این داستان تقدیم به شما

سلام.
راستشوبگم برای خیلی ازماها پیش اومده که باداشتن یک زن خوشگل قشنگ وخوش اندام امابه نحوی زیادتمایل درسکس باهمونداشته ونسبت به سکس بازن خودمون کمتررقبت داریم اماهمیشه برای سکس دوم مشتاق وکامللاسرحال پایه هستیم به طوریکه بارهاازطرف همسرامون برای کردن دعوت شدیم خودمن بارهاپیش اومده که زنم بخاطرسکس ناراضی بوده ومن هم باکلی طفره اخرش موقع کردن بافکرکس دیگه کردم وزنم ازبابت دیربه دیرکردن دلخورشده که من اون لحظه بافکرسکس ضربدری اونوبه سمت دوست داشتن برای سکس باکس دیگه تحریک کردم واینکه توخیلی شهوتی هستی وکس توروباید یکی که واقعابکن هست خوب سیربکنه تاقشنگ کوست پاره بشه من ازپس کوست برنمیام که درهین کردن کاملاهم خودم وهم زنم بااین حرفاموافق بوده وحتی همسرم نیزتاییدکرده وباحرف اینکه توخوب نمیزاری من سیرکوسموبدم بکنن اونم خودش ازکردنمون بیشترحال میبره که ببه طریقی این حالت بین ماعادی شده وهمیشه موقع کردن من اونوباکیروکردن ینفردیگه توخیال ارضامیکنم وکاملامست ومشتاق خوشش میاد اما تاتموم میشه سردمیشیم وحرفشم نمیزنیم
 
اماوقتی فکرمیکنم که این روال خوب خیلی خطرناک هست خودم هم میدونم اول وااخراون حسش به من شکاک شده وبخاطرحرفای من که من برای خودم یکی دارم که سیرکوسشومیکنم اونم بفکرپرکردن خلاش میشه که یروزدوستم که تازه ازشهرستان اومدن خونمون باهم بودیم وداشتیم به سایت سکسی نگاه میکردیم وکلی شهوتی شده بودیم من راستش خیلی زنش چشمموگرفته بودازطرفیم تازه عروسن وزنش کوچکترازخودشه امااونم خیلی لاغروبچه مثبت هست که وقتی نگاه به زنش میکنم قشنگاحساس نارضایتی ازسکس باشوهرش موج میزنه که به خودم میگم عمرااینوبتونه خوب بکنه تااینکه یروزبایکی قررداشتم وبه اون گفتم تاخونشوخالی کنه وزنشوبفرسته خونه ماتازیدموبیارم بکنم که وقتی کردمش تونگوزنش بهش گیرمیده واونم جریانوکامل بهش میگه که زن رفیقش بوداوردکردش ازاون روزوقتی زنشومیدیدم خیلی بااشوه منونگاه میکردتاروز ی شورش نبودویهوبهم زنگ زدکه زحمت بکشی من نیستم زنم فرش شسته بری کمکش پهن کنی پشت بوم منم ازخداخواسته رفتم ودیدم اونقدرخوشگل شده که درجاکیرم بلندشدوفرشوباهم بردیم پهن کردیم که گفت چای بخوربرورفتم توچادرشودرآوردباببلوزدامن بودکه شرتش قشنگ معلوم بودیهوگفت خوب خونه مادوستتومیاری گفتم نه باباگفت بیخیال خبرحتی گریشم رسیده یهودیدم شوهرش ختی وقتی میکردمش که ازبس حال میبرد  یهوگریش گرفت وهم گفته به زنش بدگفتم چی بگم گفت اره دیگه خداشانس داده گفتم نه بابالامصب ادم نمیشه فقط بازن خودش باشه

 
گفت البته نه باصدنفردیگه هم باشه گفتم نه من کسیکه واقعابدونم باخودم تنهاست پیدانکردم والابااون فقط میمونم که دیدم گفت علی اسم شوهرشه گفته که چطورهرکیومیکنی دیگه ازت نمیگذره گفتم فکرکنم شماوقت کردن فقط حرفتون ازمنه یهوگفت ای باباعلی سالی یبارزوری میادسمتم حتی ییباربهم توکردن گفت کوس توفقط بایدکیرعباس توش بره که اونقدرکلفته تاقشنگ برات ابشوبیاره یدفعه کیرم بلندشده بودورفتم سمتش گفتم راستشوبگوحاضری باهم باشیم فقط گفت شانس ندارم وابستت میشم بددیگه بایدهمش توحسرتت باشم گفتم توبخوای راهشوبهت میگم تاراحت همش باهم باشیم گفت چطورگفتم اول ببین خوشت میادازم بدکه چسبیدم بش وشروع کردم خوردنشوکوسشوسیرکردم تودهنم که یکبارکوس زنموکه شایدخوشگلترازاونم بودزبون نزدم برسه خوردنش که طوری کردمش وقتی توکوسش بودحس میکردم چطورکوسش داره باهمه وجودش کیرمومیمکه اونقدربه هردوتامون حال میدادکه دادمیزدبخدااولین دفست اینقدکوسم خوب داره میشه بدتموم شدگفتم بایدکاری کنی تابتونی زن منوراضی کنی اونم غیرمستقیم بتونیم بالی بندازیم تنگ هم که بهش میگفتم بروپیشش شروع کن تعریف ازکیروکس وکیریکی دیگه وبیارش خونتون براش فیلم بزارشهوتیش کن چون زیادنمیکنمش زودشهوتی میشه اونقدبراش بگوتااونم تحریک بشه باعلیم کردنی بگودوستداری تاالان زن دوستت اینجابودخودم برات لختش میکردم بکنیش ببین اون نظرش چیهاونقدبگواونم به زنم حس بگیره
 
منم کردنی الکی مدام ازعلی وکردنش میگفتم که چطورکوس میکنه وکیرش فقط براکوس توخوبه اونقدبهش میگفتم تواگه خواستی من اجازه میدم تایبارکوستوبدی علی یربرات بکندش که رسیدجایکه اونم دیدم گفت همش میگی اماتاابت میادیادت میره چیزی خوبه روحرفت باشی گفت توهستی گفت اره گفتم باشه زنگ زدم علی گفتم بیاخونه مااومدگفتم میرم جایی کارواجب شده قراره یخچال سازبیادیکی دوساعت خونه ماباش که قبلش به زنم گفتم مخزدنش باخوته اماحق نداری بفهمه من خبردارم تاوقتی علی ومدهمش فکرمیکردالکی میگم که دیددارم میرم یهوترسیدگفت دیونه الکی گفتم منم بخاطراینکه کم نیارم گفتم شوخی کردم اماکاردارم علی گفتم باشه بخاطرتعمیرکاره که گفت خودم بودم گفتم نه باشه بهتره که رفتنی دم دریواش گفتم باخنده هواست باشه فقط کوستوندی تیکه پارش کنه دیدم خندیدگفت دیونه ادم نمیشی منم زودرفتم خونه علی وقشنگ زنشوگرفتم توبغلموگفتم علی خونه ماست مونده دیگه چطوراوناروبهم تحریک کرده باشیم که الان باهم بخوابن م کردموبدبلندشدم رفتم سمت خونه اروم ازحیات رفتم پشت بام کسی منوندیدازاون بالاقشنگ ازنورگیرحالمون معلومه دیدم لی وزنم غرق خنده شدن که زیادمعلوم نبودن بدازکمی یه لحظه زنمودیدم که چطورآرایـ کره بودیه لباس توری پوشیده بودفهمیدم کمی پیش خودش دلش برادادن به علی پیچیده امابخاطرباراولیش کمی نگرانه امادودل شده که دیدم علی م طوری صداش بالرزه میومداره زنم زیادازت تعریف کرده خوش بحال سوهرت که توروداره دیدم اونم گفت شوهرچی اسمش مال منه فقط بقیش مال زنای بیرون که حرفشون گل گرفت منم گوش میدادم تااینکه یهودیدم علی به م زنگ زدکجام الکی گفتم دارم کوس میکنم زنم ندونه که بازپرسیدگذاشت روآیفن که زنمم بشنوه منم بلندگفتم الان خونه زیدمم میخوام سیبکنمش کسی ندونه که دیدم زنم گفت اره دیگه کارمهم آقااین بودحالامامیگفتیم کلی بایدادامیاوردکه علی گفت خوب الان طوری شده دیگه همه قشنگ بجزخودشون یکیودان براخودشون زنم گفت خوب آقاین راحتیددیگه مابیچاره ایم علی گفت چرااگه ادم درست باشه به نظرمن حتی اینطوی خیلی چیزابهته شایزن یموقع ازلج شوهش کاری کردکه اونموقع براش بدتربودامااینطوری خودش میدون وراحت باخیال راحت بدون کسی بدونه فط بایکی هست ونیازشوبرطرف میکنه

 
زن گف خوب الان اگه توبدونی زنت مثلابایکی دوسته چی میکنی گفت اگه بدونم واقعافقط اون ینفرهست چون میدونم خودم زیادبازنم سکس ندارم بجاش باغریبه هابیشتهستم اونطوی میگم حداقل میدونم زنم باینفهست وخطری براش نداره واونم بااون طرف جای منوپرمیکنه زنم گفت راستشوبخوای شوهرم کردنی همش ازتوزنت میگه هواست باشه اون یدفعه دیدی زنتم مخشوزدوکرددیدم عی خندیدگفت والامن اگه بدونم بااون زنم راحته من تازه خیالم راحته که هرچی باشه میدونم زنم باکی هست ازطرفیم اونقدشوهرتومیشناسم که میدونم زن من یبابااون باشه دیگه به کسی نیازنداره بددیدم زنم به علی گفت میشه ازروکمدیه کلیدبه من بدی علی بلندشدکه کیربلندشده بودیدفعه زنم اونودیدوزدزیرخنده گفت حالااینوکی میخواداروم کنه که علی اومدسمتشوگفت هرکی اونوبیدارکرده که دست زنموگرفت دقیق اومدن زیرنورگیجلوچشم من زنم اولش میلرزیدیلحظه سرشوگرفت وبه علی گف نکن بیخیال بشواماعلی اونوسفت گرفتوشروع کردخوردن گردنشوباسینه هاش بازی کردن که زنم صداش هی کمتمیشدومعلوم بودداره کم کم راضی میشه ودلش بدش نمیادتااینکه علی دستشوانداخت زیردامنشوگذاشت روکوسش که یهوباهم گفت وای که علی چسبیدبه اونوشروع کرداول سینه هاشواززیرلباسش بیرون اوردنوزودخوردنشون بددیدم زنم دیگه اروم شده وعلیم اونویواش بادستش رو زمین نشوندواروم درازش کردوکمی وردشوبعدیواش لباسشودآورد هنو دامنش پاش بودبداروم دامنشوهم کشیدپایین شرت سبز زنم بیرون افتادکه علی شروع کردخوردن بدن زنم تابه شرتش رسیدکه اووم کشیدبیرون البته زنم بادستش اونوگرفته بوداماباحالتی که دودل باشه امابیشتردل راضی تاناراضی عی شرتشودرآوردنی ولش کردکه علی کوس کوچولوشودیدوگفت وای حیف این کوس نیست واقعاتوکف کیربمونه بدزبونشوگذاشت روش راستشوبگم تااون روزاصلاکوس زنماینهمه خوشگل ندیده بودم بدبدترازمن که مال زنشوخوردم اونم اونممیخوردتاصدای ناله زنموبلندکرده بودکه میگفت بسه بکنش مردم که علی کیرسیاهودرازشودآوردزنم اونوبوسیدوبدسرشوگذاشت روکوسش وقتی علی داشت توش میکردقشنگ روبروی من بودن ومیدیدم کیرش چطوتوـ میوادبره کیرش سکلفتی داشت وازبس کوس زنمونکده بودم تنگ تنگشده بودکه هرکای میکدتو نمیرفت واخرش کمی خیسش کردکه روکوسش گذاشت وقتی داشت توش میفت قشنگ ا زنمومیدیدم چقدربهش داره حا میده وچطورباجون ودل دوستداره که طوری که کیرش وقتی تاته توش رفت حس میکردم چطورواقعابهش حال میده که وقتی علی ازعقب اونوبرگردوندتابکنه دیدم چطورزیادگیرندادفهمیدم اره وقعابهش داره حال میده

 
چون نمیزاشت من انگشت بزارم برسه اونطوری خودش بزش کنه تاکیرعلی بره توش اماوقتی صدای نالشومیشنیدم راستشوبگم خودم راضی بودم چون دلمم میسوخت که من باکسی بودم اون تشنه بودهمش وقتی میدیدم علی چطورزنموتودستاش قفل کرده ومحکم تندتندداره کیرشومیکنه توکوسش که زنم کاملابیحس وبیهوش زیرکیرش خوابیده بودم راستش کیرخودمم بلندشده بودکه بدازنیم ساعت صدای تندتندزنم اییی اییی متوجه شدم داره ارضامیشه که علیم همزمان بااون یه فشارمحکم بش دادومحکم تاته کیرشوفشاردادتوکوسش وسفت چسبیدش فهمیدم اونم ابش اومدکه وقتی بلندشدزنم هنوزجون نداشت بدازکمی بلندشدواونروزبدازدوساعت من رفتم خونه وشب بهوای کردن به زنم چسبیدم وتحریکش کردم وقتی کوسشودراوردم قشنگ چنان کوسش بادکرده بودکه دادمیزدچقدرنسبت به قبل انگارسرحالترشده بودمنم باخنده به شوخی مثلا بهـ گفتم کوست امروزخیلی سرحال شده میگم من نبودم نکنه دادی علی که سیرباکیرش اونوکرده زنم نیش خندی زدوگفت اره پس چی اونقدتوش دادم کردکوسم جرخوردمنم گفتم پس دادی کردش عیب نداره منم دروغ گفتم کارداشتم رفتم زن علیومیکردم زنم گفت نوش جونت هروقت خواستی بگوخودم برات خونروخالی کنم بیارش بکنش که بدازچندروبه زنم گفتم مهمون دارم چندساعت بروبیرون اونم باجون دل رفت وطوری انگارمیدونست بازن علی قرردارم کهبدن فهمیدم همزمان هرچهارنفرمون ازباهم بودنمون خبرداریم اماکسی بروزنمیدادکه اخرش یشب هممون مست کردیمواونقدرمست بودیم که اونشب دیگه تومستی همه چیزوآزادکردیموباهم منوعلی جفتمون قشنگ خودمون
 
زنامونوقشنگ لخت کردیموبدپیش هم عوضشون کردیم وقت من زن علیومیکردم که میدیدم زنم چطورداره زیرعلی عشق میکنه منم چون راضی بودیم باهم ازاین کارخیالم راحت بودتااینکه یروززن علی وزن خودم باهم رفته بودن خونه یه زنه دوستشون واونوهم بدازکلی کارکردن روش موفق شدن راضی کنن تابه جمع مابان ازطرفی زنامونم باکیرتازه ای داشتن حال میکردن ازاونموقع تاالان کلاشدیم ۷ تازوج که همه تویه رده سنی هستیم وبجزیکیمون هیچکدوم بچه هم نداریم وقشنگ باهم خیلی دوستانه رابطه داریم وازاین حالت هممون کاملاراضی هستیم ازطرفیم دیگه اصلابجزخودمون کسی دلم نمیادسماش برم واینطوی همیشه ازسکس پر هستیم
 
 

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *