این داستان تقدیم به شما

سلام به همه دوستان. شهاب هستم.این جریان مال همین چند روز پیشه…
***
دیگه هوا داشت تاریک می شد و منم اومدم سمتِ خونمون که برم خونه بعد از یه روز کاری استراحت کنم . دمِ در خونه ی همسایه دخترشون وایساده بود و منتظر چیزی بود … همینکه رفتم کلید بندازم صدام کرد . سلام کردم و گفت که در قفل شده و کسی خونشون نیست و کلید نداره , منم اعصابم خورد بود کللی خسته بودم , بهرحال گفتم الان می رم باز می کنم . رفتم بالا دیوار و بعدش تو حیاط که دیدم آره راس می گه کلید پشت در مونده بود . درو باز کردم و گفتم بفرمایید. گفت دست شما درد نکنه و بعدش که داشتم می رفتم گفت میشه بیاید آنتن دیجیتالمون رو هم تنظیم کنید؟آخه یه برادر داشت که … گفتم باشه , بعدن خدمت می رسم . گفت چرا بعدن …منم که خسته بودم و حوصلشو نداشتم بدون اینکه بگم باشه راه افتادم سمت خونشون و اون جلو رفت . اومدم کفشامو دربیارم که یهو چادرش گیر کرد به دستگیره ی در و خلاصه شد آنچه نباید! تمام سیستمش مشخص شد . خودش گفت وای … منم سریع نگاهمو دزدیدم و چون چادر حسابی گیر کرده بود نیاز بود که من برم کمک . رفتم و همچنان که ایشون خیلی شیک جلو من همه چیزشو ریخته بود بیرون و فقط یه تاپ کوتاه تنش بود و یه ساپورت , رفتم و چادر رو از دستگیره جدا کنم که واقعن نمی شد … آخه هول شده بود کلی گره خورده بود .
 
بعد خودش اومد نزدیک تر گفتم ببخشیدا … گفت من معذرت می خوام … هوا حسابی گرم بود و این چادره هم باز نمی شد . اومد که گره رو باز کنه مثلن دستشو یه لحظه گذاشت رو دستم و همینطور که من سعی می کردم گره رو باز کنم اون دستشو می مالوند به دستم. دیگه گره رو فراموش کرده بودم . در رو هل دادم که کامل باز شه و چسبید به دیوار , هنوز چادر دستش بود , خودمم چسبیدم بهش و حسابی نفس نفس می زد … گفت آقا شهاب … منم هیچی نگفتم و گفتم حواسم هست …
آروم لبامو گذاشتم رو لباش و اونم خیلی خوب شروع کرد لب ژایینیمو خوردن و هر از چندگاهی منم همراهیش می کردم … دستمو بردم سمت کسش و حسابی محکم می مالوندمش که دستم خیس شده بود … دستشو گرفتم و گذاشتم رو کیرم و اونم با ولع می مالوند . خسته بودم و می ترسیدم آبم بیاد بخاطر همین سریع دستشو پس زدم و رفتم پشتش و همینطور که لبش رو لبام بود کیرمو روی چاک کونش بالا و پایین می کردم … وااای چه گرمایی داشت …حتی تو اون گرما هم گرماش ده دوازده درجه بالاتر بود … آروم رفتم سراغ ساپورتش و یکمی کشیدم پایین تا کونش مشخص بشه.

 
با یه دستم کسشو می مالوندم و یه دستم هم انگشتام تو دهنش بود که صداش بیرون نره . بعد کیرمو روی کونش بالا و پایین کردم و میترسیدم یکی سر برسه واس همین به سوراخش اصلن فکر نمی کردم . گفت بذار توش … گفتم نمیشه اینجوری … رفتم پایین و کسشو از رو ساپورتش یکم براش خوردم و گاز می گرفتم و اونم دیگه داشت دیوونه می شد , منو هل داد و افتاد روم و کسشو فشار می داد رو صورتم . خودش برعکش شد و همونطور که کسش رو صورت من بود زیپ شلوارمو باز کرد و کیرمو که دیگه داشت شلوارو جر میداد کشید بیرون و شروع کرد خوردن…من می خوردم و اون می خورد … من گاز می زدم و اون محکم تر تلمبه می زد..یهو یه لرزش محکمی رو تو بدنش دیدم…ترسیدم ولی محکم چند بار کسشو فشار داد رو صورتم و منم کیرمو تو دهنش فشار می دادم … اون ارضا شده بود و صورتم تقریبن خیس شده بود …منم ازینکه ارضا شده بود خوشحال شدم و دیگه آبم اومد و سرشو با دستام فشار دادم رو کیرم و همشو خالی کردم تو دهنش…اونم یه جون گفت و بعد از اینکه کامل آب رو خورد برگشت لبامو بوسید و حسابی خیسشون کرد . با خنده پاشدم و گره چادرشو باز کردم به هر زحمتی بود و همونطور که می خندید چادرشو کشید و تلو تلو خوران رفت سمت حمومشون و منم سریع فلنگو بستم…
 
نوشته : شهاب تیز و بز

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *