داستان سکسی تقدیم به شما

فروزان با چشایی آبی و موهایی بلوند و صورتی سرخ و سپید که گاه مثل آفتاب می درخشید دلمو برده بود . خیلی دلم می خواست تورش می کردم و مثل بقیه دخترایی که از دستم امون نداشتن با اونم حال می کردم ولی نشد . من فرهوش و سپهر از بچگی با هم بزرگ شده بودیم و در یه محله زندگی می کردیم و از دبستان تا دانشگاه رو با هم بودیم .. فقط  محل خد متی بعد از آموزشی ما فرق می کرد که همین تنها وقتی بود که از هم دور مونده بودیم . سپهر پسر خیلی خوب و آقایی بود  در رفاقت چیزی کم نمی ذاشت و منم نسبت به اون همین طور بودم و اگه جنسم یه خرده شیشه هایی هم داشت در مورد اون رعایت می کردم . اون خیلی هم خوش قلب بود . شاید اون جوری خیلی مذهبی نشون نمی داد . ولی با همه اینا یک انسان بود . دوست داشت اگه یه چیزی داره با همه بخوره . ولی من شاید داشته هامو با سپهر قسمت می کردم تازه اونم به خاطر این که اون به من بها می داد ولی نسبت به بقیه زرنگ بازی در می آوردم .  دانشگاه که بودیم چند تا دوست دختر هم داشت ولی با هیشکدوم از اونا سکس نکرد یا بر نامه ای در همین مایه ها نچید . می گفت که من که فعلا قصد از دواج ندارم چرا وعده و وعید الکی بدم به دخترای مردم . در عوض من این جوری نبودم .  البته من خیلی خوش تیپ تر از سپهر بودم و به سر و وضع خودم بیشتر می رسیدم و گرایش دخترا به من بیشتر بود . این جوری نبود که مثلا کسی به سپهر توجه نکنه ولی اگه پای دو تایی مون وسط میومد دخترا منو انتخاب می کردن . خلاصه یه روز سپهر اومد و بهم گفت که قیمت زمینای طرفای دریا کنار و یه قسمت دیگه از زمینای بابلسر یهو داره می کشه بالا . و همین جور داره میره بالاتر .  اگه الان فرصتو از دست بدیم کلی ضرر کردیم . آخه یکی از همکلاسای دانشگاهی ما بچه شمال بود . و هوای ما تهرونی ها رو داشت . کلی سر مایه گذاری کرده و با پول وام از این و اون کلی زمین و خونه کلنگی خریدیم تا اونا رو بکوبیم و بسازیم . کارمون گرفت . سپهر می تونست خودش تنهایی مشغول شه و به من چیزی نگه اما مثل همیشه نیتش خیر بود . و در این میون یه دختر همشهری دیگه هم به گیر ما افتاد که دو سالی رو از ما کوچیک تر بود ولی اونم مهندس بود . اولش رو پروژه های سایرین کار می کرد ولی به این فکر افتاد که خودشم دست به کار شه . فروزان دو سال وخوردی  از من و سپهر کوچیک تر بود . اون سال داشت . ولی خیلی در کارش وارد بود . حالا زیاد به مقدمات آشنایی مون کاری ندارم فقط همینو می دونستم که سه تایی مون حس کردیم می تونیم یک هدف مشترک داشته باشیم و اون سود بیشتره . فروزان خیلی خوشگل بود . چشاش منو دیوونه کرده بود . طرز صحبت و حرفاش .. خیلی دلنشین بود . خیلی هم مهربون و صادق .. ولی حیف که من اهل از دواج نبودم . اون زیبا ترین دختری بود که تا به حال دیده بودم . دلم می خواست با هاش حال کنم . با هاش دوست شم .  اون یکی دو بار هم منو با دوست دخترایی که باهاشون حال می کردم دیده بود . اصلا دوست نداشتم منو ببینه .می خواستم سیاستمو حفظ کنم و مثلا خودمو خیلی خوب نشون بدم . اون فقط لبخند می زد . مثل فرشته ها . طوری بود که اصلا روم نمی شد بهش بگم می خوام باهات دوست شم . اون شخصیتش با همه دخترایی که تا به حال دیده بودم فرق می کرد .نه به این که بخوام زود قضاوت کنم . آخه ما سه تا ساعتهای زیادی رو در روز با هم بودیم . سپهر تا می تونست به اون کمک می کرد از این که بتونه زمین های ارزون قیمت بخره و یا این که بعضی جا ها اونو با خودمون شریک هم می کردیم در خرید زمینها .. می تونستیم این کارو نکنیم چون به نفع ما بود . در حساب و کتاب هم دوستم خیلی دقیق بود . می گفت باید به دقت سهم هر یک از ما حساب شه .. هر روز که می گذشت من علاقه بیشتری به فروزان پیدا می کردم .شاید به خاطر این بود که دوست داشتم زیبا ترین دختر دنیا رو داشته باشم . و به همه بگم این دون ژوانی که دخترا واسش سر و دست می شکستند و می شکنن تونسته بهترین و زیبا ترین رو برای خودش بگیره .. هر شب خواب اونومی دیدم . دلم می خواست اون مال من شه . اصلا از از دواج فراری بودم . بدم میومد . دو دل بودم . خدایا چیکار کنم . من عادت داشتم به این که حداقل ماهی با  دو تا چهره تازه حال کنم . ولی اگه با فروزان از دواج می کردم تمام این دوران لذت و خوشی من به انتها می رسید .دیگه نمی تونستم اون آزادی عمل رو داشته باشم . یه روز سپهر و فروزان اومدن پیشم . خسته از کار روزانه دور هم جمع شده بودیم . خیلی دلم می خواست فروزانو می گرفتم و با هم می رفتیم یه دوری و قدمی در ساحل می زدیم .
سپهر : فرهوش یه خبر خوب برات دارم .
-چیه داداش.
-من تصمیم گرفتم قاطی مرغا شم .. یعنی البته فقط یک مرغ ..
 فروزان لبخندی زد و ازمون فاصله گرفت .
-من و فروزان می خواهیم از دواج کنیم ..
 انگار آب سردی رو رو سرم خالی کرده باشن . فروزان نگاه خاصی بهم انداخت و سپهر بهم گفت مثل این که خوشحال نشدی ..
به زحمت بر خودم مسلط شدم .
 -گفتم چرا خیلی خوشحال شدم . اصلا باورم نمیشه . شوکه شدم . تعجب کردم . خیلی خوشحالم . چون اصلا فکرشو نمی کردم تصمیم به این کار بگیری . فقط امید وارم رفاقت ما رو فراموش نکنی ..
 فروزان : دیگه فرهوش خان تو هم باید بجنبی .. شما دو تا داداش ندارین و میشین داداش هم .. منم خواهر ندارم .. ببینم از چیزی ناراحتی ;…. ادامه دارد …. نویسنده …. ایرانی

نوشته های مرتبط:
نامردی بسه رفیق 172
نامردی بسه رفیق 18
نامردی بسه رفیق 56
نامردی بسه رفیق 186(قسمت آخر)
نامردی بسه رفیق 19
نامردی بسه رفیق 115
نامردی بسه رفیق 41
نامردی بسه رفیق 57
نامردی بسه رفیق 175
نامردی بسه رفیق 17
نامردی بسه رفیق 136
نامردی بسه رفیق 16
نامردی بسه رفیق 151
نامردی بسه رفیق 48
نامردی بسه رفیق 122
نامردی بسه رفیق 13
نامردی بسه رفیق 104
نامردی بسه رفیق 73
نامردی بسه رفیق 64
نامردی بسه رفیق 8
نامردی بسه رفیق 180
نامردی بسه رفیق 9
نامردی بسه رفیق 109
نامردی بسه رفیق 88
نامردی بسه رفیق 5
نامردی بسه رفیق 21
نامردی بسه رفیق 34
نامردی بسه رفیق 133
نامردی بسه رفیق 23
نامردی بسه رفیق 26
نامردی بسه رفیق 96
نامردی بسه رفیق 7
نامردی بسه رفیق 181
نامردی بسه رفیق 29
نامردی بسه رفیق 4
نامردی بسه رفیق 47
نامردی بسه رفیق 134
نامردی بسه رفیق 100
نامردی بسه رفیق 59
نامردی بسه رفیق 67
نامردی بسه رفیق 87
نامردی بسه رفیق 179
نامردی بسه رفیق 60
نامردی بسه رفیق 35
نامردی بسه رفیق 31
نامردی بسه رفیق 37
نامردی بسه رفیق 10
نامردی بسه رفیق 111
نامردی بسه رفیق 12
نامردی بسه رفیق 70
نامردی بسه رفیق 107
نامردی بسه رفیق 49
نامردی بسه رفیق 44
نامردی بسه رفیق 33
نامردی بسه رفیق 132
نامردی بسه رفیق 71
نامردی بسه رفیق 117
نامردی بسه رفیق 144
نامردی بسه رفیق 65
نامردی بسه رفیق 164
نامردی بسه رفیق 6
نامردی بسه رفیق 3
نامردی بسه رفیق 120
نامردی بسه رفیق 50
نامردی بسه رفیق 182
نامردی بسه رفیق 27
نامردی بسه رفیق 61
نامردی بسه رفیق 72
نامردی بسه رفیق 153
نامردی بسه رفیق 183
نامردی بسه رفیق 11
نامردی بسه رفیق 114
نامردی بسه رفیق 46
نامردی بسه رفیق 139
نامردی بسه رفیق 185
نامردی بسه رفیق 89
نامردی بسه رفیق 128
نامردی بسه رفیق 76
نامردی بسه رفیق 162
نامردی بسه رفیق 14
نامردی بسه رفیق 142
نامردی بسه رفیق 141
نامردی بسه رفیق 93
نامردی بسه رفیق 140
نامردی بسه رفیق 2
نامردی بسه رفیق 113
نامردی بسه رفیق 45
نامردی بسه رفیق 43
نامردی بسه رفیق 42
نامردی بسه رفیق 116
نامردی بسه رفیق 98
نامردی بسه رفیق 54
نامردی بسه رفیق 95
نامردی بسه رفیق 90
نامردی بسه رفیق 24
نامردی بسه رفیق 97
نامردی بسه رفیق 79
نامردی بسه رفیق 131
نامردی بسه رفیق 40
نامردی بسه رفیق 163
نامردی بسه رفیق 129
نامردی بسه رفیق 39
نامردی بسه رفیق 62
نامردی بسه رفیق 63
نامردی بسه رفیق 126
نامردی بسه رفیق 143
نامردی بسه رفیق 101
نامردی بسه رفیق 112
نامردی بسه رفیق 108
نامردی بسه رفیق 58
نامردی بسه رفیق 110
نامردی بسه رفیق 159
نامردی بسه رفیق 68
نامردی بسه رفیق 149
نامردی بسه رفیق 173
نامردی بسه رفیق 74
نامردی بسه رفیق 125
نامردی بسه رفیق 77
نامردی بسه رفیق 178
نامردی بسه رفیق 75
نامردی بسه رفیق 22
نامردی بسه رفیق 25
نامردی بسه رفیق 167
نامردی بسه رفیق 165
نامردی بسه رفیق 103
نامردی بسه رفیق 106
نامردی بسه رفیق 81
نامردی بسه رفیق 124
نامردی بسه رفیق 123
نامردی بسه رفیق 82
نامردی بسه رفیق 94
نامردی بسه رفیق 66
نامردی بسه رفیق 176
نامردی بسه رفیق 152
نامردی بسه رفیق 156
نامردی بسه رفیق 83
نامردی بسه رفیق 160
نامردی بسه رفیق 130
نامردی بسه رفیق 102
نامردی بسه رفیق 154
نامردی بسه رفیق 145
نامردی بسه رفیق 170
نامردی بسه رفیق 169
نامردی بسه رفیق 147
نامردی بسه رفیق 174
نامردی بسه رفیق 155
نامردی بسه رفیق 85
نامردی بسه رفیق 177
نامردی بسه رفیق 157
نامردی بسه رفیق 121

اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *