این داستان تقدیم به شما

سلام سعید هستم میخوام سکس مامانم سمانه رو با شوهرخالم سمانه تعریف کنم. مامان سمانه 37 سالشه زن خوشگلیه خیلی سفیده و کون گنده ای داره. این شوهرخالمم خیلی کس لیسی مامان رو میکرد و من همیشه مطمئن بودم براش نقشه داره. تا اینکه یه بار بابام رفت ماموریت و تا یه هفته خونه نبودش منم کلاسم کنسل شده بود و داشتم خسته برمیگشتم خونه در رو باز کردم رفتم تو حیاط دیدم از انباری صدا میاد. اروم در رو بستم گفتم شاید دزد باشه رفتم قایمکی از شیشه نگاه کردم و یهو گیج شدم. مامان سمانه با یه تاپ و دامن داشت از شوهرخالم لب میگرفت. شوهارخالمم داشت سینه هاش رو میمالید و همینجور عقبکی بردش تا انداختش روی یه تخت کهنه که تو انبار داشتیم. تاپش رو در اورد و گفت
قربون این تخته وایت برد برم
مامانمم خندید و گفت
مهدی جوون تیکه بود یا تعریف
مهدی افتاد روش و شروع کرد خوردن و بوسیدن صورت و ممه هاش مامانم همینطور آه میکشید فقط. یه کم همینطوری همدیگه رو مالیدن تا اینکه شوهرخالم شلوارش رو در اورد و گفت
سمانه جوون افتتاحش کن به دست خودت
مامانم شورت شوهرخالم رو کشید پایین و یه کیر 15 سانتی کلفت اومد جلو چشمش. مامانم که چشاش چارتا شده بود شروع کرد خوردن و لیسیدن کیرش و با هر بار خوردن تا ته حلقش میبرد کیر مهدی رو اخر سر سر کیرش رو بوسید و گفت
مهدی جوون بدو که تشنه کیرتم
مهدی هم دامن و شورتش رو کند و شروع کرد کیرش رو مالیدن رو کسش و گفت
سمانه جوون چی میخوای؟
مامانم که حسابی حشری شده بود گفت
کیرت رو میخوام بکن توش لعنتی

مهدی هم نامردی نکرد و یهو کل کیرش رو کرد تو. مامانم یه جیغ زد و اونم شروع کرد محکم تلمبه زدن امون نمیداد مامان سمانه هم همینجور اه میکشید و قربون صدقه مهدی میرفت
سمانه کیر من بهتره یا مال باجناقم؟
مال تو عزیززززززم مال تو مال اون که دودول هم نیستش
مهدی خندید و یدونه زد رو سینه های تخت مامانم. همینجور داشت میکردش که یهو وایساد و گفت
سفیدکم یه کم ساک بزن دلم هوای دهنت رو کرد
مامانم بلند و شد و دوباره شروع کرد به ساک زدن یه کم که زد مهدی گفت خب قمبل کن از پشت بذارم تو کست مامانم هم قمبل کرد و کونش رو تو هوا شروع کرد تکون دادن. مهدی چندتا چک سکسی زد و روش و پهلوهاش رو گرفت و سر کیرش رو کرد تو سوراخ کون تنگ مامانم. مامانم جیغ زد و گفت
مهدی بکش بیرون از کون نکن قرار گذاشتیم که فقط از کس بکنی
مهدی هم خندید و یدونه زد رو کون و مامان و گفت
سمانه جوون نه قیافه داری نه ممه داری نه کست تپله پس فکر کردی برای چی من انقدر کس لیسیت رو کردم؟ من تا این کونو نگام و ابم و نریزم توش ول کن نیستم حالا هم شل کن
مامانم که اینجوری سرخورده شده بود گریش گرفت و اون نامرد هم شروع کرد کیرش رو بیشتر فرو کردن تا اینکه تا دسته توش بود.
سمانه جوون گریه نکن دیگه
همینجور تلمبه زد و مامانم جیغ زد تا اینکه ابش اومد و ریخت تو کون مامانم بعدشم شلوارش رو پوشید و رفت

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *