این داستان تقدیم به شما
ملینا ۲۰ سالشه و در زیباترین حالت ممکن قرار داره پوستش سفید بدن بی نهایت سکسی رونهای گوشتی و ساق های سفید وسکسی که وقتی پاچه های شلوارشو تا میکنه بالا ناخوداگاه چشمها رو خیره میکنه. جدیدا هم یه تتوی ریز روساقش زده به بهونه همین تتو دیگه کم مونده شلوارشو تا زانو تا بزنه :)) روابطمون در حد همون خواهر برادریه از من بزرگتره. خودم زیاد اهل چشم چرونی نیستم تو خونه لباساش بازه. پدری نداریم که بخواد گیر بده مادرمون هم زیاد گیر نیست. لباساش حالت معمولی همون شلوارک و تاپ و در سکسی ترین حالت یه شورت بلند تا بالای زانو یا نیم تنه ورزشی میپوشه سینه هاش زیاد درشت نیست ولی خط سینه قشنگی داری و حالت سینه هاش هم سیخ و شق و رق وامیسته. بی اف داره و چند باری با دوست پسرش دیدمش میدونم باهاش سکس هم داره چون شورتاشو تو حموم دیدم !! اولین حرکتی که ازش دیدم تولد پسر داییم بود که تو باغ متوجه غیب شدنش شدم اروم رفتم گشتم دیدم ته باغ خم شده دستشو از یه درخت گرفته و پسر خاله متاهلم داره وحشتناک تو کونش تلنبه میزنه جفتشون شدیدا مست بودن خواهرمو داشت فجیع میگایید کیرش بزرگ نبود ولی تو همون نور کم هم کلفتیش معلوم بود. خیلی خوشم اومد و داغ شده بودم دوست داشتم منم کنار خواهرم کون بدم. چقدر کونش سفید و ژله ای بود. با هر ضربه پسر خالم لرزش قشنگی به کونش میومد. همونجا ابش اومد و ریخت بیرون اروم صدای ملینا رو شنیدم که میگفت میریختی توش دیگه. پسر خالم چیزی نگفت و رفت ملینا هم ۵ دقیقه بعد خودشو یکم جمع و جور کرد و رفت حالم خراب شده بود فقط میخواستم زود برسم خونه جلق بزنم. تو مهمونی رفتار پسر خالم محمد و ملینا جوری بود انگار همدیگرو نمیشناسن. چیزی که واسم جالب بود اینکه خواهرم بدون اه و ناله داشت کون میداد معلوم بود قبلا حسابی داده به دوست پسراش.
روز به روز حسم به ملینا بیشتر میشد ولی اصلا جرات اینکه کاری کنم رونداشتم فقط یه بار به شوخی با کف دستم زدم در کونش که خیلی با تعجب نگام کرد منم خندیدم. یه بارم جلوی اینه بود داشتم موهامو سشوار میکشیدم بهش چشمک زدم اونم یه چشمک و بوس واسم فرستاد. هرچی بیشتر عاشقش میشدم بیشتر ازش خجالت میکشیدم و ازش دوری میکردم. خودشم متوجه شده بود که بهش احساس خاصی دارم. حوصله شاخ و برگ دادن اضافی ندارم. دیروز اتفاقی که یه عمر منتظرش بودم افتاد. تو اتاقم خواب بودم بهم گفت پاشو بریم سینما گفتم حال ندارم که اومد پتو رو زد کنار با کونش نشست رو کیرم سریع متوجه شد و جابجا شد تقریبا نشست رو شکمم کیرم کامل شق شده بود خودم تکون دادم بیاد پایین واسه اینکه تعادلشو حفظ کنه بی اختیار دستش خورد به کیرم دیدم خنده ش گرفته. با صدای بلند گفتم پاشو اونم باز خندید و گفت همچین بدت هم نیومده منم خودمو زدم به اون راه. چشمامو بستم گفتم خوابم میاد ملینا گفت پاشو خودتو لوس نکن هیچکس نیست باهاش برم پاشو. همچنان چشامو بسته بودم که با دستای لطیفش صورتمو گرفت گفت پاشو دیگه بعد اروم لپمو بوس کرد چشامو باز کردم دیدم چشاش خمار شده دوباره لپمو بوس کرد چند بار پشت سر هم صورتمو غرق بوس های ریز کرد چشماش به چشام خیره شده بود همچنان صورتم تو دستاش بود که صورتشو اورد جلو لباشو گذاشت رو لبام سریع پشیمون شد و بلند شد. حالتش کلا عوض شد عصبی بود چیزی نگفت و سریع رفت بیرون …
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید