي رسيد زنگ زد در رو باز كردم، اومد تو و يه كادو دستش بود بغلش كردم و بوسش كردم بهش گفتم ممنون ولي فهيمه اصلا به اين رابطمون به چشم يه رابطه عاشقانه و اينا ك به ازدواج ميكشه نگاه نكن من فقط ميخوام از هم لذت ببريم و تهش جداييه، اونم اونم كامل متوجه شد و گفت اشكالي نداره،خلاصه با بوس بازي شروع كرديم و بردمش رو تشكي كه از قبل جلوي تلويزيون گذاشته بودم و طبق معمول هم بي بي سي داشت پخش ميشد، وقت بوس بازي ازم خواست بره تو اتاق لباساشو دراره و بياد، داستان مال يك سال پيشه دقيق يادم نيست ولي فكر كنم شلوار مشكي و تاب بنفش داشت موهاشم شونه كرده بود و اومد روي مبل نشست تو بغلم، شروع كرديم به لب بازي و بغل كردن هم، بعضي وقتا هم سينه و كونشو ميماليدم، دراز كشيديم روي تشك و تاب و سوتينشو دراوردم و دراز كشيدم روش، كم كم دستم داره ميره رو كيرم خخخ،ازش لب ميگرفتم، سينشو ميماليدم، رفتم سراغ گردنش و مثل اكثر دخترا به گردنش حساس بود و نفس نفس زدنش شروع شد، يه التماسي هميشه تو نگاهش بود و وقتي چشاشو باز ميكرد ميفهميدم داره لذت ميبره…
شروع كردم به خوردن سينش و فشار دادنشون، صداش درومده بود و منم بيشتر براش ميخوردم، ازم خواست منم لباسمو درارم و لخت تو بغل هم باشيم، لباسامو ك دراوردم اون اومد رو من و محكم بغل كرديم همو از هم لب ميگرفتيم بعد شروع كرد خوردن نوك سينم و كم كم دستشو گذاشت رو كيرم، بعد از اينكه يكم ماليد از تو شورت درش اورد و ماليد، دستاش يخ كرده بود و كير من داغ داغ، بعد از ماليدن ازشخواستم بخوره برام مفت اولين بارشه و خوشش نمياد ولي كم كم باهاش ور ميرفت و بوسش ميكرد من باز اصرار كردم اما قبول نكرد و گفت بزار دفعه هاي بعد، از اونجايي ك من هميشه با دختراي باكره بودم و دوست دخترام بودن تا حالا نه كون كرده بودم نه كس فقط ساك و لاپايي و اينجور حال كردنا، ازش خواستم دراز بكشه روي شكم و من هم كيرمو گذاشتم لاي پاش و دراز كشيدم روش، اروم شروع كردم به بالا پايين كردن، گردنشو ميخوردم و سينه هاشم تو دستم گرفته بودم، وقت زياد داشتيم و نميخواستم زود تموم بشه، اونم خيلي داشت حال ميكرد، ازم خواسي روي كمر بخوابه و من بخوابم روش و بزارم لاي پاش، كسش يكم مو داشت و تيز بود تازه درومده بود، من خوابيدم روش ميدونستم اينجوري ارضا ميشه و با عقب جلو كردن من چشاش ميرفت و محكم ازم لب ميگرفت تا ارضا شد، يكم ك اروم گرفت، از قبل هماهنگ كرده بوديم كه اگه شد از كون بكنمش و براي همين از پسر عمم كاندوم گرفته بودم، رفتم كاندوم رو اوردم و كشيدم رو كيرم، تو همين حال رفت از تو كيفش كرم اورد، جلوي مبل دستاش رو مذاشت رو مبل و كونشو داد عقب، منم يكم كيرمو ماليدم كه سيخ سيخ بشه و با انگشتم يكم سوراخش انگشت كردم…
سر كيرم رو گذاشتم روي سوراخ كونش و فشار ميدادم كه بره تو اما با جلو رفتن من اونم هي جلو ميرفت، دستمو از زير شكمش گرفتم و كشيدمش سمت خودم، درد داشت ولي دوست داشت كون بده، نصف كيرم رفته بود تو كونش و شروع كردم به عقب جلو كردن، يكي دو دقيقه همينجوري بوديم ك باز ازش خواستم رو شكم بخوابه و با كاندوم گذاشتم لاي پاش تا ابم بياد، خيلي حال ميداد فهيمه هم حال نيكرد و كونشو بالا پايين ميكرد هماهنگ با من… صداي جفتمون بلند شده بود و من ابم رو ريختم توي كاندوم، دراز كشيدم و اونم اومد تو بغلم و نفس نفس ميزديم.
بلند شد رفت دستشويي خودشو شست منم بهش موز و ابميوه دادم و روفتم دستشويي و ادرار كردم و برگشتم. باز اومد تو بغلم و با دستش كيرمو ميماليد، كنارم دراز كشيده بود بعد روي ارنجش دراز كشيد و شروع كرد به مالوندن كيرم، من سيخ كردم و مذاشتم كارشو بكنه، ميخواستم كم كم عادت كنه به كير براي ساك زدن، يكم ميماليد يكم بوس ميكرد و داشت با كيرم عشقميكرد منم چشامو ميبستم لذت ميبردم و باز ميكردن تماشاش ميكرد، نفسام شماره افتاده بود، كيرمو تا حالا اينقدر سيخ نديده بودم و اونم شروع كرد به خوردن كيرم، بعضي وقتا زبون ميكشيد، بعضي وقتا هم دندونش ميگرفت اما من رو ابرا بودم، ده دقيقه اي اين كارارو كرد كه ابم اومد و ريخت رو دستش و شكم من… بعد ارضا شدنم بهم گفت نميدونسته اب كير اينجوري با فشار خالي ميشه و كلي حال كرده بود، رفت برام دستمال اورد و بازم رفتيم دستشويي خودمون رو شستيم، لباسامون رو پوشيديم اول اون با دستمالا رفت بعد هم من با كاندوم رفتم و انداختيمش تو سطل و هركي رفت سراغ كارش…
ممنون
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید