این داستان تقدیم به شما

سلام  دوستان.

اسمم شایانه و موضوع داستان که واقعی هستش و کس شعر نیست مال چن سال پیشه…
***
الان بیست و شش سالمه ولی حدود ده سال پیش که شونزده سالم بود و انصافا خود کونی بودم یه کون گرد و قلمبه و بی مو داشتم که از ده دوازده سالگی خیلیا میخاستن بترکونن که کمتر به این ارزو رسیدن چون دوست نداشتم اسمم بد در بره ولی خدایی کون دادن حال میده ولی کردن هم خوبه الان دیگه فقط با دخترا حال میکنم و دیگه از کونکونک بازی خوشم نمیاد ولی ده سال پیش مادر بزرگم عمرشو داد به شما و مردش و خونشون کرج بود و ما هم رفتیم اونجا و مراسم هم گرفتیم و شب که شد ماهم خونمون تهران هستش و خونه خالم هم که نزدیک خونه مادر بزرگم بود شب چون تعداد زیاد بود رفتیم خونه خالم البته اکثرا بچه های فامیل رفتیم اونجا موقع خواب چون بزرگترمون شوهر خالم داود بود و همه بچه مچه بودیم جا ها رو انداخت و منو نزدیک خودش اورد و یه دشک دونفره بود که گفت تو بیا اینجا منم از همه جا بیخبر رفتم پیشش و خوابیدن همه منم چون جام عوض شده بود خوابم نمیبردو دیدم اقا داود پشتش به منه و خوابیده …

 
یه نیم ساعت گذشت دیدم یهغاطی زد اومد چسبید به من منم گفتم حتمن خابه اینم بگم من اون موقع خیلی کم رو و خجالتی بودم و این رفتارم خیلی بهم ضربه زد و مثل همین ماجرا خلاصه دیدم دستش رو گذاشترو کیرم و تن نداد منم دست به کیرم میخورد خیلی خوشم میومد و کیرم یواش یواش سفت شد و و اونم بازی دادش و منو هل داد از حات تاق باز پشتم بهش شد حالا منم از روی خجالت و کم رویی خایه نمیکردم چیزی بگم فهمیده بود بیدارم و اونم چیزی نمگفت و شلوار و شورتمو باهم داد پایین و کس کش یه قوطی کرم هم از قبل اماده کرده بود و انگشتشو چرب کرد و با سوراخ بازی میکرد و منم خدایی اون لحظه داشتم لذت میبردم ولی ترس هم داشتم که یه هو کیرشو کذاشت دم سوراخ و یواش داد تو و کله رفت تو …

 
کس کش خیلی حرفه ای هم بود چون دردم خیلی کم بود البته کیرشم انقدر کلفت نبود ولی دادش یواش یواش داخل و هی تلمبه زد و منم داشتم لذت میبردم که بعد ده دقیقه ابش اومد و ریخت داخل کونم و و با دستمال پاک کرد و رفت ولی من ارضا نشده بودم و وقتی اومد بخابه دوباره پشتشو به من کرد و انگار نه انگار که کاری کرده منم رفتم بعد ده دقیقه دستشوییو یه جق زدم و رفتم خابیدم و بعد اون جریان دیگه نتونست منو بکنه و اصلن انگار این ماجرا اتفاق نیوفتاده و همه چیز مثل قبل بود.
 
نوشته: شایان قمبل سافت

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *