این داستان تقدیم به شما

سلام دوستان داستانی رو که میخام براتون تعریف کنم مال یه ماه پیشه که با دختر داییم داشتم
اسم من مهیاره و قدم۱۸۰ مو و ابرو مشکی و دختر داییم که اسمش سلوی است نگم براتون یه دختر سفید با ممه های کاملا برجسته و پاهای تپل و سفید که وقتی لاک مشکی میزد دلم هوری می‌ریخت
اینم بگم که دختر داییم و خودم ۱۹ ساله ایم و فقط چند ماه باهم تفاوت داریم
من حدودا دو ماهی میشد که دختر داییمو توی اینستاگرام پیدا کرده بودم چون قبلش اینیستا نداشت
بعد این باهم شبا چت میکردیم و خیلی وارد بحث سکس و اینا نمیشدیم یه شب خیلی حشرم زده بود بالا که دیدم دختر داییم بهم پیام داده که نیستی و خبری ازت نیست
منم وضعم بدجوری داغون بود یکم که حرف زدیم کم کم بحثو کشوندم به جاهای سکسی
 
از پاهاش براش گفتم که چقدر خوب میشه و … که بهم گفت خیلی بیشعوری گفتم خواهش میکنم کف پاهاتو برات می‌بوسم این طوری نکن و… که دیدم بله خانوم خودشم حسابی حشرش زدن بالا و از اون شب به بعد رومون باز شده بود و کم کم از فانتزی های سکسیمون واسه هم می‌گفتیم و حسابی از لحاظ سکسی باهم مچ بودیم
اوایل همو می‌دیدیم خجالت می‌کشید ولی بعد راحت بودیم و یبار توی زیر زمین خونه مامان بزرگم (خونه مامان بزرگم دو طبقه اس و داییم اینا طبقه بالا زندگی میکنن)داشتم دنبال رنگ می‌گشتم که سلوی اومد و داشت دنبال رنگ می‌گشتم پدر بزرگم فرستاده بودش حسابی هم شده و یبار بهش مالوندن پاشد خواست چیزی بگه ولی یه لبخند زد و رفت
چند روز بود فقط سکسی حرف می‌زدیم و جفتمون حسابی حضرموت زده بود بالا
تا اینکه یه روز میخاستن مامان بزرگم و ببرن عمل که منم خونه مامان بزرگم مونده بودم همه داشت میرفتن که گفتن سلوی خوابه و مهیار پیشش بمون منم از خدا خواسته قبول کردم
بعد اینکه مامان بزرگم اینا رفتن رفتم بالا دیدم توی اتاقش با یه تاپ صورتی و شلوار کوتاه و تنگ مشکی خوابیده
دیگه مطمعن بودم که کسی هم تو خونه نیست و اگه نذاره زوری میکنمش کیرم حسابی شق شده بود
یکی از پاهاش که از تخت زده بود بیرون خیلی توجهمو جلب کرد همیشه میخواستم بخورمشون که الان تو دستم بودن
اول چند تا آروم کف پاشو بوسیدم و کم کم شروع کردم لیس زدن پاهاش زبونمو میکردم لایه انگشتانش و نیم میزدم که متوجه شدم بیدار شده
با لحن خاصی گفت چیکار داری میکنی

 
گفتم خودت که می‌دونی هرچی در موردش حرف زدیم و عملی میکنم اونم چیزی نگفت و دیدم دلش باهامه دیگه از پاهاش شروع کردم و لباشو می‌خوردم و اونم های دستمو با ناخوناش خراش میداد که دستمو بردم زیر لباسشو ممه هاشو میماالیدم و می‌خوردم که گفت مهیار بسه تورو خدا یه جوری میشم
که فهمیدم بدجور حشری شده و به راست رفتم سمت کصش و شلوارشو در آوردم یکم مقاومت میکرد ولی دستاشو بالا نگه داشتم و از بغل شورت گل بهی موش رنگش کصشو لیس میزدم دیگه آه و اوهش خونه رو برداشته بود دستاشو ول کردمو شورتشو از تنش در آوردم چند تا بوس زدم که دیدم کاملا خیس خیسه کصش با زبونم چوچولشو می‌خوردم و زبونمو کمی فشار میدادم توش که بدنش لرزید و بی حال افتاد رو تخت
از فرصت استفاده کردمو کیرمو از شلوار در آوردم که مثل سنگ شده بود و گذاشتم تو دهنش اولش یکم حال بد شد ولی بعد میخورد برام خیلی حال میداد واقعا داشتم از لذت منفجر میشدم که کیرمو در آوردم و به پشت خوابودمش مقاومت میکرد ولی نه حالشو داشت نه زورش بهم میرسید روی میزش کرم بود که زدم به دستمو کردم تو کونش یکی انگشت کردم و یه نفر انداختم و انگشت دوم که به التماس افتاد تورو خدا نکن ولی خسرو جوری بالا بود که گوشام کر شده بودن یکمی از کرمو زدم سر کیرم و وزنمو انداختم رو سلوی که نتونی حرکت کنه کیرمو آروم گذاستم دم کونش و آروم آروم هلش دادم تو اشک تو چشاش جم شد ولی زود بغلش کردم و نذاشتم گریه کنه کم کم تموم کیرمو کرده بودم تو کونش و اونم حسابی داشت حال میکرد که متوجه شدم ابم میخاد بیاد و اینو خالی کردم تو کونش و یه مدت بی حال بغل هم بودیم و من اومدم پایین دوش بگیرم و اونم بالا دوش گرفت بعد اون دیگه سکس نداشتیم ولی می‌دونم که بازم دلش میخواد

 

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *