این داستان تقدیم به شما
سلام. داستانی را که میخوام تعریف کنم مربوط به چند ماه پیشه…
***
دوستم ی زنی داره که یکم شلوغه. چهل و سه سال سن داره و ازم سه سال بزرگتره اما قیافه و اندامش به اندازه یه زن سی ساله هست. از اول دوستیمون هم حرکات و حرفهایی میزد که عادی نبود. من و زنم و دوستم به این حرفها و حرکات اون عادت داشتیم و فکر نمیکردیم که منظور داشته باشه. حتی چند بار باهم تنها بودیم به شوخی چراغ سبزهایی نشون میداد اما من به هوای شوخی زیاد اهمیت نمیدادم. بالاخره بعد از چند سال پس از دوستی در حالی که که هر دو تو تلگرام با هم چت میکردیم(البته چت های مجاز نه غیر مجاز) و براش از اینترنت آهنگ های قدیمی که خیلی دوست داشت دانلود میکردم و می فرستادم. تا اینکه یه شب در حالیکه با هم چت میکردیم گفت باید برم شوهرم منتظره سیگاری کشیده میخواد برم پیشش و با شوخی که خدا به دادم برسه میخواد پدرمو در بیاره و رفت.
من هم هنوز تو تلگرام بودم تا اینکه دیدم کمتر از ده دقیقه برگشت و وقتی ازش سئوال کردم زود اومدی با حالتی شوخی و گله آمیز گفت شوهرم آبشو خالی کرد و رفت خوابید و نگذاشت من ارضا بشم. من که از این حرفاش خیلی تعجب کرده بودم بهش گفتم چی داری میگی. گفت دروغ نمیگم شوهرم خیلی زود ارضا میشه و قبل از اینکه منو ارضا کنه آبشو میاره و میره میخوابه. من هم سر حرف رو باز کردم گفتم یعنی همیشه اینجوریه . اون هم جواب داد آره .بعد گفتم تو چکار میکنی. خودتو چجوری ارضا میکنی. بعد چند تا راه حل بهش نشون دادم و گفتم با خودت ور برو اما گفت نمیشه گفتم یه چیزی بذار تو ش بازی کن مثل خیار و بادمجون گفت دردم میاد که یه دفعه گفتم دوست داری من بیام ارضات کنم. گفت جووون آره . من کیرتو میخوام. عکس کیرتو برام بفرست و من گفتم فعلا نمیشه من هم گفتم عکس کستو بفرست اما گفت روم نمیشه!!! فکر کنم خیلی حشری بود.
گفتم بیا اینجا باهات حال کنم گفت اگه شوهرمو راضی کردم امشب میام. منم گفتم بیا اگه موقعیت جور شد میکنمت. آخه منم یه زنی دارم زیاد اهل سکس نیست و هر چند وقت یه بار پیشم میاد. تا اینکه شب بعد گفت میخوام بیام خونتون. من هم گفتم اگه میخوای بیای کاندوم هم محض اعتبار همرات باشه. البته زنم خونه بود و شوهرش هم مهمونی بود و خودش هم بهونه آورد حال نداره و نرفت. شب که شد من پشت کامپیوتر بودم و بهش اس دادم بیاد این اتاق یه چیزی رو بهونه کنه تا بغلش کنم اما میترسید و نیومد. تا اینکه خانم و بچه ام خوابیدن. در حالیکه رختخواب رو طوری پهن کردیم که او در چند متری من بود برقها هم خاموش بود رفتم طرفش اول ترسید و اشاره کرد که خانمت هست اما من دست بردار نبودم تا اینکه دستامو بردم دور کمرش و یواش یواش سینه هاشو گرفتم سینه های سفت و خوش فرم و سایز هفتاد. بعد از این که ممه هاشو چنگ زدم حشری شد و به پشت خوابید من کم کم دستامو بردم لای کسش عجب کسی داشت آروم یه انگشت گذاشتم تو کسش تنگ تنگ بود با چوچولش بازی کردم دیدم داره مثل مار به خودش میپیچه میخواست جیغ بزنه اما نمیتونست. لبش رو هی گاز میگرفت یه وقت دیدم از شدت حشر کمر و سرشو بالا میاره. از کسش آب زد بیرون. شلوارمو پایین کشید و کیرمو گذاشت تو دهنش و برام ساک میزد تا اینکه منم حشری شدم.
چند تا انگشت رو گذاشتم تو کسش که دیدم ارضا شد بعد کیرمو دستش گرفت و برام جلق میزد منم سینه هاشو میخوردم. نوک سینه هاش شق شده بود. میخواستم کیرمو بذارم تو کسش اما میترسیدم تا اینکه کیرمو مالوندم به سینه هاش. اون هم ممه هاشو از کرست در آورد و کیر گذاشت لای ممه هاش با دو دست فشار میداد تا اینکه آبم اومد و رفتم دستشویی خالی کردم. قرار شد یه روز دیگه یه چیزی رو بهونه کنه بیاد خونه ما تا سکس کامل داشته باشیم اما یکدفعه پشیمون شد و گفت دوست ندارم ادامه بدم. البته چند بار تا باهم تنها شدیم بغلش کردم. بوسیدم و سینه هاشو چنگ زدم و اون هم کیرمو از رو شلوار ناز میکرد. اما با این وجود چند بار هنوز نتونستم اونو بکنم. البته بعدا گفت چند ساله با یکی دیگه دوسته و با اون سکس میکنه دو بار هم ازش حامله شده و سقط کرده. منم ترسیدم نکنه با کسای دیگه هم باشه و الوده باشه ومن بعدا گرفتار بشم برای همین زیاد اصرار نکردم. فعلا باهم رابطه داریم اما رابطمون سکسی نشده اما همین روزا میکنمش هم از کون هم از کوس…
نوشته: عاشق
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید