داستان سکسی تقدیم به شما
الان که دارم این سرگذشتمو که مینویسم خیلی مستم از قدیم هم گفتن مستی و راستی
خاطره ای که میخام تعریف کنم برمیگرده به سالها قبل سال ۷۹ بصورت اتفاقی دیدمش نگاه اول منو برد به خلسه دقیقا اونور مرز شقایق همون نگاه اول یه دل نه صد دل عاشقش شدم هر دو نوزده ساله بودیم من یه جوون امروزی(اونروز) اون یه فرشته از همه جهات اما خب خیلی بچه بودم گفتم سنش کمه دو سه سال دیگه که وضع مالیم خوب شد میرم جلو سال ۸۲ سرباز بودم که ازدواج کرد نمیدونست من عاشقشم شاید اگه میدونست هم تفاوتی تو اصل ماجرا بوجود نمیومد من خدمتم تموم شد مخ خواهرشو زدم که بیشتر بهش نزدیک بشم مخ زنی همانا به خودم اومدم دیدم سر سفره عقد با خواهرش نشستم اولش خواهرشو دوست نداشتم اما عشقش کورم کرده بود و فقط دوست داشتم ببینمش عروسی کردیم و بعد از سه مدت بخاطریه سری اتفاقا که قابل ذکر نیست اون از همسرش جدا شد دوست داشتم تمام وقتمو باهاش باشم اما چون بشدت زیبا بود همسرم حساس بود و من همیشه از ترس اینکه همه چی خراب بشه هرگز جرات نزدیک شدن بهش رو نداشتم.
روزها همینطور میگذشت و من بیشتر خرابش میشدم یعنی کسخولترش میشدم حالا یه همسر داشتم که دیوونه وار دوسش داشتم و خواهری که عشق بچگیم بود همش سعی میکردم خودمو بهش نزدیک کنم اما نمیشد یکی دو ماه قبل یکم جسارتم بیشتر شد هر از گاهی اگه جایی میشستیم عمدا خودمو میچسبوندم بهش اما بازم نمیفهمید اصلا حالو روز خوبی نداشتم یه شب تو اینستا باهاش چت میکردم یکم پررو تر شدم یکم حرفای تقریبا ممنوعه زدم اما با واکنش تندش مواجه شدم اما همین استارت کافی بود تا من هر روز جسورتر بشم خلاصه یه شب دلو زدم به دریا و بهش گفتم عاشقشم خیلی ناراحت شد اما دیگه این قطار حرکت کرده بود و هیچ چیزی توانه متوقف کردنش رو نداشت شبها تا دم دمای صبح باهاش چت میکردم قربون صدقش میرفتم و اون حالمو میگرفت اما برام اهمیت نداشت تهدید کرد که به خواهرش(همسرم) میگه من ترسی نداشتم و این بیشتر میترسوندش نگران بود کار احمقانه ازم سر بزنه تقریبا مجاب شده بود باهام راه بیاد یروز یه سری کار اداری داشت مجبورش کردم باهم بریم رفتیم کارها رو انجام دادیم چند بار سعی کردم دستشو بگیرم اما قبول نکرد خلاصه برگشتیم شبش پی ام دادم و بهش گفتم ناراحتم که چرا دستمو نگرفته بازم چتهامون ادامه داشت به صحبتهای سکسی و رابطه هاش رسیدیم یه شب که خیلی حشری بودم مجبورش کردم باهام سکس چت کنه با اکراه قبول کرد اما جرات نداشتم به سکس فکر کنم خلاصه روز موعود رسید روزی که سالها انتظارشو میکشیدم البته دوست داشتم زن رسمیم باشه اما خب تقدیر جور دیگه ای برامون نوشته بود بهم گفت صبح کار داره میخاد بره بازار گفتم میبرمت و با اصرار قبول کرد این نکته رو بگم که کلا آدم سکسی و شهوتی هستم و همسرم پاسخگوی نیازهام نیست صبح رفتم دنبالش چند جا کار داشتیم موقع راه رفتن دستشو میگرفتم ناراحت میشد تا بلاخره آخرای خریدمون دستمو گرفت شاید تسلیم سماجتم شد خرید آخرش وقتی فروشنده رمز کارتشو خواست من رمزشو گفتم ( بعد گفتش که از اون لحظه حس کرده زن و شوهریم) تو راه برگشت من در مورد سکس و رابطه هام قبل از ازدواج صحبت میکردم و اون فقط گوش میداد گفت برام اسنپ بگیر برم کسی شک نکنه بهش پیشنهاد دادم بریم جای خلوت یکم صحبت کنیم قبول کرد تو مسیر چند بار دستشو بوسیدم و همش قربون صدقش میرفتم خلاصه رفتیم یه جای دنج کنار یه رودخونه همچنان به سکس فکر نمیکردم چون عمر محالی بود برام خلاصه کنار رودخونه واستادم و شروع کردم صحبت کردن و بازم در مورد علاقم و عشقم بهش گفتم دستشو میبوسیدم مخالفت نمیکرد و من بیشتر به خودم جسارت دادم لپشو بوسیدم یکم ناراحت شد اما در حدی نبود که جای نگرانی باشه یکی دو بار لباشو بوسیدم برام قاطی کرد اما اینجا دیگه آخر خط بود یا هیچ یا همه چیز چند بار که لبشو بوسیدم گفت لب دوست داری گفتم اره گفت من دوست ندارم من ادامه دادم به کارم یهو مثل کسیکه وحشی شده لبامو گرفت تو لباش شروع کرد به خوردن اگه بگم بهترین حس تمام عمرم بود دروغ نگفتم بشدت حرفه ای لبامو میخورد و یهو خودشو چسبوند بهم و میمالید بهم کیرمو از رو شلوار شروع کرد مالیدن منم دیگه کاملا روانی شده بودم دستمو انداختم لای شیار کسش و میمالیدم اما جای خیلی خطرناکی بود و امکان داشت هر لحظه یکی سر برسه گفتم بریم خونه گفت نه معلوم بود خیلی حشری شده اما از یه طرب هم ترس داشت و شاید تو ذهنش به خیلی چیزا فکر میکرد از اونجا تا خونم نیم ساعت راه بود شاید اون نیم ساعت سخت ترین نیم ساعت تمام عمرم بود بدون اینکه حرفی بزنم راه افتادم و فقط تو راه از میزان عشقم بهش میگفتم رسیدیم نزدیک خونه گفت من نمیام و امروزو فراموش کن گفت حشری شدم و دست خودم نبود اما میدونستم قطعا این آخرین فرصت برای داشتنشه یه خواهر زن که عاشقشی و از نظرت بهترین و زیباترین دختر رو کره زمینه و مسیر زندگیتو بخاطر اون تغییر دادی با یه دروغ راضیش کردم بریم خونه که زود برمیگردیم رفتیم خونه و خوشبختانه خونه ما خیلی خلوته سه واحد که همه شاغلن رفتیم بالا و دیگه هیچ محلتی بهش ندادم از اونجا که بدنساز هستم بغلش کردم و لباشو کردم تو دهنم حسابی لباسو خوردم و بردمش رو تخت خوابوندمش شروع کردم به خوردنش اونم دیگه بشدت هات شده بود و فقط منتظر بود ببینه من چکار میکنم حسابی خوردمش بعد تمام کس خوشگلشو کردم تو دهنم شروع کردم به خوردنش یکم بو عرق میداد اما من خیلی دوست داشتم اونم دیگه کاملا رام بود کیرمو کرده بود تو دهنش و تا ته تو دهنش بود و خیلی حرفه ای میخورد من عاشق اینم موقع سکس لب تو لب با پارتنرم حرف بزنم حسابی خوردمش سینه های خوش فرم ۸۵ رو کلی خوردم بهش گفتم چی میخای گفت کیرتو یه کاندوم از کشو برداشتم کشیدم رو کیرم و خیلی آروم کردم تو کسش اونم چشاش رفته بود و مست بود باورم نمیشد عشقی که سالها برای فقط آرزو داشتم ببوسمش الان زیرم بود و داشتم از کس میکردمش (من تایمم خوبه بد نیست ) خیلی با ریتم مناسب شروع کردم به تلمبه زدن اونم داشت لذت میبرد یکم که تو اون حالت بودیم برگردوندمش داگی از کس کردم توش داشتم پرواز میکردم عشقم عمرم همه زندگیم کسیکه میمردم براش داشت باهام سکس میکرد محاله بتونید درکم کنید و بفهمید چی میگم بازم برگردوندمش بازم کیرمو گذاشتم تو کس داغش شروع کردم خیلی ملو تلمبه زدم و قربون صدقش میرفتم اونم شروع کرده بود به مالش چوچولش من کسشو میکردم اونم چوچولشو میمالید انقدر خوب میکردم توش که میشد لذتو از لحن صداش و نگاهاش فهمید یه ده دقیقه کسشو میکردم و اونم داشت چوچولشو میمالید که با لذت به ارگاسم رسید و منم ضرب آهنگمو بیشتر کردم و منم به ارگاسم رسیدم و خوابیدم روش اون لحظه اگه مرگ میومد سراغم هم نگرانی نداشتم خودمو خوشبخت ترین مرد رو زمین میدونستم بعد از اینکه به اوج رسیدیم گفتم الان مثل همسرم بلند میشه میره اما نرفت و تو بغلم مثل یه فرشته خوابید و من همچنان مست عشقش بودم بعد از ده دقیقه بلند شد گفت برم حموم گردن به پایینمو بشورم و عذرخواهی کرد بابت اینکه خیلی مرتب نبوده در حالی که من اصلا اهمیت نمیدادم به این موضوع چون بهترین و رویایی ترین سکس تمام عمرم بود رفت حموم بهم گفت منم برم رفتم تو حموم کیرمو کرد تو دهنش باز من راست شدم( تو سکس سیری ندارم) ایستاده گذاشتم تو کسش شروع کردم با شدت تلمبه زدن? یکم که تلمبه زدم گفت بسه و خودشو آب کشید اومد بیرون خشک کردمش لباساشو پوشید کلی بوسیدمش و بهش قول دادم که تا زمانی که اون نخاد دیگه باهاش سکس نکنم چون واقعا عاشقشم و سکسشو نمیخام خودشم اینو میدونه بعد که رفت پی ام داد و فهمیدم که اونم خیلی لذت برده و میخاد که باهام باشه اما متاسفانه میخاد از ایران برای همیشه بره و این بزرگترین غم زندگیمه که حتی فکر کردن بهش هم آزارم میده الان شبها تا صبح باهاش چت میکنم و دیوانه وار دوسش دارم و قرار شده تا قبل از رفتنش بعد از عید هفته ای یه روز برای من باشه امشبم قرار بود با اون مشروب بخورم اما نشد و خیلی ناراحتم اما عیب نداره الان حس میکنم خیلی خوشبختم چون هم عاشق عشقم هستم هم عاشق همسرم و خیلی خوشحالم که هردوشونو دارم با جفتشون سکس میکنم و هردوشونو به ارگاسم میرسونم الانم اول خاطرمو برای عشقم فرستادم اوکی داد برای شما فرستادم امیدوارم همه شما لذت واقعیه زندگی رو بچشید و خودتونپ از بند محدودیتها رها کنید من عاشق همسرم و خواهرش هستم و هیچ ایرادی تو این موضوع نمیبینم امیدوارم سکس های بیشماری با هردوشون داشته باشم جدیدا وقتی با همسرم سکس میکنم فیلمشو برای عشقم میفرستم زندگی سرشار از لذت برای همتون آرزومندم پیک آخرمو بخورم و برم با عشقم چت کنم میبوسمتون شاد باشید.
نوشته: بی نان

نوشته های مرتبط:
جادوگر شهر اُز
سکس پولی در نوزده سالگی
نوزده سالگی
انجمن سکسی کیر تو کس ابر نوزده
وصال خواهر زنم بعد از سالها
وصال خواهرزن(2)
وصال خواهرزن
بالاخره به وصال کیر دامادم رسیدم
وصال (۱)
عشق، حسرت و وصال
در آرزوی وصال خاله
وصال من و مریم
وصال شیرین
سفر به شیراز و وصال خواهرزن
وصال نیلوفر
وصال خواهرزن (1)
وصال معشوق
11 سال عشق میشه 111 سال عذابش …
بعد دو سال سربازی دیدمش
کون دادن من بعد از بیست و چهار سال
سکس هات بعد از هفت سال خود ارضایی
رسیدن به عشق قدیمی بعد از ۱۲ سال
سکس با دوس دخترم بعد ۱۲ سال
بعد از ۳ سال
بعد از پنجاه سال دادم
کیری که بعد از 15 سال انتظار بالاخره رفت توی کس زن دایی
بعد سال ها تجربه اش کردم
اولین سکس من و محمد بعد از چند سال دوری
بعد هشت سال بالاخره لختش کردم و …. (۱)
بعد شش سال تلاش بالاخره زن عموم رو کردم
اولین رابطه بعد از ۱۲ سال (قسمت ۴ و پایانی)
اولین رابطه بعد از ۱۲ سال (۳)
اولین رابطه بعد از ۱۲ سال (۲)
اولین رابطه بعد از ۱۲ سال (۱)
بعد چند سال دوباره کون کردم
بعد از ۲۰ سال زندگی
شبی که بعد ۱۸ سال هنوز در حسرتشم (۱)
بعد از ده سال فهمیدم !(۳)
بعد از ده سال فهمیدم! (۲)
بعد از ۹ سال
خواهرزن بعد از ۱۵ سال
کون کردن به صورت خیلی اتفاقی بعد از ۱۴ سال
اولین سکسم بعد از ۲۳ سال انتظار
بعد از ده سال فهمیدم! (۱)
داستان منو دوست دخترم مینا بعد ۲۰ سال
بعد از بیست سال دوباره مزه کیر را چشیدم
کون دادن به دوست پسرم بعد از ۴ سال
کردن عشقم بعد از ۱۳ سال
کردن کون زنم بعد از ۷ سال
دنیا رو بعد از ۳ سال گاییدم
کون دادنمم بعد ۱۰ سال
اولین سکس من بعد از پنج سال تو کف موندن
سیما و انتقام بعد از چند سال
سکس بعد از چند سال انتظار
سکس با کس پولی بعد یک سال
بعد 10 سال بهش رسیدم به لطف انجمن کیر تو کس
بعد سه سال کون دادم
اولین رابطه فتیش بعد سال ها
بعد از ۱۴ سال باز به کیر رسیدم
بعد یک سال دوباره با عشق جدیدم شروع کردم
گی بعد از بیست سال متاهلی
بعد چهار سال رفتم شمال (۱)
حامله شدن همکارم بعد از ۱۲ سال
سکس مخفیانه با زن سابقم 4 سال بعد از جدائی
بعد ۳ سال محرمیت
بعد یک سال فشار دادم….
لز با عشق زندگیم بعد از 2 سال انتظار
کون دادنم تو چند ساعت بعد سال تحویل گی
سکس خشن و کون دادن بعد چند سال
بعد از پنج سال
سکس با لیلا بعد از پنج سال
سکس بعد 4 سال
سكس بعد ١٦ سال
بعد از 8 سال کون دادم
رابطه بعد از هشت سال با مليحه
امیر و گی بعد از ده سال
رابطه با دوست دخترم بعد 1 سال
سکس اول با عشقم بعد سه سال
سکس بعد از 16 سال انتظار
موفقیت سکسی بعد از ۳ سال
سکس با پریسا بعد از 5 سال چت کردن
ساناز بعد از 8 سال
سکس احساسی بعد از 8 سال فراق
بعد از ده سال، دوباره عاشقی
سکس با دوست دخترم بعد 1 سال
بعد از هشت سال انتظار
بعد از 4 سال
سکس با پریا بعد از ۱۱ سال
سکس بعد از هشت سال
سکس بعد از یک سال انتظار
سکس با عشقم بعد از یک سال انتظار
بیست سال بعد 40 (قسمت آخر)
سیزده سال و نیم بعد
بیست سال بعد 7
بیست سال بعد 30
بیست سال بعد 24
بیست سال بعد 10
بیست سال بعد 35
بیست سال بعد 28
بیست سال بعد 9
بیست سال بعد 16
بیست سال بعد 18
بیست سال بعد 31
بیست سال بعد 12
بیست سال بعد 19
بیست سال بعد 22
بیست سال بعد 27
بیست سال بعد 20
بیست سال بعد 8
بیست سال بعد 15
بیست سال بعد 23
بیست سال بعد 26
بیست سال بعد 25
بیست سال بعد 13
بیست سال بعد 34
بیست سال بعد 2
بیست سال بعد 3
بیست سال بعد 14
بیست سال بعد 29
بیست سال بعد 33
بیست سال بعد 17
بیست سال بعد 11
بیست سال بعد 38
بیست سال بعد 21
بیست سال بعد 6
بیست سال بعد 32
بیست سال بعد 39
بیست سال بعد 37
بیست سال بعد 4
بیست سال بعد 36
بیست سال بعد 5
بیست سال بعد 1
دبیرستان ممنوعه (۲)
سکس ممنوعه (۲)
دبیرستان ممنوعه (۱)
سکس ممنوعه (۱)
اقلّیّتِ ممنوعه!
داستان عشق ممنوعه من و حسن 💔(۳)
رابطه ی ممنوعه یک متاهل
عشق ممنوعه با زن شوهردار
زهرا، اولین میوه ممنوعه من
میوه ممنوعه (۲)
طعم شیرین ممنوعه
رابطه ی ممنوعه (۱)
یه طرفه ی ممنوعه
عشق ممنوعه ی یاشار
داستان یک عشق ممنوعه (۲ و پایانی)
داستان یک عشق ممنوعه (۱)
درخت ممنوعه و فراق از حوایم ارسلان
زندگی کوتاه با عشق ممنوعه

اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *