این داستان تقدیم به شما

سلام به همه دوستان اصلان هستم 34سالمه البته این داستان از 5سال پیش شروع شد یکی از دوستای صمیمیم با یه بیوه زن دوست شده بود که 2تا پسر داشت تابستونها میکانیکی دوستم کار میکردن رابطه شون با منم خیلی خوب بود چون همشهریش میشدم و با هم هم زبان بودیم اخه ما ترکمنیم پسر بزرگش کم کم با دوستم احمد لج افتاده بود هی کل کل میکردن تا مادرش آننا گفت برو پیش اصلان دایی کار کن من کار داربست میکنم خیلی خوشحال شد
تقریبا 1سال بود اومده بود پیش من خوشحال که ترک تحصیل کرده من اصلا تو بهرش نبودم که چقدر ناز و خوشگله ولی به آننا زیاد فکر میکردم و حرف از زیر زبونش میکشیدم بیرون یه روز جمعه بود داشتیم تو حیاط قالب ها رو اندازه میکردیم بسط های خراب درست میکردیم که گفت کمرم اخ الان مشت مال میچسبه من گفتم بیا بهت بدم رفتیم تو اطاق کسی هم که نبود یهو خوابید که کمرشو بمالم باسه اولین بار کیرم باسش راست کرد اولش گفتم الان زن داری بچه داری بده ولش ولی داشتم میمردم فقط مالیدمش لباسشو در اوردم که گفت فرش میخارونه رفتیم رو تخت خودشم شهوتی شد گفت دایی مشت مال میدی ادم خوابش میبره اب دهنم خشک شد فهمیدم میخواره گفتم اره تازه با این روش حتما بعد 3دقیقه خودشو زد به خواب من کونش میمالیدم بوس میکردم رفتم روش خوابیدم ازم دم گوشش گفتم جان این بدن کیر همه رو راست میکنه سینشو البته هیجی نداشت لاغر بود میمالیدم گوشش خوردم چشم رنگی بدن نرم دوست داشتم باسش ساک بزنم کلی مالیدمش مخصوصا کونش شلوارشو کشیدم پایین اونم که علکی خواب یه لا پا جانانه زدم ابمو پاشیدم رو کونش سر کیرمو با کونش تمیز کردم بلند که شدم اونم رفت توالت هیچ حرفی بین ما زده نشود از فردا یکم پرو تر شده بود من عذاب وجدان بدی داشتم یه روز تو ماشین داشتیم میرفتیم روستا یر کار یه خاطره از کون کردن تعریف کرد باز کیرم راست شد
از تو شلوار در اوردم گفتم لاشی راست کردیش کی بخوابونش یهو سرشو اورد پایین شرو کرد خوردن باورم نمیشد مثل جنده زن میخورد اخ کفتم داره ابم میاد اتظار داشتم سرشو بکشه که بر عکس نصفشو خورد بقیه رو هم تف کرد بیرون اولین بار بود این کارو کردن باسم گفتم دفعه بعدی گفتم باید بدی بکنم هم نده گفت باشه سر کار بودیم چند روز بعد یهو پرسید چرا ناراحت میشی میکنی نگفتم واسه اینکه متاهلم گفتم میترسم عادت کنی یهو خندید پرسیدم هیچی نگفت غروب کار تموم شد گفت بیام پیش کفترات گفتم بیا بعد نیم ساعت خواست اجازه بدم سیگار بکشه جلوم هیچی نگفتم گفتم معتاد نشی گفت دایی نن سیگاری هم میزنم 1دونه زدم رو سرش بعد بار کردم باهم زدیم تشکر کرد گفت دایی یع حال بهت بدم کیر منم راست رفتم لب گرفتم ازش سر پا پست بام یه تخت دارم باسه نشست رفتیم روش مثل فیلمهای گی شده بودم احساس عجیبی داشتم لب گرفتم شروع کرد خوردن یهو دست برداشت گفتم بخور دیگه گفت بکن دایی گفتم حال نمیده لاپا گفت میتونی از خونه روغن یا وازلین بیاری برق افتا چشام رفتیم طوری زنم نفهمه وازلین اوردم خودش باسم زد دلا شد گفت اروم بکون تو منم با استرس کردم تو وای چه لذتی اگه 10سال پیش بود همه حسرت همچین کفتری رو میخوردن خیلی خوشگل بود

به یاد مادرش کردم میگفتم جون آننا جان دایی مادرت از عقبم میده ساک میزنه خیلی شهوتیه میخندید ناراحتم میشد همونجا قول داد از من پیش مادرش تعریف کنه مادرشم که لوتی بازی منو دیده بود دیگه رو راست حال نوشتن ندارم ولی خدایی مادررو گاییدم چه جورم چه شهوتی 1بارم یواشکی فیلم گرفتم گزاشتم جلوش خودشو گاییدم چه کیفی میکرد از ترسم پخش نشه سریع پاک کردم دیدم خیلی ازم پول میگیرن پرشو کشیدم الان 1سال ندیدمش دلم اصلا واسه مادره با این که خدای شهوت بود تنگ نشده ولی واسه جیگرم خیلی
نوشته: اص

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *