داستان سکسی تقدیم به شما

بابا به طرف آنی اومد . آنی دهنشو باز کرد .پدر کیرشو فرو کرد توی دهن آنی . خواهرم  با یه خماری عجیبی بابا رو نگاه کرد . به نظر میومد که کمی خجالت می کشه . بابا دستشو گذاشت رو دلش . داشت با یه هیجان خاصی کیرشو توی دهن دخترش حرکت می داد . من هیجان و لذت رو در تمام وجودش می خوندم . بعد از مدتها  یک سوژه جدید به پستش خورده بود . من خودم مرد بودم و اخلاق این مردا رو می دونستم . یه مرد اگه چند بار یه زنو بکنه اگه نگیم براش خسته کننده و یکنواخت میشه همین که چشش به یکی دیگه می افته که می تونه بهش حال بده یه هیجان خاصی درش به وجود میاد و بابا هم  از اون دسته مردا بود . خواهرم چشاشو بسته بود . از این که کیر بابا رو توی دهن خواهرم می دیدم کمی ناراحت بودم . مدتها بود که  خواهر کوچولو فقط مال من بود . او به وسیله من با دنیای سکس آشنا شده  به کمک من بود که پاش به این مجالس باز شده بود . حس کردم که هنوز هیچی نشده یه چیزی رو دلم سنگینی می کنه . متوجه شدم که شاید این خواهرمو از همه چی توی دنیا بیشتر دوست دارم . شاید بیشتر از آهو  .. حتی بیشتر از مادری که از زیر کیر این و اون بودن خسته نمیشه و هر لحظه به دنبال تنوع جدیدیه . آنی رو دوست دارم چون اون حاضر بود  فقط با من باشه ولی من به خاطر خود اون قبول کرده بودم که پاش به این محافل باز شه .. باید قبول می کردم که اونم یکی از اعضای گروه ما شده . فرنوش و آرین داشتن بی تابی می کردن . -بابا اگه یه کاری می کنی بکن . اون دو تا منتظرن . -آریا تو اگه دست از سر آنی برداری و آنی یه استیل سگی به خودش بگیره ما سه تایی می تونیم با هاش حال کنیم . خونم به جوش اومده بود .  خواهری رو که خودشو متعلق به من می دونست و عاشق من بود حالا بابا واسش تعیین تکلیف می کرد .. شاید همین کاری رو که بابا گفته بود انجام می دادم ولی در اون لحظه چون به حالت  دستوری این حرفو زده بود و من می خواستم سیاست خودمو پیش خواهرم حفظ کنم از انجامش طفره رفتم . به گاییدن آنیتا ادامه دادم . -آخخخخخخخخ آخخخخخخخخ اوووووووووو… بابا شل شده بود و فکر می کردم تا لحظاتی دیگه باید که دهن خواهر مو لبریز کنه . همین طورم شد . آب کیر بابا از گوشه های لب آنی در حال بیرون زدن بود . خواهرم می تونست همه شوبخوره ولی حس می کردم تمایل چندانی به نوشیدنش نداره . اون مال منو با میل و اشتها طوری می خورد که فکر می کردم بازم منتظره . چند بارم به من گفت که داداش کاش به جای یک استکان یه لیوان  منی خودت رو می ریختی توی دهنم .  همین به من آرامش می داد و این که متوجه می شدم خواهرم منو بیشتر دوست داره . با این حال پدر اون آب کیری رو که زده بود بیرون از دو طرف دهن آنی با انگشتاش فرستاد داخل و کیرشو فرو کرد تا ته .. خواهرم نفساش بند اومده بود وچاره ای نداشت تا تمام آب باباشو که توی دهنش بود سر بکشه و قورتش بده .. وقتی که بابا کیرشو بیرون کشید آنی به سرفه افتاده بود . منم کیرمو کشیدم بیرون و رفتم زیر گوش اون و بهش گفتم خواهر گلم حالا یه چند دقیقه ای باید سکس بدون آریا رو تجربه اش کنی . -نههههه داداش داداش خوبم . می خوام تو کنار من باشی . وجود تو به من آرامش میده . من می ترسم اینا یه جورین . بابا داشت خفه ام می کرد . خیلی خنده دار بود . میون جمع همچین پچ پچ می کردیم که فقط خودمون متوجه حرفامون می شدیم . همه شون اعتراض کردند .. به آنی گفتم قمبل کنه .. آرین به لرزه افتاده بود. هیجان عین برق گرفتگی اومده بود به سراغش . خوشم اومد اینجا آنیتا سیاست خاصی رو پیاده کرد .. -من نمی تونم با آرین باشم . من یک خواهر بدم . چطور می تونه با یک خواهر بد باشه . مگه اون نبود می خواست منو بزنه .. در همین لحظه آرمیلا اومد جلو . یه دستشو گذاشت رو بیضه های داداش آرین و یه دست دیگه شو دور کیر اون لول کرد و گفت خودم مخلص کیر داداشی هستم . افاده ها طبق طبق .. سگها به دورش وق و وق .. بالاخره که میری زیر کیر داداش . ولی من اگه جای آرین بودم اگه می دادم سگ تو رو بکنه آب کیرمو حروم تو نمک نشناس نمی کردم . دستمو بردم طرف  آرمیلا خواستم با به مشت جانانه اونو نقش زمینش کنم .. ولی در اینجا آنیتا یه جواب دندان شکنی به خواهرش داد که از صد تا مشت هم بد تر بود .. -کس گشاد هایی مثل تو لایق زوار در رفته هایی مث داداش آرین هستن . درو تخته با هم خوب جورین .. حتی خود آرین هم می خندید .. روکردم به آرمیلا و گفتم حریف آنیتا نمیشی . کست اگه گشاد گشاد هم نباشه به پای کس غنچه ای آنی نمی رسه .. آرین اومد طرف خواهر کوچولوش .. پیشونی اونو بوسید ازش عذر خواست و این انگار آب سرد دیگه ای بود که بر پیکره آرمیلا ریخته باشن . … ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

نوشته های مرتبط:
لبخند سیاه 211
زنی عاشق انال سکس 211
زن نامرئی 211

اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *