این داستان تقدیم به شما

سلام خدمت همه عزیزان خاطره بنده مربوط به قبل عید 99 هست که  نحوه ی گاییدن زن داداش گلم با شما عزیزان در میان میگذارم لطفا نظر خود را در پایان اعلام فرمایید
 
بنده کوچیک شما مهرداد هستم 36ساله از یکی از روستا های شهرستان ساوه ویه خونه هم تهران دارم که مخصوص کوس کردن بود زنم روهم طلاق دادم بخاطر کردن خواهرزنم که سرزده مچ مونو گرفت که بعداتعریف میکنم خلاصه ما 2برادر بیشتر نیستیم که رضا 27ساله مهندس کشاورزی هستن 2سال پیش با دختری به اسم آیناز22ساله که اهل تبریز بودن ازدواج کرد مطمئن هستم هر کی یه نگاه کنه امکان نداره خودش رو خراب نکنه که من هم از این حیض مستثنی نیستم همون روز اول که چشمم به جمال بی همتا ی زن داداشم افتاد خودم رو گم کردم تا یه ماه از ذهنم لحظه ای کنار نرفت من تو عمرم شاید بیش از 150تا کوس جور با جور کردم که حتی 1صدم آیناز جون جذاب نبودن من هم تو کارخانه لبنیات شرکت دوکا در چهار باغ مشغول هستم از آنجایی که با مدیر عامل خودمونی هستیم موقع برداشت انار به روستای ما رفتیم شب خوابیدیم صبح ساعت 10میخاستیم بریم باغ آیناز جون هم از نانوایی میومد روبرو شدیم مدیر عامل مون که اسمشو میزارم توکلی لحضه ای زبونش بند اومد با دیدن آیناز جون تو باغ که گشت میزدیم بهم گفت اون دختره که روبرو شدیم بدجوری منو شیفته خودش کرد جالبه که نمیدونست دختره زن داداش گلم هست که خودم هم عاشقشم به هرحال بهم گفت که اگه بتونم براش جور کنم 50میلیون انعام میده از یه طرف تشنه خونش شدم با شنیدن پیشنهادش از طرفی هم وسوسه شدم تا شب خیلی کلنجار رفتم تا فکری به ذهنم اومد سری خودم رو رسوندم شهر 3ورق قرص خواب دیازپام 10میلی گرفتم اومدم بعد صرف شام دوباره حرف رو کشوند به زن داداش گلم منم گفتم از کجا معلوم جور کنم سر حرفت با شی همون لحظه دسته چک رو از جیبش درآورد برا فردا 70میلیون نوشت چشام جوری شد که قابل توصیف نیست منم گفتم امشب جور میکنم الکی گفتم عروس داییم هست مهمون خودمون هستن سری قرص ها رو داخل آب انار حل کردم و به آقای توکلی گفتم آب انار نخور شب ساعت 2 اینا میارم پیشت مامان و زن داداش بعد شام قبل خواب آب انار آوردن که پذیرایی از مهمون کاملتر بشه!
 
 
نفری یه لیوان برداشتیم به دور از چشم زن داداش ومامان ریختم از پنجره بیرون اما خودشون میل کردن و رفتن بخوابن معمولا موقعی که دادشم نیست مامان وزن داداش با هم میخوابن ساعت حدودا 12ونیم 1بود رفتم سر بزنم که آقای توکلی گفت میخوام یه دوش بگیرم بعد تا بیام عروس خانوم رو بیار چک رو هم تقدیم کرد ورفت منم فکری به ذهنم اومد سری گوشیم رو گذاشتم حالت پرواز جاساز کردم برا فیلمبرداری رفتم چراغ بالکن خونه رو هم روشن کردم که اگه چراغ اتاق رو خاموش کنه گوشی دید کافی برا فیلمبرداری داشته باشه خلاصه رفتم اتاق مامان صدا کردم مامان مامان زن داداش که جوابی نبود رفتم تکونشون دادم بازم بی عکس العمل زن داداش گلم رو گرفتم بغلم یه دستم رو از زیر گردنش یه دستم رو هم از زیر باسن هاش بلندش کردم آوردم اتاق خودم که باآقای توکلی میخوابیدم 10 دقیقه بعد آقای توکلی اومد با دیدن آیناز جون یه بوس آب دار از پیشانیم کردن وگفت چون بخاطر من از عروس داییم گذشتم میخوام طوری جبران کنم که ارزش داشته باشه خلاصه یه چک 30میلیون تومانی هم نوشت تقدیم کرد گفت خواهش میکنم 2ساعت تو حیاط یا جایی برو که میخوام تنها باشم با این فرشته خلاصه من رفتم بیرون بقیه از رو فیلم دیدم که تا رفتم دیدم یه چیزی گذاشت تو جیب زن داداش ملوس لخته لخت شد اومد زن داداش رو صدا زد حالا متوجه شد که خوابوندم با قرص اومد کنار آیناز جون دراز کشید لباشو میخورد ممه هاش رو بازی میداد آروم لختش کرد بعد لیسیدن کامل کل بدنش زن داداش رو رو شکم خوابوند کیرشو با آب دهن خیس کرد گذاشت رو سوراخ کونش فشار که داد فکر کردم بیدار شد خدا اون قدر استرس داشتم فیلم رو نگاه کردنی خلاصه با زحمت کیرشو کرد تو کون تنگ آیناز جون که فکر نکنم کیر داداش اندازه اون باشه بعد حدودا یه ربع آبش اومد همشو خالی کرد تو ولباس پوشید واومد توحیاط دید نشستم یه گوشه زیر درخت ازم کلی معذرت خواهی کرد وگفت شرمنده ام به خدا پیش خودت تو خونه خودت به عروس داییت تجاوز کردم گفتم بیخیال اگه کارت تمام شد ببرم بزارم سر جاش گفت زود برو ببرش تا بیدار نشده رفتم بازم به همون شیوه بغلش کردم بردم تو اتاق مامان گذاشتم لباس هاشو هم همونجا تنش میکردم که با دیدم توجیبش چیزی هست گفتم ببینم چی هست برداشتم دیدم لنگه چک من خوب نگاه کردم دیدم خدا 50میلیون هم برا زنداداش نوشته

 
 
برداشتم و بدون مقدمه میخواستم بکنم تو کوس ریز وتنگ زن داداش گلم اما میترسیدم ازدرد بیدار بشه لای کوسش گذاشتم وعقب جلو کردم 2دقیقه نشد که آبم با فشار خالی شد روکوسش لباس هاشو تنش میکردم احساس کردم بیدار شده بله درسته بیدار شد اما خوشبختانه چیزی به یاد نداشته واما لباس هاشو تنش کردنی نگو که شرتش رو بر عکس تنش کردم که شروع شک به من میکنه اما خودش رو نمیتونست قانع کنه که من این کارو باهاش کرده باشم از طرفی هم سوزش کونش سردرگم بود خلاصه فردا ساعت 5صبح تا کسی متوجه بشه زدم بیرون رفتم شهر جلوی بانک تا باز کردن سریع چک هارو پشت نویسی کردم حتی اونی که توجیب آیناز جون گذشته بود نقد شون کردم ریختم حساب اومدم خونه دیدم هنوز بیدار نشده کسی رفتم نون تازه گرفتم اومدم صبحانه رو آماده کردم دیدم زن داداش گلم یه جوری شده با مامان سفر رو آماده میکنه بعد صبحانه آقای توکلی رفتن من هم با دیدن آیناز جون و مامان دلم بدجور شور میزد اما اونا فکر میکردن از خستگی زیاد این حالت شدن خلاصه گذشت تا نزدیک عیده 99 داداش برا ماموریت از طرف جهاد کشاورزی به تهران رفتن دو هفته باید میموند از طرفی هم پس فردا از بیمارستان حضرت رسول زنگ زدن که داداشم تصادف کرده تو بخش آی سی یو بود همراه مامان و زن داداش گلم راهی تهران شدیم رفتیم بیمارستان از پشت شیشه نگاه کردیم حال داداش رو از دکتر جویا شدیم که گفتن دعا کنید این حرف دکتر باعث شد مامان گفت لحظه ای از بیمارستان دور نمیشه بهم گفت آیناز جون رو ببرم خونه ما رو فرستاد اومدیم بیرون گفتم زن داداش جون نظرت چیه به جای خونه بریم خونه من که تهران هست هم نزدیک بیمارستان هست هم خسته راه نمیشیم گفت مگه خونه داری اینجا؟ گفتم خونه خودتون هست که رفتیم وارد که شدیم نگو یادم رفته کاندوم هارو بندازم آشغالی مونده رو تخت آیناز جون هم دیده آیناز جون گفت داداش سرم درد میکنه قرص خاست قرص نوافن دادم یه ربع بعد گفت خوب نشدم یه دیازپام بهش دادم گفتم این خوبت میکنه خورد رفت دراز بکشه تو تهران هم اوج کرونا دم غروب بود یادم اومد که با خیال راحت بهش تجاوز بکنم رفتم پیشش دراز کشیدم بغلش کردم لباش ر8میک میزدم ممه هاش رو خوردم لختش کردم داشتم کوس ناز و تنگش رو میخوردم که بیدار شد با حالت پریشان جیغ زد دستم رو گذاشتم جلو دهنشو گفتم آروم باش که گفت حیوان صفت ولم کن اونقدر حرف بارم کرد که ناچار شدم یه سیلی بزنم گفتم اگه صدات دربیاد هم پدر ومادرت رو میکشم هم خودت رو دیگه حرف نمیزد فقط گریه میکرد منم کوسش رو میخوردم بهش گفتم آینازجون من تورواونقدردوستت دارم که

 
چشامو روخیانت تو بستم اما تو برعکس ازاینحرف من جا خورد و انکار کرد گفتمب زارکارم تموم بشه فیلم خیانت سر کار خانم رو نشون بدم خلاصه ادامه دادم تا خاستم بکنم توش راستی یادم رفت بگم من دو ساله از وکیوم مردانه استفاده میکنم کیرم بینهایت بزرگ و کلفت شده تا چشماش افتاد به کیرم گفت عمرا بزارم بکنی تو کوسم جر میخورم اما من بزور رفتم بین پاهاش و پاهاش رو باز کردم کیرمو چربش کردم گذاشتم رو کوس ناز وتنگش فشار میدادم آیناز جون جیغ میزد سرش که داخل شد چشاش طوری شد که مت ترسیدم اما بازم فشارش رو زیاد کردم تا نصف کیرم تو کوسش بود منم داشتم لباش رو همزمان میخوردم یه لحضه دیدم عکس العملی نداره نگاه کردم دیدم از حال رفته با این حال بازم فشار فشار تا نهایتش تا ته کردم تو کوس تنگ زن داداش گلم بخاطر قرصی که خوردم نزدیک 2ساعت تلمبه میزدم که بازم جیغ زدناش شروع شد تا احساس کردم آبم میخاد بیاد یه فشارم دادم تا ته فرو کردم آبم با فشار خالی شد تو کوسش 10دقیقه ای همون حالت روش بودم بعد کشیدم بیرون دیدم که کیرم خونی شده نگو کوسش جر خورده بیحال افتاده بود منم رفتم شام گرفتم اومدم دیدم اصلا نمیخواد حتی لب بزنه که خودم رو عصبی نشون دادم گفت تا ثابت نکردم خیانتش رو از چیزی نه ترس داره نه چیزی گوش میده فیلم رو نشون دادم دید که خودشه اما خوابیده گفتم خودتو زدی به خواب که چی رو ثابت کنی؟ خلاصه کم کم رامش کردم شام رو خوردیم قسم داد که دیگه کاریش نداشته باشم اونم به کسی چیزی نگه گفتم بریم بیمارستان سر بزنیم گفت نمیتونم راه برم اگه بازم بخوای اذیت کنی خودم رو میکشم میگفت خدا چرا من کرونا نگرفتم بمیرم خلاصه رفتم اتاق تنها بزارم الکی باتلفن حرف میزنم که آره دختره شما عروس ما خیانت کرده فیلم خیانتش هم دستم هست دیدم اومد پیشم گفت یه جوری حل کنیم مخم میترکه گفتم درسته زن داداش منی درسته چندین سال ازم کوچیک تری اما چه کنم عاشقتم میخوام مال من بشی به هر قیمتی که شده خلاصه تا صبح 2 بار دیگه به زور کردم گفتم اگه ازم حامله بشی تا خودت نخواستی دست نمیزنم بهت گفت که من حامله نمیشم خودت میدونی دوساله هر دکتری که بود رفتیم گفتن بچه دار شدن من 10درصد امکانش هست
 
خلاصه تا 48 روز که داداشم تو کما بود ما باهم میموندیم بدون اینکه کسی بفهمه حتی مامان فکر میکرد میبرم تو روستا میارمش چون سه روز یه بار میبردمش بیمارستان امام خودم هر روز میرفتم تو این 48روز اونقدر به زور گاییدمش که ظهر دیدم خیلی خوشحال هست علت آن را پرسیدم گفت حامله ام کردی دیگه کاری که نمیخوام نمیکنی که بغلش کردم و گریم گرفت بوسش کردم گفت میشه یه خواهش بکنم؟ گفت بگو گفتم میشه امشب برا آخرین بار تا صبح بغلم بخوابی حسابی بکنمت عشقم؟ با اکراه قبول کرد تا صبح اونقدر گاییدم که تا غروب بیحال افتاده بود الان که این خاطره رو براتون مینویسم 99/6/29هست امشب همه تنها هستیم قراره تا صبح جر بدم کوس وکونشو 2ماه دیگه پسرمون به دنیا میاد نمیدونم چرا هرچه میکنمش بیشتر تشنه اندام زن داداش #گلم #میشم #سیر نمیشم ازش بلکه عاشقترم میشم این اواخر مامان فکر کنم بو برده خیلی تو #فکره داداشم همه دیگه حالش بد جور خرابه #قطع نخاع شده بود #حرف هم نمیتونه بزنه یه هفته هست بستری شده باز که خیلی حالش #وخیم هست اگه #زبونم #لال طوری بشه قول داده که تا آخر عمر هر موقع که خواستم بهم کوس و کون بده حتی اگه بازم #شوهر کنه

 
نوشته : آقای کیر طلا

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *