این داستان تقدیم به شما

من ۲ سالی میشه اومدم ترکیه فرنیا هستم ۳۰ ساله و میسترس هیکلمم درشت و قویه
میرم سر اصل مطلب من تو محیط کارم با زنی اشنا شدم ۴۵ ساله به اسم روشنک و یه پسر ۱۶ ساله به اسم اروین داشت زن خیلی حشری بود و عاشق کیر اینم بگم من از زنا خوشم میاد ولی از کس خوری خوشم نمیاد واسه همین لز نکردم تا حالا ولی مث مرد میکنمشون خوبم میدم کسمو بخورن خلاصه یبار سر حرف و درد دل شد گفت پسرم مشکل جنسیتی داره منم تا اون روز پیشش نگفته بودم چنین حسی دارم و کلا میتونستم حدس بزنم زنیه که تو سکس مطیع میشه و تمایل به زن داره میشد بعضا از حرفاش فهمید منم چشم پسرشو گرفته بود اخه از کردنا پسرای باکره خوشم میاد وقتیم دیده بودمش حس اسلیو بودن ازش میبارید کم کم رفتم تو کوک مادره که بگوبامن راحت باشه صحبت کنه که اینا با این شرایطشون تو ارضا شدن مورد دارن نیاز به یکی دارن خلاصه مادره راضی شد اینم بگم شوهرش مرده چند سالیه فقط مادرو پسرن منم با پسره شروع کردم به چت کردن کم کم سر صحبت باز شد که این حس دارم و فلان منم گفتم میدونی چیه منم بدجور حس میسترسی دارم و میخوام توهم برده حلقه بگوشم بشی خواسم چی میگه یهو دیدم میگه من خیلی وقته تو فکرتم مخصوصا که اولین بار با اون بوت بلند سیاه دیدمتون دوست داشتم بمیرم گفتم اوکی ولی باید بدونم باکره ای یا نه گفت اره گفتم من رحمی از کون ندارم گفت باشه عزیزم اشکالی نداره منم گفتم اوکی
قرار شد شب برم خونشون شام ولی چون مادرش بود قرار نبود کاری کنیم شامو که خوردیم مشروبم زدیم اصن داشتم دیوونه میشدم جلوم بود گفتم به یه بهونه ای بریم تو اتاق باها ور برم یا مادرتو بپیچون خلاصه گفت صبر کن مادرشو فرستادیم یسری وسایل بخره مغازه هم فاصله داشت مادره که رفت افتاد رو پاهام شروع به لیسیدن منم گفتم کونتو بده سمت من بلیس کونتو باز کنم گفت پلاگ هم دارم گفتم اوکی بیار اورد و مشغول لیسیدن پام بود منم با انگشت یکم باز کردم پلاگو جا دادم تو کونش کامل لخت بود منم پیراهن کوتاه تنم بود شرتم خیس خیس بود یهو دیدیم صدای کلید اومد خشکمون زد من رفتم پشت در پسره موند تا بره در باز شد روشنک بود گفت چیکار میکنین خشکش زده بود هم قدی هم هیکلی ازش درشتر بودمو مستتتت یهو زد به سرم خواست یچیزی بگه دست انداختم پشت گردنش گفتم با بد میسترسی دمپر شدید کسمو بلیس جنده دوزاری خیلی وقته منتظر این روزم پیراهنمو دادم بالا و شوک شدم با چه اشتهایی کسمو با شورتمو میخورد اصن یه حال عجیبی داشتم وقتی میگفتم بخور جنده دوزاری بدبخت پس خودتم برده بدبختی چنین پسری پس انداختی با ولع بیشتری کسمو میخورد میگفت فقط اجازه بده کستو بخورم هرچی تو بگی
همچنان کسمو میخورد و میلیسید که نگم براتون رو هوا بودم همیطوریم با پلاگ کون پسره بازی میکردم تا امادش کنم قشنگ باز بشه یهو گفتم برو کسلیس کس مادرتو لیس بزن ببینم چیکاره ای یهو خشکشون زد داد زدم گفتم باز کن جنده همیطور که کسمو میلیسی اونم کس مادر جنده فلک زده کسلیسشو بلیسه

خلاصه اونم شروع کرد لیسیدن مادره ارضا شد منم تو فضا کسمو دادم پسره بلیسه و گیر پسره رو دادم مادره ساک بزنه میزدم محکم رو تن لختشون مادره با پلاگ پسره حین ساک زدن بازی میکرد صحنه قشنگی بود صداشون رفته بود فضا منم محکم میزدمشون یهو ارضا شدم همشو ریختم دهن پسره خوب پاکش کرد این اولین بارش بود دفعه بعدش تو خونه من بود دوست داشتین بازم مینویسم براتون چطور کردمشون

دوجنسه هم دوست دارم تجربه کنم هنوز تجربه نکردم خواستید ای دی تلگرام بزارید ترکیه هستم کلا

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *