این داستان تقدیم به شما
سلام دوستان مونا م ميخوام خاطرات و اتفاقات 6 ماه گذشته زندگيمو براتون بگم كه خيلى روى زندگيم تاثير داشت.اول از همه از خودم بگم 38 سالمه 165 قدمه 57 كيلو وزنمه پوستم سفيده خيليا بهم ميگن كه قيافه خوبى دارم تو يه شركت خصوصى كار ميكنم 6 ساله از شوهر سابقم جدا شدم ساكن غرب تهرانم.بعد از اينكه از شوهرم جدا شدم چند بارى سعى كردم با مرداى ديگ قرار بزارم ولى اصلا مورد پسندم نبودم و همشون دنبال يه چيز بودن.4 سالى ميشد كه با هيچ مردى نبودم و يه جورايى ديگه يادم رفته بود كه اصلا نياز هايى هم دارم اوايل پاييز بود با اصرار افسانه دوستم يه برنامه دوست يابى به اسم badoo نصب كردم براى مسخره بازى و سرگرمى هر روز كلى مرد پى ام تكرارى سلام خوبى ميدادن اخه با سلام خوبى چه جاذبه اى در ادم ايجاد ميشه براى جواب دادن از اون بدتر هيچكدوم هم سليقه من نبودن تا اينكه يه پى ام برام اومد از يه پسر خيلى خوشگل بود ولى كمسن ميخورد سلام كرده بودو ميخواست كه اشنا شيم پروفايلشو باز كردم اسمش آرین بود عكساشو ميديدم يه پسر خوشگل قد بلند ورزشكار بود موهاى بلند بهم ريخته خرمايى تا روى شونش داشت استايل لباساش عالى و مردونه بود 19 سالش بود وقتى سنشو ديدم خورد تو ذوقم اگه منم بچه دار ميشدم الان بچم نهايتا 2-3 سال ازش كوچيك تر بود اول جوابشو ندادم تا اينكه هى پى ام ميداد منم بهش گفتم با 19 سال سن اخه بچه برو دنبال همسن خودت و… تا دست از سرم برداره ميگفت مگه چند سالتونه پسر همسن من داشته باشين گفتم 38 ميگفت واى ماشالا اصلا بهتون نمياد من به خانوماى بزرگ تر از خودم علاقه دارمو از دختراى الان خوشم نمياد بچه ان و…گفت كه عكسامو ديده و خيلى خوشگلم و جذابمو خلاصه كلى ازم تعريف ميكرد.
يه جورايى از زبون بازياش و از اينكه هنوزم از ديد يه نفر خوشگل و جذاب باشم خوشم ميومد گفت من خوشم اومده ازتونو كلى زبون ريخت من قبول نميكردم تا اخر سر شمارشو داد و گفت اگه نظرتون عوض شد بهم پيام بديد.جريانو به افسانه دوستم گفتم گفت بيا عكساشو نشونم بده و منم عكساشو نشونش دادم افسانه ميگفت واى چقدر جيگره و از عكساش با ماشينا و لباساش معلومه پولداره احمق ناز نكن و مخشو بزنو حال كن و كه خدا شانس بده و…گفت نميخواى شمارشو بده به من گفتم خاك تو سرت افسانه زشته جاى بچمونه و از اينجور حرفا به شوخى گفت همين بچه برات راست كرده ها شوخى ميكرديمو ميخنديديم.دو سه روز گذشت بدجور اين قضيه رو مخم بود تنها بودمو هم صحبتى نداشتم مردا هم كه همشون يه جورن اين زن يا اون فرقى براشون نداره فورا ميرن سراغ يكى ديگه ولى اين بى منت بود حرفاى افسانه هم بيشتر تحريكم كرد تا اخر سر شمارشو سيو كردمو تو واتس اپ بهش پى ام دادم يكى دو ساعتى گذشت جوابمو داد گفت خيلى كار خوبى كردى بهم پيام دادى منتظرت بودمو از اين جور حرفا كم كم چتامون شروع شد من از خودم و كارمو خانوادم ميگفتم اونم از خودش كه تنيس بازى ميكنه و دانشجوى معماريه تك فرزنده و باباش كارخونه داره و هم درس ميخونه هم پيش بابا كار ميكنه و زندگيش ميگفت بعد چندين روز صميمى تر شديم و شروع كرديم تلفنى حرف زدنو كم كم عكس فرستادن ارين واقعا جذاب بود قند تو دلم اب ميشد وقتى عكساشو ميديدم وقتى هم من عكس ميفرستادم اونم كم نميزاشت حسابى ازم تعريف ميكرد كه خيلى خوشگلين و اينا و كلى زبون ميريخت دروغ چرا منم خيلى خوشم ميومد كه برا يه پسر تو اين سن و سال جذابم.چند وقتى گذشت حسابى باهم صميمى بوديم باهاش دردودل ميكردم و از زندگى مشترك قبليمو سختيام ميگفتم اونم فوق العاده هم صحبت خوبى بود دائم تلفن دستم بود يا پاى چت بودم بعد چند هفته ازم درخواست كرد بريم بيرون خودمم ميخواستم كه ديگه ببينمش و منتظر درخواستش بودم معطل نكردمو قبول كردم قرار شد كه فرداش بياد دنبالم كه بريم يه قهوه بخوريم.
غروب اومد دنبالم با يه لكسوس سفيد و برام گل گرفته بود خلاصه كلى دلمو برد خودش از عكساش هم بهتر بود قد بلند شايد 190 بود اولين بار همو ديديم يه كافه رفتيم قهوه خورديم چقدر گرم حرف ميزد و صميمى بود انگار صد ساله كه ميشناسمش چون بايد ميرفت كارخونه عجله داشت شايد يك ساعت شايدم يك ساعتو نيم باهم بوديمو منو رسوند خونه و رفت قرار شد فردا شبش بريم شام بيرون كه درست همو ببينيم فكرم همش پيشش بود حالم خيلى خوب بود شده بودم عين يه دختر 15 ساله شدع بودم فردا شبش شام رفتيم بيرون كلى براش ارايش كردم و حسابى به خودم رسيدم نميخواستم براش كم بزارم بازم برام گل گرفته بود كلى باهم ميگفتيم و ميخنديديم محو طرز حرف زدنش و بوى عطر تلخش بودم با حوصله حرفامو گوش ميداد هم صحبتى بود كه تا الان نداشتم شب كه رسوندتم خونه ساعت حدوداى 11 بود تو ماشين براى اولين بار دستمو گرفت لپمو بوسم كرد گفت خيلى بهش خوشگذشته منم همين كارو كردم بهش گفتم منم همينطور عزيزم دوست نداشتم ازش جدا بشم ميدونستم مامان باباش رفته بودن بهش گفتم مامانينا كه نيستن بيا بالا يه چايى بخوريم بيشتر پيش هم باشيم تعارف ميكردو گفتم خجالتو بزار كنار ديگه ماشينم بيار داخل و بريم بالا كه گفت مزاحم نباشمو گفتم اين حرفا چيه ديوونه قبول كرد.درو زدم و ماشين گذاشتيم تو پاركينگ باهم رفتيم بالا سريع مانتومو دراوردم و با تاپ سفيد و شلوار جين بودم زودى چايى گذاشتم ارين هم رو مبل نشست بود منم چايى ريختم رفتم پيشش روى يه مبل نشسته بوديم روبه رو هم بوديم و يه دستم تو دستش بود همينطور كه حرف ميزديم يهو لباشو گذاشت رو لب هام شروع كرد به بوسيدنم چند ثانيه بعد لباشو برداشت بدون هيچ حرفى بهم نگاه كردين دلم بازم ميخواستش اينبار خودم شروع كودم به بوسيدنش بدنم داغ شده بود چشمامو بستمو اروم اروم ميبوسيدمش همينطور كه لباشو ميبوسيدم دستاشو دور كمرم حس ميكردم از زير تيشرتم به كمرم دست ميكشيد داغى دستاشو دوست داشتم. لباشو از رو لبام برداشت هردو لبخند رضايت داشتيم به تاپم اشاره كردو گفت اينو در بيارم؟با چشمك بهش جواب مثبت دادم تاپمو دراورد فقط با سوتين جلوش بودم يكم به بدنم نگاه كرد.
چند بارى روى چونه و شونه هامو بوس كرد بعدش هلم دادو منو خوابوند روى مبل خودش اومد روى من چند بارى گوشه لبمو بوس كرد سرشو از لبام جدا كرد همينطورى كه روم بود همو نگاه كرديم گفت مونا دوست دارم دستمو كردم تو موهاشو گفتم منم عزيزم از روم بلند شد و تى شرت خودشم دراورد اونجا بدنشو ديدم فوق العاده بود بدون مو دستاى كشيده و ماهيچه اى شكم تيكه باز اومد روى من از اين بى پروايى كنار گذاشتن خجالتم لذت ميبردم چنبارى لبمو بوسيدو رفت سمت گردنم بدنم داغ شده بود ارين هم گردنمو بوس هاى ريز ميكرد و گاهى ليس ميزد منم با يه دستم به بازو هاش دست ميزدم خيلى سفت و خوب بود دلم ميخواست به شكمشم هم دست بزنم ولى چون روم بود نميشد سرشو اروم ميبرد پايين ترو اول روى ترقوم بعدش به بالاى سينه هام رسيد منم موهاشو نوازش ميكردم دستشو برد زيرمو خواست سوتينمو باز كنه گفتم شيطون ميخواى چيكار كنى خنديد گفتم بزار خودم كمكت كنم از روم بلند شدو منم يكم خودمو اوردم بالا و با چندبار تلاشش بند سوتينمو باز كرد و سوتينمو انداخت كنار سينه هام خيلى بزرگ نيست 70 ولى فرم خوبى داره اروم با دستاش لمسشون كردو از بدنم تعريف ميكرد چند بارى بين سينه هامو بوس كردو زبونش از وسطشون تا بالاى گردنم ميكشيد منم دستامو تو موهاش ميكردمصداى ناله هام درومده بود وحشتناك تحريك شده بودم شروع كرد خود سينمو خوردن و ليس زدن هاله سينه هام يكى از سينمو هامو ميماليد اون يكيو ليس ميزد و گاهى ميك ميزد خون تو سينه هام به جريان افتاده بود تو قفسه سينم احساس داغى ميكردم بعد از اينكه حسابى از خجالت سينه هام درومد رفت پايين تر روى شكمم و بوس ميكرد تا زير سينه هام ليس ميزد دستشو برد دور شلوارم كه دكمه هامو باز كنه كه نذاشتم دستمو گرفتم به شلوارم با صداى نالان گفتم ارين ديگه بسه برا امشب خودتو كنترل كن باز اومد روى منو لبمو بوس كرد گفت قربونت برم مونا اينقدر خوشگلى مگه ميزارى سخت نگير ديگه چند بارى بوسم كرد گفت باشه عشقم؟با اين زبون بازياش باعث شد شل شم خودمم خيلى بهش نياز داشتم فقط خنديدم.
وقتى ديد مخالفتى نكردم معطل نكرد از روم بلند شد رفت پايين دكمه هامو باز كرد باسنمو يكم بلند كردم تا شلوارمو راحت از پام دربياره اونجا بود كه تازع فهميدم چقدر داغ كردمو كصم چقدر خيس شده شلوارم خيس خيس بود و لزجى رو روى شرتم و لاى كصم حس ميكردم خودم كلى خجالت كشيدم ارينم با خنده ميگفت اوه اوه چه ابشارى راه انداختى زدم بهشو گفتم عه خجالتم نده شلوارمو كه دراورد شروع كرد از كنار مچ پام و بعد ساق پام بوس كرد يكم پاهامو از هم باز كردم شروع كرد داخل رون هامو بوس كردن گاهى ليس زدن بوى كصم همه جارو پر كرده بود اروم اروم رسيد به كصم از روى شرت كصمو بوس ميكرد چند روز قبل شيو كردم بودم سر همين تميز تميز نبودمو تازه داشت موهاى كصم در ميومد و خيلى خجالت ميكشيدم ولى انگار براى ارين خيلى مهم نبود اروم شرتمو زد كنار يكم كصمو بوس كرد لبه هاى كصمو كرد داخل دهنشو شروع كرد ميك زدن صداى ناله هام درومده بود يكم كه خورد شرتمو دراورد خيس خيس بود لاى كصم هم لزج لزج بود ارين رفت بين پاهام منم پاهامو قشنگ براش باز كردم سرشو برد لاى پام زبونشو گذاشت لاى كصمو از پايين به بالا ميكشيد من فقط ناله ميكردم لذتش وصف نشدنى بود نفساى داغش كه ميخورد به كصم همه چى عالى بود يكم كه گذشت شروع كرد به خوردن كليتوريسم روى ابرا بود و لذت ميبردم تا اينكه دوتا انگشتشو اروم برد داخل كسم و شروع كرد به ماليدن داخل كصم كارشو خيلى خوب بلد بود منى كه 4 سال بود دست مردى بهم نخورده بود با اين كه هرچند وقت يك بار جق ميزدن ولى اين حس يه چيز ديگه بود با اين حالت به 5-6 دقيقه اى بيشتر طول نكشيد صداهام به جيغ تبديل شد لگنم منقبض شدو به ارگاسم رسيدم تا حالا اب از كصم به بيرون پاشيده نشده بود ولى اينبار اينطورى شد و انگار قصد نداشت تموم هم بشه.ابم روى بدن ارين و مبل هم ريخته بود همه جارو خيس كردم شايد1 دقيقه ارگاسمم طول كشيد و بدنم ميلرزيد بهترين ارگاسم عمرمو تجربه كرده بودم.بى حال روى مبل دراز كشيده بودم ارين گفت خوب مارو خيس كرديا منم شوخى ميكردم ميگفتم اب كصه ديگه از خداتم باشه.
خنديدم خودم بلند شدم روى مبل نشستم گفتم هميشه دوست داشتم به اين شكماى پك دار دست بزنم بلند شو وايسا ببينم اومد جلوم وايساد و گفت در خدمتم و خنديديم شروع كردم به دست زدن به شكمش اروم بوس ميكردم شكمشو و ليس ميزدمش بوى بدنش عالى بود رومون بهم باز تر شده به كمربندش اشاره كردم گفتم باز كن اينو بيينم چى دارى اون زير كمربندشو باز كرد شلوار و شرتشو كشيد پايين كيرش افتاد بيرون باورم نميشد كه اينقدر بزرگ باشه يه كير بزرگ شايد18-20 سانتى كلفت با بيضه هاى درشت كيرش نسبت به بدنش كه سفيد بود تيره تر بود با كلاهك بزرگ صورتى داشت ميتركيد عين اهن شده بود و رگاش زده بود خنديدم گفتم يا خدا اين چيه دستمو بردم جلو و كيرشو گرفتم تو دستام انگشتام دورش حلقه نميشد اينقدر كه كلفت بود يكم بالا و پايينش كردم براش ماليدم انگشتامو روى رگاش ميكشيدم بوى كيرش و فرمش عالى بود اگه ازش خجالت نميكشدم حسابى براش ساك ميزدم با دستم كيرشو ميماليدم يه دست ديگمو بردم به سمت زير بيضه هاش اونارو هم ماليدم با خنده به كيرش اشاره كردمو گفتم اوه اين چرا داره ميتركه ارينم ميگفتم برا تو بلند شده ديگه ميگفتم اوه اوه زير اين ميميرم كه ميگفت نه اروم ميكنمت گفتم عه مگه كردنم بلدى بچه گفت حالا ميبينيم ديگه گفتم عه باريكلا خب پس بيا بريم تو اتاق ببينم چيكار ميكنى دستشو گرفتم رفتيم تو اتاق پاى تخت كه رسيديم شروع كرد سينه هامو خوردن و دستاش لپاى باسنمو فشار ميداد دستشو لاى باسنم ميكشيد و با انگشتاش سوراخ باسنمو ميماليد گفتم هوى شيطونى نكنا گفت خب پس بخواب ببينم يه سيلى به باسنم زد روى تخت خوابيدمو پاهامو از هم باز كردم ارين اومد لاى پامو خيلى سريع با دستش كيرشو گرفت و به كصم فشارش ميداد ولى سوراخمو پيدا نميكرد انگار براى گاييدنم خيلى عجله داشت يكم استرس و ترس داشتم تا حالا با يه كير تو اين سايز سكس نداشتم اما نميخواستم بزنم تو ذوقش گفتم وايسا بزار كمكت كنم اينطورى خشك خشك پارم ميكنى كه و خنديديم.
خودم كيرشو گرفتم تو دستم كلاهكشو لاى كصم بالا پايين ميكردم تا با اب كصم خيس شه اروم فرستادمش داخل كلاهك كيرش رفت داخل حسابى تحريك شده بودم راحت تر از اونى كه فكر ميكردم رفت داخل ولى بازم درد داشت و نفسمو بند اورده بود اروم اروم با فشار خودش كيرشو تا نصفه تو كصم جا داد باورم نميشد باز شدن كصمو قشنگ حس ميكردم حس اينكه داخل كصم پر شده بود يكم مكث كرديم تا نفس بگيرم و بعدش گفتم بيشتر فشار بده كه كيرشو كامل برد داخل و بدنامون چسبيد بهم زير شكمم داغ شده بود و كيرشو حس ميكردم كه به ديواره هاى كصم فشار مياره دستامو گذاشته بودم زيرم اومده بودم بالا تا كصمو ببينم و اونم روم خيمه زده بود نفسم بالا نميومد و گر گرفته بودم به ارين نگاه كردم اونم نفس نفس ميزد عرق كرده بود و پيشونى و گردنمو ميبوسيد يكم تو همين حالت مونديم تا به كيرش عادت كنم معلوم بود ديگه طاقت نداره سكوتو شكستمو گفتم ارين تروخدا اروم بكنيا اونم گفت چشم قربونت برم شروع كنم با سر جواب مثبت دادم نفس نفس ميزد و اروم توى كصم عقب جلو ميكرد منو به عقب و جلو شدن كيرش نگاه ميكردم ديدن كيرش كه چطور كص كوچولومو از وسط باز كرده بود داغ ترم ميكرد صداى ناله هاى من بيشتر شده بود اونم سرش برد لاى گردنمو نفساى داغش ناله هامو بيشتر ميكرد 2-3 دقيقه همينطورى اروم كصمو ميكرد هربار كه ميومد سرعت بگيره جيغ من در ميومد ارين طفلك هم دوباره ريتمشو اروم ميكرد جناق كصم ميسوخت ديگه تحمل نداشتم درد و لذت باهم دستامو دور گردنش حلقه كردم و بغلش كردم براى اينكه بهش اعتماد به نفس بدم كه از سكسمون راضيم در گوشش ناله ميكردم و ميگفتم قربونت برم بكن همينطورى كصمو بكن قربون كيرت برم موناتو بكن اونم سرعتشو بيشتر كرد با اينكه خيلى درد داشتم اما اينبار چيزى نگفتم محكم بغلش كرده بودمو جيغ ميزدم و با دستام پشتش بازوهاشو چنگ ميزدم كم كم اينقدر سرعتش اينقدر زياد شد برخورد بيضه هاش به پايين كصمو حس ميكردم برخورد بدنامون بهم همراه ناله ها و نفسامون اتاقو پر كرده كمتر از يك ثانيه با اين سرعت و محكم كرد يهو بغلم كرد و به خودش فشار دادكيرشو تا انتها داخل كصم نگه داشت از حركت وايساد داخل كصم داغ شد فهميدم ارضا شده يكم تو همون حالت موهاشو ناز كردم هم ديگرو بوسيديم تا اينكه كيرشو از داخل كصم دراورد احساس حفره و خالى بودن داخل رحم و زير دلم داشتم شايد كل كردنش4-5 دقيقه هم نشده بود اما همون مدت كم هم عالى بود اگه يكم ديگه ادامه ميداد زيرش ارضا ميشدم ارين بى حال كنارم افتاده بود باهم رفتيم زير پتو و خودمو انداختم تو بغلش صورتمو بوس هاى ريز ميكرد و همديگرو نوازش ميكرديم و تو بغل هم خوابمون برد و….
اين اولين رابطم با ارين بود بعد از اين هم روابط ما تا الان ادامه داره و زندگيم خيلى شاد تر و بهتر شده اگر خوشتون اومد بازم از خاطراتم ميگم براتون.
نوشته: بیوه نگو میوه
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید