این داستان تقدیم به شما
اسمم فرهاده ٢٦ سالمه ، عاشق نوك سينه و كس صورتى ام،
جديدا با عموى بزرگم يه شركت زديم كه براى انتخاب منشى عموم بهم گفت خودت آگهى بده. اگهى دادم و هر روز ٣٠ تا دختر زنگ ميزدن، منم به مجردها تو ساعت هاى مختلف گزينش ميدادم، بعضى هاشونو همون اول كه پرسشنامه پر ميكردن ميفرستادم ميرفتن ولى اونايى رو كه خوشم ميومد ميبردم تو اتاق و … از صبح قرص هاى جنسى و سكس ميخوردم و ميومدم شركت،اونروز صبح يه دختر خوشگل و قد بلندى اومده بود بردمش تو اتاق و بهش نزديك شدم بدش نيومد ، بهش گفتم ميتونه مانتو و شالشو توى اين شركت دربياره و گفت باشه ، زير مانتو يه تاپ صورتى با كرست مشكى پوشيده بود سينه ها ٨٥ بود و نوك سينه ها از پشت كرست و لباس داشت ميتركيد، رفتم واسش شربت آوردم و نشستم كنارش و گفتم چه لباى خوشگلى دارى ، خودش مثل حشرى ها لباشو آورد و ازم يه لب آبدار گرفت، دستم و بى اختيار كردم تو كرستشو پستوناشو درآوردم ، چه نوكى داشتن صورتى و قلنبه، شروع كردم به ليسيدن و مكيدن پستوناش، سريع صداى آه و آهوش بلند شد ، يه جورى ميمكيدم كه صداش پخش ميشد، نوكشونو گاز ميگرفتم و با انگشتام ميكشيدم ، از جا بلندش كردم و نشوندمش رو ميز ، دكمه شلوارشو وا كردم و شلوار و از پاش درآوردم ، انگشتمو ماليدم رو كسش، ازش سوال كردم كه پرده دارى گفت آره ولى تو پاره ش كن، شرتشو درآوردم، چه كس و كون صورتى داشت، كسشو ليس زدم و كيرم و درآوردم به نوك كسش ماليدم ، موبيلم و درآوردم تا از پاره كردن پرده فيلم بگيرم ، خودش موبايل و گرفت رو كير و كس و گفت پارم كن كيرم و كردم تو خون پاشيد رو كير ، چشماشو ديدم خيلى حشرى بود مدام داد ميزد آه آه كير وارد كس تنگ شد حالا نكن كى بكن
اون پنجمين دخترى بود كه توى استخدام پرده شو پاره كرده بودم،ولى از همه ناناز تر بود، نوم سينهاشو ميخوردم و كسشو ميكردم ، از كسش كه خسته شدم بهش گفتم كونتو ميخوام بزارم، سريع برگشت و كيرمو با يه تف كردم تو كونش، انگار زياد كون داده بود، كونش گشاد بود، بالاخره آبم و آوردم تو كونش و بيهوش شد ، بخاطر قرصهاى سكسى كيرم همش راست بود و آبم كه اومده بود باز ميخواست بكنه تو كسش، وقتى ميرفت يه لب ازم گرفت و گفت شب مياى مهمونى، گفتم آره. خلاصه شب آماده شدم و رفتم به آدرسى كه داده بود، وارد كه شدم صداى موزيك بلند بود و مهمونا يا داشتن ميرقصيدن يا بعضيا از هم لب ميگرفتن، يلدا با ديدنم اومد به سمتم و گفت بيا بريم طبقه بالا، تو طبقه بالا چه خبر بود، بكن بكن پارتى بود، يادمه يه دختره رو همزمان از كس و كون ميكردن ، يلدا بهم گفت ميخواى دختر مثل من يا زن پاره، گفتم زن پاره، در يه اتاقو باز كرد كه دو تا زن نشسته بودن و تا ما رو ديدن گفتن بفرماييد، يلدا منو راهنمايى كرد و خودش رفت من موندم دو تا جيگر، زنا يه جورى واسم ساك ميزدن كه نزديك بود كيرم كنده شه، يكيشون نشست رو كيرم و اون يكى سينه هاشو انداخت تو حلقم ، عجب شبى بود شايد ٧ نفرو كردم و همشون و حامله كردم،پستوناشونو ميخوردم و كيرم و ليس ميزدن،؟از اون به بعد هميشه ميرم سكس پارتى و حتى كون دوجنسه هم امتحان ميكنم، ولى كس يلدا رو خيلى دوست دارم ، البته منشى هاى شركت رو هم خارج از كار ميكنم، و سينه هاشونو اينقدر ميك ميزنم تا صبح از درد نوك پستون نميخوابن.
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید