این داستان تقدیم به شما
کونم داشت جر میخورد برای دادن خیلی سخته نه از شدت دادن به خودت بپیچی ولی هیچکی نباشه بکنتت بعضا فکر میکردم من خیلی بدبختم یا زشتم در ضمن دوستان من یه نویسنده نیستم که من یه ادمیم که از تجربم مینویسم و اتفاقای حقیقی همیشه هم تخمی تموم میشن هم تخمی ادامه پیدا میکنن و هم تخمی شروع میشن ولی حداقل راسته
نشد که بشه با خانومم دچار مشکل شده بودیم احساس میکردم با کسی رابطه داره ولی نمیشد مچشو بگیرم هر بار یه جوری منو میپیچوند شغلمم یه جوری بود هفته ای دو شب نبودم خونه اولش سرلج باهاش شروع کردم دختر بازی بعدش زن بازی بعدشم یکی از دوستام منو تو ضعیف ترین حالتم پیدام کردو حسی درونم بیدار کرد که برام خیلی ناشناخته نبود ولی جدید بود گی بودن به قول خودمونی کون دادن دردسرش کمتر بود احساسش خیلی خوب و جدید بود البته اینارو میگم یه عده ناراحت میشن ولی مهم نیست من دارم میگم تو دلم خالی شه تو یه ساله اولی که به تحریکه دوستم این احساس درونم بیدار شده بود خیلی سعی کردم جلویه خودمو بگیرم خیلی البته اون دوستم منو خیلی مالید ولی نکرد حتی التماسش کردم گفتم برای یه بار بکن ببینم چه جوریه من نمیخام این کارو ادامه بدم اما نشد بعد از اون به یکی دیگه پناه اوردم اونم لاپایی میکرد خیلی حال میداد ولی اونم نکرد توش
وایی حالا دوسال از زمانی که این احساسو داشتم میگذشت و خیلی حالم خراب تر شده بود خیلی دوسداشتم یکی منو بکنه همش میگفتم یه بار بدم دیگه میزارمش کنار تا اینکه یه روز متوجه قسمت انجمنایه شهوانی شدم نمیدونم چرا ندیده بودمش تا اون روز اما خب یه نور امیدی تو دلم روشن شد شاید اکثرا درک نکنین ولی من به جایی رسیدم که به دو تا از دوستان صمیمیم التماس کردم منو بکنن به بهانه های مختلف به یکیشون یادمه گفتم میخام ببینم درد کون دادن چه جوریه تا تو کون کردن وارد شم خلاصه حتی بعضی مواقع از دستی جلویه رفیقام میخابیدم دمر و کونمو قمبل میکردم حالا دیگه بعد از دو سال که با کونم ور رفته بودم کونمم بزرگتر شده بود خوش فرم تر شده بود حتی بعضی مواقع دوستام و همکارا انگولکم میکردن ولی خب من هرچی دنباله یه بکن میگشتم اینگار همه بکنا مرده بودن تو شهوانی یه انجمن باز کردم نوشتم مفعولمو از این حرفا چند نفر پیام دادن تا اینکه خلاصه بایکی اشنا شدم خلاصه خیلی با احتیات باهاش قرار گذاشتم اول تو پارک دیدمش و بعد اوردمش خونه هو از اونجا رو دیگه تو ابرا بودم اینگار من بالاخره به یه بکن رسیده بودم همش تو فکرم بود این بار که دادم دیگه تموم میشه این اخرین باره و از دست این عقده راحت میشم اسمش سعید بود اومد تو خونه درو بستم زود یه تشک پهن کردمو از خوشحالی بود یا ترس دراز کشیدم شده بودم عین یه دختر 14 ساله اون من برعکس کردو نشست پشتم قلبم داشت از جاش کنده میشد یکم که مالیدم”اومدو کیرشو گذاشت جلو صورتم منم خب فهمیدم که باید براش بخورم اولش یکم ترش بود اما خب بعدش احساس کردم یه اب شیرینی ازش در اومد یکم که بیشتر مکش زدم بیشتر دوسداشتم از اون طرفم سعید کارشو بلد بود اینگار اینکاره بود با سوراخ کونم بازی میکرد منم محکمتر میخوردم اینقدر حال میداد که داشتم از هوش میرفتم وقتی میمالیدم
بعد یکم روغن زیتون بود یا کنجد نمیدونم مالید پشتم شروع کرد مالیدنم واییی داشتم میمردم خیلی حال میداد وسطاش دست به کیرمم میزد اونم خیلی باحال بود
بعدش کیرش گذاشت لایه کونم وای چقدر حال میداد اونم وقتی خودش خابید روم دیگه داشت دیوونم میکرد اون بیشرف
واقعا حالم داشت خراب میشد دوسداشتم زودتر منو بکنه اما اون هی میمالیدم و هی فشارم میداد منم دسته خودم نبود اه و ناله میکردم حالا که فکر میکنم اونم اینگار خوشش اومده بود داشت منو اذیت میکرد خلاصه یه نیم ساعتی نامرد منو مالوند دیگه داشت از شدت لذتو انتظار گاییده شدن اشکم در میومد اما خب دیدم وازلین زد تو کونمو یواش سر کیرشو گذاشت لایه کونم و شرو کرد فشار دادن وقتی سر کیرش رفت تو تازه فهمیدم چقدر کیر با اون خیارا و چیزایی که من میکردم تو کونم فرق میکنه از طرفیم تازه فهمیدم چقدر کیرش کلفته داشتم جر میخوردم این تیکش واقعا درد داشت ولی خب من چون دوسداشتم بدم یکم تحمل کردم در واقع دردش کمتر شد ولی تا اخرش همچنان درد داشتم ولی خب لذتش خیلی زیاد بود دردشو یادم رفته بود انگار
خیلی ابش دیر اومد و راستی اون وسطا یه هو که کیرشو تا اخر فرو کرد تازه فهمیدم چقدر حال میده یکی بکنتت منوخیلی کرد حوصله گفتنشو ندارم ولی فقط یه جاش خیلی بیشتر حال داد اونجا که پاهامو گذاشت رو شونشو میکرد محکم منو هم با کیرم بازی میکرد واقعا داشتم از لذت جر میخوردم هر جا هستی سعید جان حلالت اون کونی که کردی
اما خب “نشد که بشه اخرین بار” خودتون حدس زدید حتما بعد از اینهمه لذت خیلی بدتر دنباله دادن افتادم اگه حال داشتم از قلمه کیریمم خوشتون اومد بازم مینویسم
دعا میکنم کونتون مست نشه من سالها با درده کیر مست سر کردم اما حتی یه روز درد کون مستی با یه ساله اون کیر مستی قابل مقایسه نیست اونی که منو انتقاد میکنی من اگه میتونستم شوهر میکردم اما خب نمیشه من مرد افریده شدم با احساساته زنونه از داخل زن از بیرون مرد اتفاقا زیدم دارم ولی الانم میگم برای من برای من “نشد که بشه آخرین بار”
نوشته: نا رفیق
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید