این داستان تقدیم به شما
سلام. من یه دخترم که تو بچگیم بهم تجاوز شده امیدوارم از سرنوشت من عبرت بگیرین و اگه بچه دارین به بچههاتون یاد بدین هر کی دستمالیشون کرد زود بیان بهتون خبر بدن…
***
اون موقع ک مدرسه نمیرفتم ( 5 6 سالم بود) تازه بابام کامپیوتر خریده بود و چون من و برادرم اصلا بلد نبودیم باش کار کنیم ب پسر عمم ک تقریبا وارد بود گفتیم بیاد ی چیزایی یادمون بده.دفعه اول ک مهران اومد من و برادرم ک دو سه سال ازم بزرگ تر بود پایین صندلی نشسته بودیم و نگاه میکردیم مهرانم ب بهانه اینکه من بهتر بتونم ببینم بلندم کرد و گذاشتم رو پاهاش منم کلی خوشحال شدم و همه حواسم ب مانیتور کامپیوتر بود…جزئیاتو خیلی خوب یادمه چون وقتی بزرگ شدم خیلی بهش فک میکردم…
یادمه مهران هی زانو پاشو خم میکرد ک مثلا من لیز بخورم از رو پاش بعد خودش با دستش پامو میگرفت و همزمان انگشت شستشو رو کسم نگه میداشت و اروم میمالید ک مثلا نگهم داشته ک نیوفتم منم بی خیال همه چیز ذوق کامپیوتر جدیدو داشتم اون روزو تقریبا تا لحظه اخر ک پشت کامپیوتر بودیم دستش رو کسم بود و من اصلا احساس خطر نکردم
گذشت تا چند وقت بعدش ک میخواستیم اینترنت وصل کنیم اگه یادتون باشه اون موقع ی کارتی میگرفتیم و کدش میزدیم و وصل میشدیم ب نت ک بازم ما تو این مورد وارد نبودیم و باز پای اون لعنتی ب خونه باز شد…
اولش مثه همیشه من و برادرم نشسته بودیم پیشش ک برادرم خسته شد و رفت بیرون با دوستاش بازی کنه منم حوصلم سر رفته بود پاشدم برم پیشش ک مهران گفت نیلو داره درست میشه بیا اینجا ک خوب یاد بگیری منم مث قبل رفتم نشستم رو پاش گوگل اورده بود و توش عکسای کارتونی سرچ کرده بود موس داد دستم ک عکسارو بالا پایین کنم و ببینمشون ک بازم با انگشت شصت شروع کرد مالیدن کسم این دفعه یخورده متوجه این کارش شدم ولی اینقدر با ذوق عکسارو نگا میکردم ک توجه خاصی نکردم…
دیدم یهو اروم بلندم کرد و شلوارک و شورتمو تا بالا زانوم کشید پایین و دوباره نشوندم من فقط خجالت کشیدم و گفتم وااای نکن گفت…میخوام راحت باشی عزیزم دیگه عکس چ کارتونی میخوای؟باز من حواسم رفت ب کامپیوتر و همین طور ک داشتم حرف میزدم هی تو جام اذیت تر میشدم هی زیرم سفت تر میشد اون عوضی رونامو با دست گرفته بود و هی با کیرش ب کونم ضربه میزد.اونجایی ک با دستش کونمو باز کرد و کیرشو از رو شلوار فشار داد بین کونم دیگه حواسم جمع شد و میخواستم از رو پاش بیام پایین ک نمیذاشت منم دیگع اماده بودم بلند گریه کنم… بعد منو از شکم خوابوند روی میز و با دست چپش کمرو نگه داشت که تکون نخورم . میخواستم از زیر دستش فرار کنم اما اون خیلی قوی بود. مثل من شلوارو شورتش تا زانوش پایین بود و کیرش بیرون افتاده بود. با دستش راستش کس و کونمو نوازش میکرد و با توف میمالید. شروع کرد به انگشت کردن منو منم آروم داشتم گریه میکردم و بهش میگفتم به مامان میگم ولی اون اصلا توجه نمیکرد و انگشتاش رو تو کوس و کونم بازی میداد. بدم یه توف گنده انداخت رو کونم و انگشتشو تا ته کرد تو چرخوند. دیگه کونم ازشدت درد بی حس شده بود و منم هیچ مقاومتی نمی کردم که آروم آروم یه انگشت کلفت تر رو تو کونم حس کردم. آره داشت با کیرش میکرد تو کونم . دیگه تسلیم شده بودم و منو چند دقیقه کرد. هیچوقت یادم نمیره که چطوری به جلو پرتاب میشدم و اون عکسای کارتونی هی جلوی چشمم عقب و جلو میشدن … یهو کونم راحت شد چون کیرشو اوورد بیرون و آبشو ریخت رو فرش.منو بازم همونجوری نگه داشت و رفت پایین و کون و کوسم رو لیسید و خورد که اینو دروغ نگم خوشم اومد. بعد منو برگردوند تو چشمام نگاه کرد و گفت به هیچ کس چیزی نگو چون خودت کتک میخوری بدشم همه اینکارو باهات میکنن. ولی اگه نگی فقط خودم اینکارو باهات میکنم کتک هم نمیخوری و بعد از اون بارها منو کرد…
تا الان ک 22 سالمه ب جز چنتا از دوستام ب هیچکس نگفتم ک بزرگ ترین اشتباهمم همین بود..مهرانم الان خودش بچه داره از وقتی فهمیدم چی ب چیه خیلی تحت فشار بودم ولی بخاطر دخترش هیچوقت نتونستم نفرینش کنم.
پایان
نوشته: جنده ی جامعه ی عقده ای
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید