این داستان تقدیم به شما
23 سالمه و دانشجو. این خاطره ای هم که تعریف میکنم مال یک ماه پیشه. تو یه گروه گی بودم که یه نفر نوشت:از نقده تا خامنه دوطرفه بیاد. رفتم پی ویش و اصل دادم گف که مکان داره و حشریه. بهم گف الان بیا سوراخی حال کنیم منم واقعیتش فقط دو سه بار فقط در حد لب و ساک و بغل حال کرده بودم و از سوراخ با اینکه خیلی دلم میخواست ولی به خاطر بعضی مسایل میترسیدم. بهش گفتم من اهل سوراخ نیستم فقط سافت. اول گفت نمیشه بای. بعد از چن دقیق خودش اومد گفت باشه قبول نمیخوام بکنمت بیا تو منو بکن. بازم گفتم نه که آخر گف فقط بیا هر چی تو بگی.رفتم آدرسی که داده بود اومد جلوی در .یه پسر تقریبا 29ـ 30 ساله بود اهل خامنه ولی من از نقده هستم. زود منو برد خونه و درو قفل کرد.به محض بستن در دستشو انداخت رو کیرم و از رو شلوار ماساژش داد. اول شلوار منو کشید پایین و بعد شلوار خودشو دراورد.بدون لب و نوازش بهم ساک زد. تقریبا یه دقیقه بعدبهم گف که من براش ساک بزنم.براش زدم و بعد اون رو شکم دراز کشید گف بیا منو بکن .تو اون لحظه که من اولین بارم بود یه نفر بهم همچین حرفی میزد ،با اینکه به خودم میگفتم به خاطر برخی مسائل و اعتقاداتم نباید من اینکارو بکنم ولی ناخداگاه دنبال بهانه ای بودم که بکنمش. خودشم که با زبون خودش میگف.بهش گفتم بیا باز ساک بزنیم سوراخو ولش کن. ولی محکم تر از این حرفا بود بهم گف تو رو پشت دراز بکش .دلم میگف که بالاخره یه اتفاقی مییفته.دراز کشیدم و اومد اول یه ده ثانیه ای ساک زد و بعد فوری نشست رو کیرم . اصلا دیگه اون لحظه دست خودم نبود و واکنشی نشان ندادم.این شد که کردمش و زود هم ابم اومد .شاید برا برخی ها این حرف خوش نیاد ولی احساس میکنم این حس همجنس بازی تو وجودمه و با اعتقاداتم مخالفه . اگه مقاومت کنم نمیشه، اگرم برم سمتش که نوعی افسردگی و عذاب وجدان میگیرم…
همین حرفو بعد از کردن پسره بهش زدم اونم خندید و گفت تو مسلمون تری یا خامنه ای؟ تو معتقدتری یا رهبر؟ گفتم خوب معلومه حتما مقام رهبری مسلمون تره که پسره گفت تو شهر ما همه میدونن وقتی خامنهای بچه بوده تو مشهد حوزه علمیه میرفته و چون بچه خوشگل بوده همه میکردنش از هم حوزهای هاش مثل رفسنجانی بگیر تا بکن اصلیش که اسمش حاج کرامت چلو کبابی بوده و اینقدر کون خامنهای رو دوس داشته که خونش رو ورمیداره میکنه حسینیه که خامنهای هر روز اونجا باشه و به بهونه ی روضه خوندن خامنهای همونجا نگهش داره و هر موقع خواست بکنتش در ضمن راه دور چرا بریم قضیه حاج طوسی رو که همه ی دنیا فهمیدن یه بچه باز قهار و اهل کون ولی خامنهای بهش عفو داد و الانم هر کیو میخواد راحت میکنه حالا بگو ببینم بازم ناراحتی؟ که دیدم داره حرف راست و درست میزنه و برای همین یه بار دیگه کردمش و ولی گفتم بیا هر موقع حال میکنیم با نیت پاک همدیگرو بکنیم یه صیغه هم بکنیم که ثواب برده باشیم اونم قبول کرد از اون موقع همیشه قبل از کردن چند تا صلوات میفرستیم و خطبه ی صیغه رو میخونیم که همیشه از گناه به دور باشیم
نوشته: علی بیگناه
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید