این داستان تقدیم به شما
سلام به همه. یه داستان دارم که دوست داشتم براتون تعریف کنم…
***
چن سال پیش بود این ماجرا من چنتا عمو داشتم که همگی شر و خلافکار یکی از عموهام زندان بود و زن عموی بیچارم تنها شده بود و این زن عموم دختر خاله خودم هم بود یه عموی دیگه هم داشتم از اون عوضیا اونم خلاف میکرد که گیر افتاد و به بابام پیغام داد که یه کاری براش انجام بده پای مرگ و زندگی وسطه بابام گفت چیه جریان گفت فقط بره رم گوشی که تو خونه مادر بزرگم داشت رو نابود کنه و کسی اونه نبینه من مشکوک شدم به جریانو سریع رفتم خونه مادربزرگم و گوشی رو برداشتم رمشو عوض کردم اومدم خونه بابام رفته بود رم رو که من عوض کرده بودم رو شکسته بود رمو که اورده بودم رو تو گوشی گذاشتم دیدم بله چه خبره…
عمو کوچیکه که اسمش ناصره داره زن عمو محمد رو که زندان بودش رو میکنه که دختر خاله خودمه و قابمکی فیلم گرفته فکر شیطانی اومد سراغم دخترخالم هم که زن عموم باشه اسمش فاطمه هستش خدایی خوش کسو کون بود و تو فیلم هم فقط از کون داده بود زن عمو فاطی تو خونه مادربزرگم زندگی میکرد با بدبختی شب رفتم اونجا شامو خوردم به بهانه عرشیا پسر عموم که کوچولوبود رفتم تو اتاقشون و دیدم عرشیا خوابه فاطی هم با یه تیشرتو وشلوار تنگه بهش گفتم جریان اونو میدونم باید به منم بده زیر بار نمیرفت گفتم بلوتوث رو روشن تا بهت بگم اونم روشن کرد و کلیپو براش فرستادم داشت سکته میکرد خواشو تمنا که پاکش کنم منم شرطمو گفتم و قبول کرد و قرار شد همه خابیدن برم تو اتاقش…
به خونه زنگ زدمو گفتم خونه مادر جون میمونم اونهاهم چیزی نگفتن چون زیاد میموندم اونجا یه قرص تاخیری انداختمو با کرم پریدم تو اتاقش در باز بود دیدم لخت لخته اماده دادن گفتم چه کسو کونی بکنم من امشب تاق باز خابوندمش و اومدم بزارم تو کسش گفت نه فقط کون گفتم چرا اخه زنا از کون دوست ندارن که گفت از کس دردم میاد عموت فقط از کون میکنه و کسم رو دست نمیزنه فقط تو این چن سال سه چهار بار از جلو کرده مثل شما که میخونید شاید باورتون نشه منم باورم نشد ولی گفتم بزار از جلو هم بکنم بااصرار قبول کرد تو نمیرفت با زور و تف و فشار دادم تو فقط داشت زجر میکشید. کس به این تنگی واقعا باورم نمیشد.. این کسه یا کون مورچه؟!! منم بیخیال شدم و در اوردم بایه تف دیگه تو کونش کردم راحت رفت تو و ده بیست دقیقه البته با کمک اون قرص کونشو گاییدم و ابمو ریختم توش و تا صبح یکی دوبار دیگه کردم قول گرفت به کسی نگم و بعد اونم چن بار دیگه تا عموم از زندان بیاد گاییدم ولی برام جالب بود که کس نمیتونست بده ولی کون رو براحتی میداد!
نوشته: علی
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید