این داستان تقدیم به شما

حدود 16 سالم بود رفته بودیم مسافرت شمال سمت تالش اونجا بابام یه دوستی داشت اقا رضا حدود ده روزی میرفتیم مهمونشون میشدیم اونا یه همسایه داشتن اقا وحید که حدود 27 سالش بود تازه هم ازدواج کرده بود خواهرم 19 سالش بود با خانم وحید دوس شده بود میرفت خونشون خواهرم هم خوشگل هم بدنش خوش فرم بعضی وقتها میدیدم که وحید حسابی با خواهرم گرم گرفته راحت میگن میخندن یه روز حدودای ظهر بود بعد ناهار همه داشتن استراحت میکردن دیدم خواهرم رفت کنار تپه کنار ویلا داره با وحید حرف میزنه باهم رفتن سمت جنگل منم از دور رفتم دنبالش دیدم رفتن تو کلبه جنگلی یواشکی نزدیک شدم نگاه کردم دیدم وحید داره لباسای خواهرم در میاره اونم همکاری میکنه داشت دیگه کامل لخت میشد که یهو صدای کلید تو جیبم دراومد وحید شنید من اومدم فرار کنم من گرفت برد تو کلبه از گردنم گرفت منم مجبور کرد لخت شم منم از ترسم همین کار کردم من خواهرم لخت نشسته بودیم اونجا اونم لباسش دراورد گفت باهم یه حالی بکنیم کیرش اورد سمت خواهرم گفت بخورش خواهرم شروع کرد به ساک زدن وحید دست خواهرم گرفت برد سمت کیر من خواهرم شروع کرد با کیر من بازی کردن منم از این کارش هم خجالت میکشیدم هم خوش اومده بود وحی بهم گفت خم شم روتخت اونم با انگشتش با سوراخ کونم فشار میداد اینکارش هیجانم زیاد کرده بود حسابی حشری شده بودم بعد خواهرم گفت قنبل کنه اونم قنبل کرد وحید هم شروع کرد خوردن سوراخ کونش هم زمان با سوراخ کون منم بازی میکرد انگشتش یواش کرد تو کونم اول یکیشو بعد دو انگشتی من کنار خواهرم بودم داشتم سینه هاش نگاه میکردم تکون خوردنشون میدیدم که اونم خمار شده بود وحید کیرش اورد سمت دهن من گفت تو هم ساک بزن منم شروع کردم به خوردن کیرش اونم با انگشتش کون خواهرم میمالید کیرش از دهنم دراورد گذاشت دم کون خواهرم یواش یواش فشار داد رفت تو سوارخ اروم اروم شروع کرد به تلمبه زدن خواهرم هم کیر من گرفته بود فشار میداد بعد از چند دقیقه کیرش از کون خواهرم در اورد بهم گفت تو هم قنبل کن منم قنبل کردم زد به کونم گفت عجب کون تپلی کیرش گذاشت دم سوراخ کونم فشار داد رفت تو یکم دردم اومد ولی شهوتی شده بودم حالیم نبود یکم که تلمبه زد به خواهرم گفت بیاد رو من اونم اومد رومن حالا دوتامون قنبل کرده بودیم اونم کیرش از کون من در اورد گذاشت کون خواهرم شروع کرد تلمبه زدن با انگشتش با سرواخ من بازی کردن تکون که میخوردیم سینه های خواهرم میخورد به شونه های من از نرمیش کلی حال میکردم ده دقیقه ای همین جوری مارو کرد تا ابش اومد تو کون خواهرم خودش خالی کرد کیرش میمالید به کون من میگفت بازم میکنمتون منم کیرم سفت شده بود خواهرم گفت کیر منم بخوره اونم برام ساک زدش اون روز وحید هر دومونم گایید

تو اون چند روز یه بار دیگه هم باهاش رفتیم کلبه که بار دوم دوستش هم اورده بود از اون به بعد منو و خواهرم با هم میریم هر جا که خواهرم بخواد بده یا من بخوام بدم کلی‌ حال می‌کنیم پول هم بعضی وقتا در میاریم کسی هم بهمون شک نمیکنه آجیم خوشگله خیلی خوشحالم که همچین خواهری دارم زندگی یعنی زندگی من و آبجیم

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *