این داستان تقدیم به شما
سلام رسول هستم شیش ساله با پرستو زنم عروسی کردیم زن من از اول محجبه و فوق العاده مذهبی و نماز خون بود اما من خیلی حشری و فانتزی زیادی داشتم که یکی کیرشو تو شرت قرمز پرستو گذاشته و میخواد باهاش سکس کنه بعد از دوسال از زندگیمون تصمیم گرفتم تو سکس در میون بزارم
یه شب که زنداداشم مهمونمون بود یه دامن پوشیده بود اما معلوم بود که زیرش شرت سفید پوشیده چون معلوم بود شرتش شب که داشتیم سکس میکردیم گفتم راستی دیدی مریم رو گفت اره شرتشو میگی خیلی تابلو معلوم بود اینو گفت منم محکم تر میکردم پرستو فهمید دوباره ادامه داد گفت داداشت امشب مریم زنداداشم رو از کون میکنه گفتم از کجا میدونی گفت مریم بهم گفته که امشب کون میدم من با صدای بلند میگفتم جووووون مریم جون زنداداش مریم. پرستو شوکه شده بود منم ادامه دادم گفتم تو هم ایجوری لباس بپوش تا همه تو سکس از تو بگن گفت یعنی دوس داری مثلا داداشت تو سکس بگه اخخ پرستو جووووون گفتم اره بگه چیه مگه خودش گفت اخخخ داود گفتم داود کیه گفت اسم پسر همسایه خودمونه گفتم اخخخخخ کیرش تو کست پرستو جیغ بلندی زد ابش اومد منم ابم اومد ریختم رو کونش یه شب دیگه گفتم پرستو بریم جلو پنجره سکس کنیم حال میده گفت باشه لباسشو پوشید چادرشم سر کرد اومد جلو پنجره اما شلوارشو پاش نکرده بود خیلی صحنه جالبی بود پوشیده پوشیده محجبه اما شلوار نپوشیده خلاصه دستاشو زدم به شیشه سر پا از کس میکردم ادما حواسشون نبود بالا رو نگاه کنن س بار پرستو ابش اومد گفت شوهری خیلی جالب بود چه حالی میداد مردم ببینن سکس ما رو
سه بار ارضا شدم اولین باره گفتم میخوای شرتت همیشه خیس باشه اب کست بیاد همیشه گفت اره بگو گفتم وقتی چادر میپوشی پوتین بپوش شلوار ساپورت نازک نازک مانتو کوتاه شرتت یا رونت پیدا باشه بریم بیرون تا برگردیم خیلیا مچسبن بهت گفت باشه پرستو مانتو کوتاه کوتاه تا رو کونش که لپ کونش معلوم بود با ساپرت که چه بگم جوراب بود بیشتر انقد نازک بود با یه پوتین بلندی زانوش چادر مشکیشم سر کرد اما جلوشو بعضی وقتا باز میکرد مردا ببینن ما رفتیم بازار انقد چسبیدن به پرستو که گفت رسول بیا ببین شرتم خیس خیسه بریم خونه بسه ارضا شدم تو راه برگشت مترو سوار شدیم اوردمش قسمت مردا وقتی رو صندلی نشست پاشو باز کرد وای خودم میفهمیدم این شرت قرمزش الان چه خبره خیس خیس بود اومدیم خونه گفت بریم جلو پنجره دباره گفتم نه بیا شماره دوستمو که میشناسی با گوشید بگیر بعد سکس کنیم توم داد بزن شمارشو گرفت با گوشی خودش هنوز نگفت الو من ابم اومد اونم ارضا شد قط کرد گفت رسول جون شوهری چه کارا بلدی خیلی دارم لذت میبرم گفتم داداشمو دعوت کنم دامن بپوش زیرش هیچ حتی شرتم نپوش میشینی کستو نشونش بده ببین ابد میاد برعکس اتفاق زنداداشمم لباس نیاورذه بود از پرستو گرفت که پرستو بهش گفته بود دامن بپوش مثل من شرت نپوش اونم قبول کرده بود وقتی پرستو میشست زمین کسش نشون میداد خیلی دیگه تابلو بود چون تموم پاش باید معلوم میشد منم میگفتم پرستو دامند رفته بالا اونم مرتب میکرد صدام زد تو اطاق گفت حال نمیده یه کار دیگه بگو گفتم خوب شلوار بپوش زیپشو باژ بزار شرتم نپوش این جواب داد وسط پاش خیس شده بود که مریم گفت پرستو زیپ شلوارت بازه شرتم نپوشیدی همش معلومه پرستو قرمز شد که مریم گفت شب داداشم که فهمیده بود پرستو میخواره کونش گفت شب اینجا میخوابیم
شب شد پرستو رو لخت لخت کردم گفتم چادرتو بپوش از جلو داداشمو مریم برو اب بیار وای خودم این صحنه رو دیدم کف کردم چه برسه داداشم کلا سفیدی بدنش و سینش و رونش معلوم بود اونام هیچ نگفتن اومد تو اطاق گفت شوهری چه حالی داد الان میشه کسمو بخوری داد بزنم گفتم اره خوبه صداتو بشنون درم باز کن که ببینن پرستو یواش یواش میگفت اخخ اووووووف واااای کسم وایییییییی اههههههه اهههههه اخخخخ کسم کسم رو محکم میگفت دیدم صدای مریمم میاد میگه اخخ ای درد داره نکن. کونم منو پرستو رفتیم دیدیم مریم لخت لخت اما داداشم فقط زیپ شلوارش بازه کون مریمم از پشت معلوم بود سوراخش بازه گفتم پرستو بهترین وقته شرتتو بپوش برو بیرون بعد برگرد اونم رفت بیرون داداشم دستی زد به کون پرستو ابش اومد پرستوم برگشت تو اطاق با هم رفتیم بیرون داداشم شلوارشو پوشید مریم زنداداشمم داشت لباس میپوشید ما رو دیدن لخت لخت شرتشم در اورد پرستو اونام لخت شدن دیگه فهمیده بودن باید چی کار کنیم من رفتم سراغ مریم داداشمم رفت پیش پرستو جالب بود داداشم گفت برو لباس بپوش چادرتم بپوش میخوام مذهبی باشی اون وقت شلوارت پاره کنم با لباس پوشیده بکنمد من که خیلی حال کردم مریمم رفت مانتوشو پوشید با شرت وای پوشیده پوشیده اما از پایین لخت خلاصه کون زنداداشمو خوب کردم ابمم ریختم تودکونش اما داداشم ابشو ریخت رو چادر پرستو الان دو ساله ضربدری داریم خیلیم حال میده.
نوشته: رسول
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید